علیرضا طبایی در گفتوگو با خبرنگار کتاب آباجان به نقل از ایرنا، با اشاره به اینکه از کلاس چهارم ابتدایی شعر میسرود، گفت: یعنی از حدود سالهای ۱۳۳۵ تحت تاثیر تاریخ و مسائل میهنی چیزهایی مینوشتم مانند شعری که تحت تاثیر حمله مغول به ایران نوشتم: «ز قوم مغول چو ایران شد خراب/ نمانده به جز فارس چیزی به جای».
برخی از شاعران برای گفتن شعر بسیار تلاش میکنند، اما شعر باید در وجود شاعر شکل بگیرد
این شاعر با بیان اینکه سرودن شعر به شکل جدی را از سالهای ۱۳۳۸ یا ۱۳۳۹ آغاز کرده است، ادامه داد: کلاس هفتم یا هشتم بودم که سرودن شعر به شکل جدی را آغاز کردم. کتابی با عنوان «جوانههای پاییز» نخستین مجموعه شعر من است که در سال ۱۳۴۴ منتشر شد؛ تا کنون ۹ مجموعه شعر از من منتشر شده است.
نویسنده «شاید گناه از عینک من باشد» با تقسیم شعرها در دو دسته جوششی و کوششی، توضیح داد: شاعر بودن در کنترل انسان نیست، برخی از شاعران برای گفتن شعر بسیار تلاش میکنند، این در حالی است که شعر مانند نفس کشیدن انسان جزئی از زندگی اوست، شعر و شاعری برای من این حالت را داشت و دارد.
شعر باید از درونم بجوشد
طبایی با تاکید بر اینکه هیچگاه شعری به اجبار و به شکل کوششی نسروده است، ادامه داد: اگر میخواستم میتوانستم از راه شعر درآمد کسب کنم و برای افراد شعر بگویم. همانطور که ناصر خسرو در یکی از شعرهایش گفتهاست: «من آنم که در پای خوگان نریزم/ مر این قیمتی دُر لفظ دری را»، البته جای تاسف بسیار است که نسلهای این روزها با این مسائل بیگانه هستند.
شاعری نیستم که به شعر به عنوان منبع درآمد نگاه کنم، هرچند این کار برای خیلی ساده است
این شاعر درباره مسائل مرتبط با امرار معاش شاعرانی که به هنر خود پایبند هستند، بیان کرد: شعر باید از درونم بجوشد و در قلم بیاید. شاعری نیستم که به شعر به عنوان منبع درآمد نگاه کنم، هرچند این کار برای من خیلی ساده است. معاش را از جاهای دیگر تامین کردم و هیچ وقت شعر را در خدمت مسائل زندگی نکردم.
نویسنده «تاک کهنسال و خوشههای صبح» با اعلام اینکه همواره شاعرانی بودند که برای رسیدن به پول و مقام شعر سرودند، افزود: این مساله در ایران ریشه تاریخی دارد و از دوران رودکی تا به امروز ادامه داد. شاعران همواره دو گروه بودند، عدهای نه به خاطر پول و مقام شعر سرودند اما عدهای برای رسیدن به سود دنیوی این کار را انجام دادند.