به گزارش خبرنگار تئاتر آباجان به نقل از ایرنا، سپیده آرمان بازیگر و فیلمنامه نویس که پیش از این با حضور خود در فیلم سینمایی آهو توانست جایزه بهترین بازیگر از جشنواره فیلم روسیه را از آن خود کند، این روزها در نمایش باغ شب نمای ما به قلم اکبر رادی و به کارگردانی هادی مرزبان بر صحنه سالن نمایش فرهنگسرای نیاوران نقشآفرینی میکند. ایرج راد و فرزانه کابلی از دیگر بازیگران این نمایش هستند. گفتگویی با این بازیگر داشتیم تا از حضور در نمایش هادی مرزبان از او بپرسیم.
تلاقی سه نام بزرگ باعث حضورم در این نمایش شد
چه شد که در نمایش «باغ شب نمای ما» به کارگردانی هادی مرزبان حضور پیدا کردید؟
روزهای ابتدایی تیر ماه بود که آقای مرزبان برای حضور در نمایش جدیدشان به من پیشنهاد دادند. من پیش از این، آثار متعددی از وی را دیده بودم و خاطره خوبی از نمایشهای ایشان در ذهنم باقی مانده بود، از طرفی میدانستم که او یکی از معتبرترین و کاربلدترین کارگردانان تئاتر کشور است. از سوی دیگر آقای ایرج راد نقش اصلی نمایش را بر عهده داشتند و همبازی من در این نمایش شخص آقای ایرج راد بودند، از طرفی متن نمایش مثل همه آثار آقای مرزبان نمایشنامهای از اکبر رادی بزرگ بود، تلاقی این سه نام بزرگ باعث شد که من در این نمایش حضور پیدا کنم.
من پیش از این هم در محضر اساتیدی مانند رحمت امینی و رضا حامدیخواه در حوزه تئاتر فعالیت داشتم و این نمایش استمرار آن فعالیت در کالبد تئاتر ایرانی بود. بازیگری برای من مقوله جذابی است و قصه خوب برایم مهم است، چه در سینما چه در تئاتر و در نهایت شخصیت پردازی مناسب که در بستر قصهای درست شکل میگیرد، مهمترین عامل انتخاب یک نقش برای من است.
شما چندی پیش جایزه بهترین بازیگر از جشنواره فیلم روسیه را کسب کردید. در خصوص این جایزه برای ما بگویید؟
فیلم سینمایی آهو محصول سال ۹۹ بود که پس از ۳ سال بالاخره توانست به پرده نقره ای سینماها راه پیدا کند و پخش بین المللی آن نیز یک سالی است که آغاز شده و در نهایت جایزه بهترین بازیگری را برای ما به ارمغان آورد. تحسین و تشویق برای همه افرادی که در فضای هنر فعالیت میکنند بسیار دلنشین و امیدوار کننده است. امیدوارم بتوانم این موفقیت را استمرار بخشم و سعادت حضور در آثار کارگردانان بزرگ را داشته باشم.
تفاوت کار کردن در سینما و تئاتر را چگونه میبینید؟
فضای کار در سینما و تئاتر بسیار متفاوت است، برای من که بیشتر سابقه حضور مقابل دوربین را داشته ام، این تفاوت بیشتر ملموس بود. ما سه ماه هر روز از صبح تا بعد از ظهر تمرین بدون وقفه داشتیم. چون جلسههای تمرین و دورخوانی در سینما بسیار محدود است و گاهی از چند جلسه معدود بیشتر نمی شود. این حجم از تمرین هر روزه در تئاتر طبیعتاً تفاوت عمدهاش با سینماست از سوی دیگر در تئاتر تو مقابل دیدگان مخاطب هستی و همه چیز در لحظه اتفاق میافتد و هیچ امکانی برای کات کردن و تغییر بازی در تدوین وجود ندارد و یک رابطه نزدیک میان بازیگر و تماشاچی در جریان است.
در تئاتر به دلیل فاصله طولانی که میان بازیگر و مخاطب است، صدا و بازی بسیار متفاوت با اندازه صدا و نوع بازی مقابل دوربین است. در سینما تو با توجه لنزی که مقابلش قرار گرفتی و فاصله دوربین نوع بازی متناسب با آن رو ارائه میدهی که بسیار متفاوت با نوع بازی در تئاتر است.
به نظرم هر کدام دشواریهای خاص خودشان را دارند و در عین حال بسیار لذت بخش هستند. در بازی تئاتر تو پس از پایان هر اجرا، واکنش مخاطبان را میبینی، اما در سینما باید منتظر باشی که فیلم به پرده سینماها راه پیدا کند و به نمایش در بیاید و پس از آن بازخوردها را ببینی. تفاوت عمده دیگری که بین فعالیت در سینما و تئاتر است، دایره گسترده مخاطبان سینماست که طبیعتاً بازخوردها بسیار کلانتر از بازخوردهایی است که پس از بازی در یک نمایش با آن روبرو میشوی.
شما در نمایش «باغ شب نمای ما» نقش دختر ناصرالدین شاه را دارید، در مورد ناصرالدین شاه آثار دراماتیک بسیاری تولید شده است. با توجه به فرهنگ غالب آن زمان نگران نوع نگاه تزیینی و پس زمینه ای که به زنان در این آثار شده است نبودید؟
نمایش «باغ شب نمای ما»ی ایرج رادی به دلیل همین فرهنگ مردسالار آن روزهای دربار، فضایی مردانه دارد و نقش زنان در این نمایش کمرنگ تر از مردان است. اما نام بزرگانی مانند هادی مرزبان و ایرج راد به اندازه ای بزرگ بود که من این چالش را به جان خریدم و در این پروژه حضور پیدا کردم و تمام تلاشم را کردم که نقش به درستی به منصه ظهور برسد و در خاطر مخاطبان ماندگار بماند.
در خصوص نقشتان فخرالدوله توضیح دهید.
فخرالدوله دختر روشنفکر ناصرالدین شاه بود که در بستر سنتی و مردسالارانه حرمسرا، زیستی مدرن داشت. ناصرالدین شاه که متوجه نبوغ و هنرمندی ذاتی اش شده بود از ابتدا تعیلم او را به معلمان فرانسوی سپرد، او همچنان که خود شاعره بود، ترجمه اشعار گوته و لامارتین را از فرانسه به فارسی نیز بر عهده داشت. کتابت خاطرات روزمره ناصرالدین شاه هم بر عهده همین دختر دردانه بود. رابطه عاشقانهای بین ناصرالدین شاه و این دختر محبوب برقرار بود که از دستمایههای دراماتیک متن اکبر رادی است. ناصرالدین شاه به رغم اینکه فرزندان متعددی داشت، هر روز از فخرالدوله میخواست همراهش باشد. فخرالدوله همچنین شکارچی ماهری بود و تنها زنی بود که در شکارگاه شاه را همراهی میکرد. از همان ابتدا که این نقش به من پیشنهاد شد، من مطالعه در منابع موجود از زندگی فخرالدوله را آغاز کردم.
من هم از کودکی مانند فخرالدوله به ادبیات و شعر علاقمند بودم و این از همسانی های من و نقش بود. از جذابیتهای دیگر این شخصیت برای من شخصیت خاص فخرالدوله در نمایش نامه بود، در پرده اول اکبر رادی آرکتایپهای (کهن الگو) پرسفونه و آفرودیت را در فخرالدوله متبلور می کند و در پرده دوم شمایل آرتمیس وار فخرالدوله را میبینیم؛ زنی در لباس شکار که قدرتمند و مدبر است و این باعث میشد تو در قامت بازیگر ابعاد مختلف این شخصیت را بازی کنی.
یا توجه به اینکه سه هنرمند تئاتری با تجربه در این گروه حضور دارند چقدر توانستید از تجربیات این بزرگان در حین تمرینها بهره ببرید؟
آقای هادی مرزبان، سبک خاص خود در کارگردانی را داشتند که بسیار مورد توجه من قرار گرفت. تاکید موکد ایشان بر تمرینهای روزانه و نگاهی که به جزئیات داشتند جالب بود. ایشان در ابتدا دست بازیگر را در ارائه نقش باز میگذاشتند و پس از آن بازیگر را به سمت آن ایدهای که در ذهن داشتن نزدیک میکردند.
در جریان تمرین بسیار جدی بودند و نظم برایشان بسیار مهم بود. آقای ایرج راد هم همیشه مثل مهربان، منظم، حرفهای، صبور و کاربلد با موجی از انرژی مثبت در این پروژه کنار حضور داشتند و من از صبر، طمأنینه و رفتار حرفهای ایشان در پشت صحنه بسیار آموختم. خانم فرزانه کابلی عزیز هم بسیار حرفهای؛ منظم و کار بلد بودند و پر از انرژی بر روی صحنه ظاهر میشدند و بسیار خوش خلق و مهربان بودند. به نظر من اینکه بازیگری بتواند در یک پروژه در کنار این بزرگان سابقه همکاری داشته باشد به اندازه یک فارغ التحصیل در دانشگاه آموخته است.
نمایشنامه نویسِ اثر اکبر رادی است. نظر خودتان درباره مؤلفههای متن چیست؟
این متن اکبر رادی که به زبان قجری نگاشته شده است به دلیل تفاوت با زبان محاوره این روزها شاید به نظر مخاطب ثقیل به نظر بیاید. اینطور که آقای مرزبان از اکبر رادی نقل میکنند، ایشان بارها اظهار داشته اند که زبان قجری توسط هوشنگ گلشیری ایجاد و توسط خودشان در متن باغ شبنما تمام شده است. خود من اگر بخواهم این متن را در یک جمله خلاصه کنم به این جمله بسنده میکنم که در دیالوگهای پس از ترور شاه در شاه عبدالعظیم گفته میشود، وقتی که شاه رو به ملیجک میگوید: «دنیا گردش عصرانه ای است ملی جان»؛ یعنی حتی اگر ناصرالدین شاه هم باشی و ۵۰ سال صدارت را در کارنامه خود داشته باشی در نهایت زندگی به کوتاهی یک گردش عصرانه برایت است.
با توجه به اینکه هم در قالب تئاتر و هم در قالب سینما بازی کردهاید، علاقه شما بیشتر به تئاتر است یا سینما؟
هر دو را دوست دارم اما سینما جادویی خاص دارد و ماندگاری؛ اینکه همواره میتوان به آن رجوع کرد و چند باره به تماشایش نشست. البته از زیباییهای تئاتر و آن ارتباط نزدیک و نفس به نفس با مخاطب هم نمیتوان گذشت. به نظرم هر کدام دنیای خود و زیباییهای خاص خودشان را دارند. برای من مهم خود قصه است و شخصیت پردازی که به نظرم مهمترین عامل برای انتخاب یک نقش برای هر بازیگری است.
در پایان اگر نکتهای به نظرتان میرسد بگویید.
امیدوارم پاشنه آشیل فیلم و تئاتر ما که مسئله قصه است مرتفع شود و فیلمنامه نویسها و نمایشنامه نویسها با قصههای نو برای نجات تئاتر و سینمای ما بیایند و ما بتوانیم مخاطبان بالقوه تئاتر و سینما را به سالنها بکشانیم و مخاطبان این دو مدیوم فقط به یک عده خاص محدود نشوند.
به گزارش آباجان به نقل از ایرنا، نمایش «باغ شبنمای ما» از یکم مهرماه ۱۴۰۳، ساعت ۲۰:۳۰ همراه با موسیقی زنده در سالن خلیج فارس در حال اجراست.
ایرج راد، فرزانه کابلی، عباس توفیقی، فرشید صمدیپور، آیه قبادیان، سپیده آرمان، سید حسامالدین قریشی، علی بیکی، ستاره آقائی، علی یارلو، شاهین علیپور، حمیدرضا ژاله، کسری ریاحی وفا، محمدحسین بلوکات، لیدا معتمد، گلریز ابراهیم، آرش لازمیزاده، محمدرضا خلج، بهروز بختیاری مهر، امیرحسین رستمخانی، امیررضامحرابی، غزاله سیاح، محمدحسین اسحاقی و هنرمند خردسال بنیتا اشراقی، بازیگرانی هستند که در این نمایش به ایفای نقش میپردازند.
نمایش «باغ شبنمای ما» روایتی از زندگی و مرگ ناصرالدینشاه قاجار بوده که با زبانی طنز روایت میشود. در خلاصه داستان این اثر آمده است: قبله عالم به اطرافیان، همسران و به ویژه ملیجک خود مشغول بوده و از صدای اعتراضی که جانش را تهدید میکند، غافل شده است و …