به گزارش خبرنگار کتاب آباجان به نقل از ایرنا، کتاب «کمی بیشعور باشیم» را میتوان در گروه آثار روانشناسی دستهبندی کرد. نویسنده در این کتاب به دور از شاعرانگی و به شکلی حقیقتگرا به زندگی نگاه کرده است و به نوعی آن را نقد میکند.
این کتاب شامل ۶ فصل با عنوانهای لازم، بهتر است بخوانیم، پالایش ذهن، بیتردیدی، متفاوت و شاید فصل تغییر و نهایتا هم فصل بی فصلی است.
در این کتاب به روش متفاوتی درمورد پنج ابزار آچار فرانسه، دسته کلید، نردبان، بالشتک دورگردن و چسب زخم صحبت میشود و رفتارهای مخاطب را به این ابزارها شباهت میدهد.
این کتاب به شکل آموزشی و کارگاهی هر کدام از مسائل روانی را مورد بررسی قرار میدهد، برای مثال سرطان ذهنی مقدماتی یا سرطان ذهنی اول و موارد دیگر موارد. نویسنده در ادامه بحث اکسیری ارائه میکند که میتواند به نوعی درمان کننده باشد. به گفته نویسنده مخاطبان باید توجه داشته باشند برخی از مسائل بیماری روانی نیست و به نوعی محبت بیش از حد است، نویسنده افراد مبتلا به این درد را به عنوان جفاکار به نفس معرفی میکند. نویسنده در کتاب مخاطب را تشویق میکند تا به خودش بیشتر بها بدهد.
عواید فروش این کتاب برای تهیه پوشاک برای کودکان صرف میشود. همچنین با استفاده از عواید فروش این کتاب یک زندانی خانم ۶۱ ساله که به دلیل جرائم غیرعمد در زندان بود، آزاد شد.
قسمتی از متن کتاب
رسیدم فرودگاه، ولی ای کاش نرفته بودم. من اصلاً توانایی خداحافظی لحظهی آخری را نداشتم.انگار خداحافظیها مقدمه شروع هستند و هرچقدر طولانیتر انجام شوند، سطح تماس بیشتری برای ادامه بهوجود میآورند.
بارها و بارها توبه برنگشتن را میشکنیم.
شاید به قول خودم:
“انگار ندارد به دلم توبه دوامی
در پشتِ خداحافظیام هست سلامی”
برگشتم و ندیدمش.
به همان حداحافظی چند ساعت قبل جلوی خانه اکتفا کردم.
دلخوش بودم به اینکه در طول سال مسیر بالشتکی که برای راحت بودن در پرواز برای دور گردنش گرفته بودم جای دست و شانهی من، میزبانِ سر و گردنش خواهد بود.
بعد از پروازی طولانی رسید به پرواز بعدی.
تماس گرفت و با او صحبت کردم. گفت: خیلی خیلی ممنون.
بالشتک دور گردن بسیار کمکم کرد و باعث خواب و آرامش من شد. ولی حیف در هنگام جابجایی پروازها در فرودگاه گم شد.
همسفر کوتاه و مهربانی بود بالشتک!
نمیدانم شاید عاقبت همهی بالشتکهای دور گردنی گم شدن در فرودگاهِ مقصد باشد. (صفحه ۳۱ و ۳۲)
کتاب «کمی بیشعور باشیم» نوشته ناصر پروانی، در قطع پالتویی در ۹۵ صفحه، با شمارگان هزار نسخه به چاپ چهارم رسید.