امروزه برخی بر این باورند که حقوق، یک دانش پیچیده و ظریف است و بسیاری از اصطلاحات آن قابلیت سادهسازی و بیانشدن به زبان عامه را ندارد؛ اما برخی دیگر با توجه به مقتضیات اجتماعی در شرایط فعلی از ضرورت آموزش همگانی حقوق سخن میرانند. درواقع، آموزش همگانیِ حقوق، نیازی است که درباره شیوه آگاهسازی از ابعاد حقوقی مسائل، مهارت و تکنیکهای بهتر زیستن در جامعه کنونی سخن میگوید. تجربه نیز نشان میدهد افراد توانمند در حوزه حقوق شهروندی، مسائل زندگی خود را بهتر بازشناسی میکنند و ظرفیت بیشتری برای حل آن دارند. این توانمندی چیزی بیش از دانش ابتدایی درباره مقررات جاری است.
آموزش همگانیِ حقوق، نیازی است که درباره شیوه آگاهسازی از ابعاد حقوقی مسائل، مهارت و تکنیکهای بهتر زیستن در جامعه کنونی سخن میگوید
ادبیات و علم حقوق همواره دو رشته جداییناپذیر از علوم انسانی بوده که مطالعات میان رشتهای زیادی در قالب آن صورت گرفته است. ادبیات حقوقی ما سرشار است از آثار جاودان حاصل از ترکیب خلاقیت و تجسم اسرارآمیز کلماتی که تجزیه و تحلیل آن حکایت از محتوایی زیبا و اصولی محکم و رعایت ایجاز و دوری از اطناب دارد و در انشای آراء و یا اتخاذ هر نوع تصمیم قضایی و یا لایحه دفاعیه و تنظیم اسناد در دفاتر اسناد رسمی سعی در نیل به اهدافی دارد که حاوی اجرای عدالت و توزیع و بسط آن در جامعه و تحکیم حق الناس و حفظ منافع و نظم عمومی در جامعه است.
ادیبان و شاعران داعیهدار مبارزه با ظلم و ستم در ادوار گذشته تاریخ بودهاند و هنگامی که جامعه در قعر خفقان و سکوت ناشی از ظلم بوده و کسی جرئت سخن راندن در خصوص عدالت و آزادی را نداشت این شاعران و نویسندگان ظلمستیز بودند که با قلم رسای خود به مبارزه پرداختند. در زمانی که کودکان حداقل حقوق را دارا نبودند نویسندگانی از جمله جلال آلاحمد، سیمین دانشور، هوشنگ مرادیکرمانی، داوود غفارزادگان و… بودند که به رسالت خود در ادبیات کودک پرداختند و به واسطه مصادیق و نمادها به تبیینگری حقوق کودکان پرداختند.
ادبیات به گونهای گسترده و عمیق ریشه در واقعیتهای اجتماعی دارد
اغلب نوشتههای ادبیات کودک یا بیان ظلم و ستمی است که در دوران مختلف به آسیبپذیرترین قشر جامعه یعنی کودکان روا داشته شده همانند داستانهای در سایهها و شبها نانآور کوچک خندههای بیصدا و ….. در بسیاری از موارد ادبیات کودک زبان تند جامعه قرار گرفته و به مبارزه با فقر تبعیض فساد می پردازد؛ همانند داستان در گل طلا و کلاش قرمز که نویسنده در آن به صورت مشخص به بیان تفاوتهای کودکان بالا شهر و پایین شهر میپردازد و تلاش میکند تفاوت میان زندگی سرمایهداری و کارگری را بیان کند و در چارچوب ادبیات کودکانه نویسنده به بیان بیعدالتیها، تضادها مبارزه طبقاتی تصویر فقر و محکوم کردن نظام سرمایهداری میپردازد و یا در داستان «بچههای قالیبافخانه» اثر هوشنگ مرادیکرمانی، نوشته که زندگی پر از فقر و رنج و محرومیت و شرایط ظالمانه کار کارگران قالیباف میپردازد که در ابتدای داستان و در سخن ناشر اشاره میشود به کودکان قالی بافی که هرگز روی خوش را به زندگی ندیدند؛ همانها که با نور چشم و پنجههای کوچک و بیخونشان زیر پای ثروتمندان شهرهای بزرگ جهان گُل کاشتند، کف و دیوار تالارهای پرشکوه جلال را زینت دادند، جیب تجار و دلالها را پر کردند و خود در کارگاه های خفه و تاریک و نمناک پرپر شدند.
ادبیات واقعگرا به واقعیتهای صریح و آشکاری اشاره و توجه میکند که در متن جامعه حضور دارد
ادبیات به گونهای گسترده و عمیق ریشه در واقعیتهای اجتماعی دارد. ادبیات واقعگرا به واقعیتهای صریح و آشکاری اشاره و توجه میکند که در متن جامعه حضور دارد؛ واقعیتهایی که در قالبهای تلخ و گزنده به وقوع میپیوندد و با شرایط عصر خود برخوردی بیواسطه دارند از میان مکتبهای ادبی مکتب واقعگرایی اجتماعی به این موضوع توجه ویژهای دارد، این قسمت از واقعگرایی، عمده توجه خود را به زندگی مردمان فرودست بیان مشکلات طبقاتی و روند مبارزات و انقلابها معطوف میکند و همچنین بسیاری معتقدند بنیان این مکتب تاکید بر مسئله کار است.
در ایران به رغم عظمت و قدرت سابقه ادبی، ادبیات کودک به معنای امروزی سابقه چندانی ندارد و این کمبود در زمینه ادبیات مکتوب به چشم میخورد و درباره افسانهها ملتها و داستانهای عامیانه صادق نیست و ادبیات کودک در ایران در ادوار پیشین از نوع ادبیات غنی و سرشار است. در ادبیات عامیانه که در گوشه و کنار ایران قسمت مهمی را به خود اختصاص داده است، راجع به مطالبی است که اگر هم برای کودکان نباشد ولی آن چنان زمینهای دارد که به راحتی میتوان آنها را برای خردسالان باز گفت.
یکی از عوامل قانونشکنی، آگاه نبودن افراد از قوانین و مقررات است
همانطور که گفته شد کودکان همواره جز آسیبپذیرترین اقشار جامعه هستند که به دلایل مختلف از جمله پایین بودن سن و نداشتن مهارتهای کافی قادر به حفاظت و حمایت کامل از خود نبوده و نیازمند حمایت بزرگسالان و به خصوص والدین خود هستند. کودکان غالباً با حقوق خود آشنا نیستند و نمیتوانند از خود در برابر انواع بدرفتاریها در خانواده و جامعه و بهخصوص مدرسه محافظت کنند. در این میان آموزش حقوق به کودکان امر بسیار مهمی است که باید آن را از سنین بسیار کم آغاز کرد، چرا که این امر میتواند در روند بهبود زندگی آنان و آینده کشور موثر باشد.
آموزش حقوق به کودکان امر بسیار مهمی است که باید آن را از سنین بسیار کم آغاز کرد، چرا که این امر میتواند در روند بهبود زندگی آنان و آینده کشور موثر باشد
کودکان آینده یک کشور هستند و هر کشور و شهری قوانین و مقررات خاص خودش را دارد. همانطور که میدانید هیچ فردی با حق و حقوقی به دنیا نمیآید و این کشورها و جوامع هستند که تعیین میکنند که چه حقوقی را به شهروندان خود بدهند. آگاه نبودن افراد جامعه بهخصوص دانشآموزان از حقوق فردی، اجتماعی، اقتصادی و سیاسی از عوامل مهم عقب ماندگی جامعه و زمینهساز مشکلات اجتماعی خواهد بود. در عصر حاضر یکی از عوامل قانونشکنی، آگاه نبودن افراد از قوانین و مقررات است، که اولین گام برای برقراری حاکمیت قانون آگاهی افراد جامعه نسبت به قانون است.
جامعه توسعهیافته، جامعهای است که در آن رعایت قانون یک ارزش است و افرادی که حق خود را از روشهای قانونی مطالبه میکنند، انسانهای توسعه یافتهای هستند. آگاهی از قوانین و مقررات نقش مهمی در قانونمندی، توسعهیافتگی، مسئولیتپذیری و نظم اجتماعی دارد و لزوم توجه به زبان و فهم حقوق و بعد از آن کودک و حقوق کودک و ارتباط آن با ادبیات کودک و نوجوان، اهمیت زیادی دارد؛ زیرا با حذف و کاهش خشونت علیه کودکان، سلامت روانی در کل جامعه از وضعیت خوبی برخوردار خواهد شد، و فراموش نکنیم که هر تغییری از آموزش آغاز میشود.