سرنوشت «گفتمان وفاق» در گرو کارنامه دولت چهاردهم

سرنوشت «گفتمان وفاق» در گرو کارنامه دولت چهاردهم

بخش دوم از همایش «گفت‌وگوی ملی برای وفاق ملی» که روز پنجشنبه ۲۰ دی در کتابخانه ملی و با حضور چهره‌های برجسته سیاسی، استادان حوزه علوم سیاسی و اجتماعی و نیز جمعی از علاقه‌مندان این مسائل این حوزه‌ها برگزار شد، به «مفهوم‌سنجی وفاق ملی» اختصاص داشت.

این نشست تخصصی با حضور «صادق حقیقت» استاد دانشگاه مفید و نویسنده آثار اندیشه سیاسی، «هادی خانیکی» استاد ارتباطات دانشگاه علامه طباطبایی، «سعید معیدفر» جامعه شناس و استاد بازنشسته دانشگاه تهران، «ابوالفضل دلاوری» استاد علوم سیاسی دانشگاه علامه طباطبایی، «سیدحسین طباطبایی» حقوقدان با مدیریت «محمدمهدی مجاهدی» برگزار شد.

در ادامه بخش‌هایی از مباحث مطرح شده در این نشست آمده است؛

حقیقت: اگر فشار اقتصادی از دوش مردم برداشته نشود، گفتمان وفاق هم نتیجه موفقیت‌آمیزی نخواهد داشت

صادق حقیقت در بخش ابتدایی سخنانش گفت: در بحث بر سر موضوع وفاق پنج مفروض و چهار مرحله وجود دارد که باید مورد توجه قرار گیرد؛ نخست اینکه نیاز نیست که اکنون ما در این جمع بر سر مساله وفاق به یک نتیجه برسیم یا به عبارتی بر سر وفاق با یکدیگر به وفاق برسیم، اما برای معاونت راهبردی ریاست جمهوری و رئیس جمهوری مهم است که یک معنا و تعریف مشخص از وفاق داشته باشند. به عبارتی در تراز سیاسی و سیاستی بر سر مساله وفاق باید توافق وجود داشته باشد. در واقع هرچند اختلافاتی میان استادان در مورد مفهوم وفاق وجود دارد، ولی معاونت راهبردی ریاست جمهوری باید منشوری در مورد وفاق تهیه کند که مورد تایید ریاست جمهوری باشد.

دومین مفروض این است که حذف جناح‌های سیاسی نه مطلوب است و نه ممکن. سوم اینکه وفاق یک ضرورت است نه یک انتخاب. چهارم اینکه سخن از مفهوم وفاق، بحثی عبث و بیهوده‌ نیست. پنجم اینکه فرصت دولت چهاردهم برای نهادینه کردن وفاق، تکرارنشدنی است و اگر در این برهه در موضوع وفاق موفق نشویم، شاید دیگر چنین فرصتی پیش نیاید.

به گفته این چهره دانشگاهی، همچنین چهار مرحله برای بحث در مورد وفاق وجود دارد؛ نخست مفهوم یا مراد از وفاق است. برخی اساتید بر این باورند که وفاق و مفهوم وفاق در علوم سیاسی و اجتماعی سابقه ندارد و بنابراین معادل انگلیسی ندارد. البته این گزاره درست نیست و مفاهیمی چون دموکراسی، وفاق‌گرایی و مصالحه‌گرایی را می‌توان معادل وفاق در علوم سیاسی در نظر گرفت.

حال سوال این است که آیا ما باید کشف کنیم که در ذهن آقای پزشکیان در خصوص مساله وفاق چه می‌گذرد یا باید در حوزه علوم سیاسی و اجتماعی مداقه کنیم و نتایج بحث را خدمت ایشان عرضه کنیم؟ آقای پزشکیان بارها از وفاق به عنوان جایگزینی برای رفع اختلافات و تفاهم و مصالحه استفاده کرده‌اند؟

دومین مرحله این است که آیا باید وفاق را تعریف کنیم؟ آیا تعریف (definition) مشخصی از آن وجود ندارد و باید در خصوص آن تعیین مراد (assign) کنیم. definition به این معنا است که معنی مشخص چیزی را ارائه کنیم و assign یعنی معنی مشخصی در مورد یک گزاره وجود ندارد و ما باید در حوزه علوم اجتماعی در خصوص آن تعیین مراد کنیم. مساله بعدی این است که دایره معانی مرتبط با وفاق را مشخص کنیم. باید ببینیم وفاق با کدام مفاهیم دیگر یک دایره معانی درست می‌کنند، مثلاً با وحدت، توافق، گفت‌وگو، مصالحه و غیره.

سوم اینکه شرایط توفیق گفتمان وفاق چیست؟ آقای پزشکیان بحث عدالت و انصاف را شرط موفقیت وفاق معرفی می‌کند. به نظر من دولت برای موفقیت در این حوزه باید ۲ کار مهم انجام دهد؛ نخست از رانت‌های کلان جلوگیری کند و دوم سیاست دولت رفاهی را پیش ببرد. اگر فشار اقتصادی از روی مردم برداشته نشود، گفتمان وفاق هم نتیجه موفقیت آمیزی نخواهد داشت.

چهارم، این مساله مطرح است که آیا گفتمان وفاق نهادینه می‌شود یا نه؟ همانطور که می‌دانیم گفتمان اصلاحات تا حدی نهادینه شد، گفتمان اعتدال در دولت یازدهم و دوازدهم اما نهادینه نشد و اینکه وفاق بتواند به یک گفتمان تبدیل شود یا نه، به عملکرد دولت چهاردهم در این زمینه بستگی دارد.

خانیکی: نیاز به وفاق داریم تا تا بتوانیم ایران را یک منظومه هماهنگ ببینیم/ نهادهای مدنی هنوز برای مشارکت و نقد هم‌تراز دولت نیستند

هادی خانیکی استاد ارتباطات دانشگاه علامه طباطبایی در این نشست اظهار داشت: گفت‌وگو در مورد امید و وفاق بسیار سخت است. در مورد وفاق همچنان امید وجود دارد که دیر نشده باشد و این گفتمان بتواند به نتیجه منجر شود. باید از گذشته تجربه بگیریم از گفت‌وگوی تمدن‌های آقای خاتمی و اینکه چقدر این گفتمان در حاشیه یا متن جامعه و قدرت سیاسی نهادینه شد. ما دیدیم که بقیه کشورها بیش از ما از این گفتمان بهره بردند. یا گفتمان اعتدال که قرار بود در جامعه اعتدال را برقرار کند، ولی در نهاد حکمرانی و جامعه سیاسی و جامعه مدنی به نتایج مورد انتظار منجر نشد.

حال سوال اینجا است که آیا می‌توان از وفاق، گفتمانی ساخت که هم درون نهاد حکمرانی هم جامعه سیاسی هم جامعه مدنی اثر داشته باشد؟ اگر زمینه‌ای وجود داشته باشد که نیاز به وفاق را به رسمیت بشناسیم، این امید وجود دارد که این گفتمان به وفاق منجر شود. اگر زمینه‌ای وجود نداشته باشد، یا ضعیف باشد، به بحث‌های نظری و فلسفی و دانشگاه و حوزه و نهادهای علمی و آکادمیک محدود خواهد شد.

به نظر می‌آید که پنج زمینه وجود دارد. پنج کاستی هم وجود دارد که از منظر وفاق می‌توان به آن پاسخ داد؛ نخست در زمینه اجتماعی. تحقیقات و پژوهش‌ها نشان می‌دهند که جامعه ما به سمت تفرد و فردی شدن و غلبه ارزش‌های مادی پیش می‌رود. وقتی جامعه فردی‌تر می‌شود، احتیاج به گفتمان یا رویکردی دارد که به نوعی تجمیع در آن رخ بدهد. اگر نهادهایی بیایند به این فردیت پاسخ بدهند یکی از مشکلات حل می‌شود. اگر نهاد دین، سیاست، آموزش، خانواده و رسانه گفتگوها را به سمت تجمیع و گفت‌وگو که پایه وفاق است پیش ببرند، یکی از مشکلات حل می‌شود.

دوم در سطح جامعه مدنی. جامعه مدنی ما ضعیف است. از مشروطه تاکنون هم همین گونه بوده است. نهادهای مدنی هنوز برای مشارکت و نقد هم‌تراز دولت نیستند. به ویژه در بحث تحزب و نهادهای صنفی حرفه ای ضعیف هستیم. سوم در نهاد دولت به معنی مجموعه نظام حکمرانی؛ در دولت تشتت و پراکندگی یا به عبارتی عدم توافق بر سر مساله مشترک وجود دارد و ضرورت وفاق درون آن پررنگ است.

چهارم در زمینه مناسبات یا روابط بین‌الملل؛ تهدیداتی که ایران امروز در نظام بین‌الملل با آن مواجه است جدی‌تر از قبل است و نیاز است در این زمینه برای بقای ایران هم نظری شکل بگیرد که جدا و فراتر از مسائل فردی و گروهی و منفعتی به آن فکر اندیشیده شود.

پنجم از نظر فرهنگی؛ گسیختگی‌ای که بین پاره‌های مختلف تشکیل‌دهنده فرهنگ ایران وجود دارد یعنی بین بخش اسلامی ایرانی، قبل از اسلام، بعد از اسلام، قبل از انقلاب، بعد از انقلاب، دوره باستانی و سپس دوره مدرن، این نیاز به یک نوع ایجاد وفاق دارد، تا بتوانیم ایران را یک منظومه هماهنگ ببینیم.

معیدفر: مشکل اصلی ما عدم گشودگی، نشناختنِ جامعه و بی‌توجهی به مسائل اقتصادی است/وفاق زمانی مطرح می‌شود که مساله ایران، محور قرار بگیرد

سخنران بعدی، سعید معیدفر جامعه‌شناس و استاد بازنشسته دانشگاه تهران بود که سخنانش را این‌گونه آغاز کرد: امروز یکی از مهمترین مسائل کشور این است که اصلاً مسائل اجتماعی ایران چیست؟ باید مسائل اجتماعی کشور احصا شود. اگر بخواهیم بر این مشکلات فائق آییم باید مشکلات و مسائل اجتماعی کشور را اولویت‌بندی کنیم. ما نتوانسته‌ایم در اولویت‌ها نه در سطح دانشگاهیان نه در سطح سیاستمداران به توافق برسیم. ما در حوزه مسائل اجتماعی و اولویت بندی آن با یکدیگر توافق نداریم.

به گفته معیدفر، مشکل اصلی، تعیین اولویت‌های کشور است. چرا ما به اینجا رسیده ایم که نمی‌توانیم بر سر اولویت‌ها به توافق برسیم؟ این مستلزم این است که بدانیم اصولاً رویکرد ما به ایران و کشورمان آیا درست بوده است یا نه؟ مساله این است که در مجموع آیا ما می‌دانیم که در کجا داریم زندگی می‌کنیم؟ ایران کشوری در مرز مشترک شرق و غرب عالم است. موقعیت استراتژیک ایران همیشه موجب می‌شده که بیشترین ثروت‌ها در اینجا ته‌نشین شود. چرا؟ چون ایران باید میان شرق و غرب عالم گشوده می‌بوده است.

از نظر تاریخی هم تنها زمانی ما تمدن‌های موفق داشتیم که این گشودگی برقرار ‌بوده است؛ یعنی به گونه‌ای استراتژی تعیین می‌کردیم که ایران بتواند در حوزه اقتصادی، فرهنگی، اجتماعی و … به جهان گشوده باشد. مهم‌ترین عنصر و اولویت این کشور اقتصاد و تجارت آن با دنیا بوده، اما ما امروز به این ویژگی بی‌توجه هستیم، به همین دلیل کشورهای دیگر مانند امارات از این فرصت بهره بردند. نادیده گرفتن این موقعیت استراتژیک موجب می‌شود که مردم از منافع حاصل از آن بی‌بهره بمانند.

سرنوشت «گفتمان وفاق» در گرو کارنامه دولت چهاردهم

اگر تاریخ را مطالعه کنید دلیل سقوط تمدن ساسانیان از وقتی آغاز شد که خواستند به نحوی این گشودگی را از بین ببرند و با رویکرد دیگری عمل کنند. صفویان هم بر اساس همین ایدئولوژی، نهایتاً ارتباط ایران را با دنیا قطع کردند و در نتیجه تضعیف شدند. امروز هم متاسفانه مشکل اصلی ما عدم گشودگی و عدم شناخت این جامعه و عدم توجه به مسائل اقتصادی است که ما را با دنیا درگیر کرده است.

ما نمی‌توانیم اولویت تعیین کنیم چون ایران را در سیر تاریخی آن ندیده‌ایم و استراتژی‌ای تعیین کرده‌ایم که جواب نمی‌دهد. وفاق زمانی مطرح می‌شود که مساله ایران، محور قرار بگیرد نه مساله این جناح و آن جناح. بنابراین چون مساله ایران را نادیده می‌گیریم وفاق جواب نمی‌دهد.

دلاوری: در ساحت منازعه همه چیز قربانی می‌شود و این داستان هنوز ادامه دارد/ وفاق در معنای تلاش برای پرهیز از سیاست تنازعی

ابوالفضل دلاوری استاد علوم سیاسی دانشگاه علامه طباطبایی به عنوان سخنران بعدی اظهار داشت: با بحث لغوی و مفهوم نمی‌توانیم به جایی برسیم، باید معنای یک واژه و زبان را در بستر و دغدغه‌ای که مطرح و به کار برده می‌شود فهمید. مساله وفاق در تبلیغات انتخابات ریاست جمهوری و بعد در دولت چهاردهم مطرح شد اما کجا و در چه شرایطی؟ جایی که صف‌بندی‌های عجیب و غریب تنازعی در انتخابات و البته بعد از آن شکل گرفت و به عنوان بدیلی برای یک رویکرد در سیاست تنازعی مطرح شد که در چند دهه اخیر مسلط بوده و آثار مخربی داشته است.

در سیاست تنازعی نیروهای سیاسی تمام موضوعات را به حوزه تعارض، تخاصم، حذف و طرد تبدیل می‌کنند؛ یعنی خود منازعه به اصل و هدف تبدیل می شود. در چنین فضایی اگر اختلافی هم وجود نداشته باشد، ساخته می‌شود. ذهن و زبان و موجودیت و هویت و منزلت در موضع تنازعی خود را نشان می‌دهد. رویکرد وفاق گویا بنا است پادزهری برای این الگو از سیاست باشد.

علم سیاست بر مبنای این ۲ مقوله سیاست تنازعی و سیاست توافقی یا مصالحه است. ما نه فقط در تاریخ معاصرمان بلکه ما در ادبیات سیاسی خودمان نوع دوم را کمتر می‌بینیم. در علم سیاست در ایران بیشتر وجه تنازعی برجسته است. ما بیشتر چهره عبوس سیاست را می‌شناسیم.

اینجا معنی وفاق معلوم می‌شود. ما در حوزه سیاست داخلی و خارجی با سیاست تنازعی مواجهیم که آثار و پیامدهای آن چیزی جز انباشت بحران‌های سیاسی اقتصادی اجتماعی امنیتی زیست محیطی و غیره و استهلاک سرمایه‌های انسانی فرهنگی روانی اقتصادی و غیره نبوده است. چرا؟ چون همه این منابع و امکانات را وجه المنازعه کرده‌ایم. در ساحت منازعه شما همه چیز را قربانی منازعه می‌کنید. این داستان هنوز هم ادامه دارد.

آقای پزشکیان با درکی شهودی وتجربی از سیاست آمد و گفت باید به این بحث پایان دهیم و مساله وفاق را مطرح کرد. من وفاق را به معنی تلاش برای پرهیز از سیاست تنازعی می‌دانم. آنچه پزشکیان مطرح کرد شهودی است و دلالت عملی نداشته است. این همایش می‌خواهد این خلا را پر کند. آنچه که تا حالا اتفاق افتاده حل منازعه نیست. حل منازعه سه مرحله یا سه استراتژی اصلی دارد؛ نخست مدیریت منازعه، دوم تحول منازعه و سوم حل منازعه. آنچه در چند ماه رویکرد و عملکرد دولت پزشکیان دیدیم از نوع مدیریت منازعه و آن هم بسیار محدود بوده است. یعنی تلاش برای کاهش سطح منازعه (conflict avoidance).

تلاش برای کاهش سطح منازعه به صورت یک‌طرفه اعمال می‌شود. یعنی دو طرف متوجه خطر نیستند. یک طرفه شروع می‌کند نشانه‌هایی از خود نشان می‌دهد که یعنی می‌خواهم سطح منازعه را پایین بیاورم. سطح انتظاراتش را پایین می‌آورد، طرف مقابل هم حس می کند و توجهش جلب می شود و نشانه‌هایی از میل به کاهش منازعه نشان می‌دهد و سطح منازعه کاهش پیدا می‌کند.

در اینجا چیز زیادی به دست نمی‌آید، چیزهایی باید از دست برود. در واقع از مرحله کاهش سطح منازعات به عنوان باخت- باخت هم نام می‌برند. یعنی دو طرف باید چیزهایی را از دست بدهند. این بسیار مهم است. فهم ما امروز از وضعیتی که داریم اگر بر این پایه استوار شود، انتظارات فزاینده‌ای که بعد از استقرار دولت جدید پیش آمده، جای خود را به کاهش سطح انتظارات می‌دهد.

الان بحث موجودیت ایران مطرح است. در هم پیچیدگی سطوح داخلی و خارجی بحران‌ها و تبدیلش به مساله اساسی در داخل شکاف دولت- ملت و در خارج نزدیک شدن مخاطرات شدید امنیتی و موجودیتی به مرزهای کشور. در اینجا باید سریعاً وارد مرحله بعدی شویم. الان کاهش سطح تنش به سطح هیات حاکمه و آن هم بخش کوچکی از بلوک قدرت محدود است یعنی هنوز به سطح نیروهای سیاسی کشانده نشده است.

خود مرحله مدیریت منازعه باید آنقدر گسترش پیدا کند تا به همه عرصه‌های داخلی و خارجی کشیده شود. بعد از آن باید واردفاز دوم یعنی تحول منازعه شویم که در آن موضوعات مورد اختلاف به چیزهای مثبت تبدیل می‌شود به جای چیزهای منفی. مرحله سوم یعنی حل منازعه هم ملزومات زیادی دارد که فقط بحث سیاسی نیست و نیازمند اصلاحات همزمان و موازی در شرایط فعلی ایران است. ما در حال حاضر به گزاره‌های همزمان نیاز داریم، نه اولویت بندی. ما امکان اولویت بندی نداریم تمام مسائلمان به هم گره خورده است.

طباطبایی: وفاق برای تعادل بین سنت‌های حقوقی در ایران کارآمدی دارد

سیدحسین طباطبایی در پاسخ به این پرسش که وفاق برای پاسخ به چه مساله‌ای طرح شده است، بیان داشت دعوت می‌کنم تا از زاویه دید حقوقی و زاویه دید دانش حقوق و دانش تنظیم روابط بین اشخاص به این موضوع نگاه کنیم.

نظام حقوقی ایران نزدیک ۱۲ دهه است که دارای قانون اساسی است و قوانین اساسی ایران چه قانون اساسی مشروطه و متمم آن و چه قانون اساسی جمهوری اسلامی و سند بازنگری شده، همواره تحت تاثیر ۲ سنت حقوقی مختلف بوده است؛ اول سنت حقوقی اسلام با بنیادهای حق الله و حق الناس و دوم، سنت حقوقی رومی- ژرمنی که اهم بنیادهای آن آزادی فرد محور و برابری است. به عبارتی، نظام حقوقی ایران تحت ۲ سنت حقوقی مختلف با بنیادهای متمایز بوده است، بنابراین قانونگذار در همه این ۱۲ دهه برای صدور گزاره‌های باید و نبایدی، با تعارضات و تزاحماتی روبرو بوده است.

شاهد مثال‌های فراوانی می‌توان ارائه داد که طرفداران هر یک از این ۲ سنت، بنا را بر انکار، حذف یا تضعیف سنت دیگر گذاشته‌اند، اما نقطه امیدوار کننده و قابل اتکا این است که همین نظام حقوقی در طول این ۱۲ دهه در برهه‌هایی نشان داده که ظرفیت ایجاد تعادل بین این ۲ سنت حقوقی برای صدور گزاره‌های باید و نبایدی و تنظیم روابط بین افراد را داشته است.

اگرچه می‌توان در مورد برهه‌ها مناقشه کرد، ولی به عنوان مثال دهه ۴۰ و حد فاصل سال‌های ۷۵ تا ۸۵ دو برهه‌ای هستند که برآیند کنش و واکنش جامعه ایران اعم از شهروندان و حاکمیت به یک نقطه تعادل نسبی بین این ۲ سنت رسیده‌اند و از قضا خروجی‌های اقتصادی، اجتماعی و اخلاقی قابل توجهی به بار آورده‌اند

بنابراین شاید بشود از دید سنت‌های حقوقی تاثیرگذار بر قوانین اساسی ایران، وفاق را پاسخی به این عدم تعادل دانست. اکنون باید هر دوی این سنت‌ها را به رسمیت شناخت. باید میان این ۲ سنت تفاهم‌سازی کرد وفاق در این حوزه می‌تواند نقش موثری ایفا کند. وفاداران هر دو سنت حقوقی تفاسیر متفاوتی از آن سنت دارند، وفاق می‌تواند، نزدیک‌ترین تفسیرها از هر دو طیف را انتخاب و میان آنها تفاهم ایجاد می‌کند. در وهله آخر اگر تفاهم‌سازی را به رسمیت شناختیم و باز هم چیزی روی زمین ماند، جز رجوع به رای اکثریت راهی وجود ندارد.

حتما ببینید

سه طایفه‌ای که با پزشکیان آبشان در یک جوی نمی‌رود! ضرورت تجدیدنظر در جریان دوم

سه طایفه‌ای که با پزشکیان آبشان در یک جوی نمی‌رود! ضرورت تجدیدنظر در جریان دوم

با وجود تاکید پیاپی «مسعود پزشکیان» بر لزوم وفاق بین گروه‌های مختلف، سه جریان عمده …

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *