احمد کتابی در گفتوگو با خبرنگار کتاب آباجان به نقل از ایرنا، به بهانه ۲۷ آذرماه، سالروز درگذشت مولوی «روز عُرس» گفت: مولانا از دریا بالاتر و اقیانوس وسیع است که تا زمانی که به ساحل آن نرسیده باشید، نمیتوانید متوجه عظمت آن شوید. انسان اگر وارد دریای مولانا شود، غرق در معنویات خواهدشد تا به کرانه این دریا نرسد نمیفهمد که گستره این دریا و ژرفای آن چقدر زیاد است.
یکی از برجستهترین خصوصیتهای مولانا شناخت فوقالعاده او درباره روحیات انسان است
این پژوهشگر با اشاره به اینکه در ۲۰ سال اخیر ۳ کتاب درباره مولانا تالیف کرده است، ادامه داد: کتابها با عنوانهای «مولانا در برابر معماری جبر و اختیار»، «از دریای معارف مولانا» و «آنچه گفتم جملگی احوال توست» هستند. کتاب «از دریای معارف مولانا» است که دارای ۸ مقاله درباره جنبههای مختلف مولانا است و ناشر آن موسسه اطلاعات است و به تازگی به چاپ سوم رسیده است.
به گفته این نویسنده شاید کمتر به جنبههای روانشناختی از دیدگاه مولانا پرداخته شده است. این در حالی است که یکی از برجستهترین خصوصیتهای مولانا شناخت فوقالعاده او درباره روحیات و روان انسان است. بسیاری از مسائل که در روانشناسی مدرن مطرح شده و برای مثال در آثار زیگموند فروید عصبشناس اترشی و بنیانگذار دانش روانشناسی آمده است، در آثار مولانا مشاهده میشود.
مولانا در آثارش مساله فرافکنی را مطرح کرده است
کتابی با اشاره به اینکه مولانا در آثار خود با دقت و در ژرفای عمیق به مسائل روانشناسی پرداخته است، گفت: یکی از مهمترین مسائل فرافکنی است. فرافکنی مفهوم شناخته شدهای برای همه است زیرا همه کم و بیش گرفتار آن هستم. انسانها به طور طبیعی و ناخودآگاه سعی میکنند عیوب، تقصیرها و اشتباهات خود را از خود نفی کنند و به دیگران نسبت دهند، تا به این طریق برای خود آرامش نسبی ایجاد کنند.
اگر آثار مولانا را عمیق مورد توجه قرار دهید، حداقل ۱۰ داستان مثنوی درباره فرافکنی است
این پژوهشگر با تاکید بر اینکه فرافکنی یک سازوکار روانی است، ادامه داد: این رفتار انسان را از احساس گناهکاری نجات میدهد. طبیعی است که همه انسانها کم و بیش به درجات مختلف از آن برخوردار هستند، مشکل زمانی رخ میدهد که فرافکنی بر رفتار انسان مسلط شود. در میان روانشناسان معاصر نخستین کسی که مساله فرافکنی را مطرح کرده فروید است.
او افزود: اگر آثار مولانا را عمیق مورد توجه قرار دهید، حداقل ۱۰ داستان مثنوی درباره فرافکنی است. برای مثال داستان ۴ نفر هندو که در آن میگوید:
چار هندو در یکی مسجد شدند/ بهر طاعت راکع و ساجد شدند
هر یکی بر نیتی تکبیر کرد/ در نماز آمد به مسکینی و درد
مؤذن آمد از یکی لفظی بجست/ کای مؤذن بانگ کردی وقت هست
گفت آن هندوی دیگر از نیاز/ هی سخن گفتی و باطل شد نماز
آن سیم گفت آن دوم را ای عمو/ چه زنی طعنه برو خود را بگو
آن چهارم گفت حمد الله که من/ در نیفتادم به چَه چون آن سه تن
پس نماز هر چهاران شد تباه/ عیبگویان بیشتر گم کرده راه
ای خنک جانی که عیب خویش دید/ هر که عیبی گفت آن بر خود خرید
زانک نیم او ز عیبستان بدست/ وآن دگر نیمش ز غیبستان بدست …
به گفته کتابی در این شعر دقیقا مساله فرافکنی توسط مولانا مطرح شده است. چنین مسائلی در دیوان شمس هم قابل مشاهده است.
فروید آثار مولانا را نخوانده بود
کتابی با اعلام اینکه دیدگاه روانکاوی هم در آثار مولانا مشاهده میشود، ادامه داد: در دنیای مدرن افرادی که مشکلات روحی دارند، به روانکاو مراجعه میکنند. در روانکاوی بیمار در محیطی آرام مسائل را برای پزشک تعریف میکند، روانکاوی هم یکی از اکتشافات فروید است. در مثنوی مولانا داستانی وجود دارد که دقیقا این داستان همان روش رونکاوی فروید است. داستان «کنیزک و پادشاه» در دفتر اول مثنوی است میگوید:
بشنوید ای دوستان این داستان/ خود حقیقت نقد حال ماست آن
بود شاهی در زمانی پیش ازین/ ملک دنیا بودش و هم ملک دین
اتفاقا شاه روزی شد سوار/ با خواص خویش از بهر شکار
یک کنیزک دید شه بر شاهراه/ شد غلام آن کنیزک پادشاه
مرغ جانش در قفس چون میتپید/ داد مال و آن کنیزک را خرید
چون خرید او را و برخوردار شد/ آن کنیزک از قضا بیمار شد
آن یکی خر داشت و پالانش نبود/ یافت پالان گرگ خر را در ربود
کوزه بودش آب مینامد بدست/ آب را چون یافت خود کوزه شکست
شه طبیبان جمع کرد از چپ و راست/ گفت جان هر دو در دست شماست
جان من سهلست جان جانم اوست/ دردمند و خستهام درمانم اوست
هر که درمان کرد مر جان مرا/ برد گنج و در و مرجان مرا
جمله گفتندش که جانبازی کنیم/ فهم گرد آریم و انبازی کنیم
هر یکی از ما مسیح عالمیست/ هر الم را در کف ما مرهمیست
گر خدا خواهد نگفتند از بطر/ پس خدا بنمودشان عجز بشر
ترک استثنا مرادم قسوتیست/ نه همین گفتن که عارض حالتیست
ای بسا ناورده استثنا به گفت/ جان او با جان استثناست جفت
هرچه کردند از علاج و از دوا/ گشت رنج افزون و حاجت ناروا
آن کنیزک از مرض چون موی شد/ چشم شه از اشک خون چون جوی شد
از قضا سرکنگبین صفرا فزود/ روغن بادام خشکی مینمود
از هلیله قبض شد اطلاق رفت/ آب آتش را مدد شد همچو نفت
کتابی با اشاره به این شعر توضیح داد: روشی که مولانا مطرح کرد، همان روش فروید در روانکاوی است. فروید میگوید باید بیمار را آزاد گذاشت یا از او سوالهایی پرسید تا مشکلاتش را تعریف کند. به همین دلیل میتوان گفت کاشف روانکاوی مولانا بود.
به گفته او، فروید در جایی نگفته است که با اشعار مولانا آشنا بوده است.