به گزارش خبرنگار کتاب آباجان به نقل از ایرنا، کتاب «جنون اخلاقی» مجموعهای از داستانهای کوتاه مارگارت اتوود، زوایای تاریک و روشن ذهن انسان را به تصویر میکشد. در طول کتاب خواننده درباره مفاهیمی مانند عشق، خیانت، هویت، و خاطرات، تعمق کند. در این مجموعه نویسنده با نثری روان مخاطب را به دنیایی میکشاند که در آن، مرزهای میان خیر و شر، حقیقت و دروغ، و واقعیت و خیال، کمرنگ میشوند.
نویسنده با ظرافت و دقت، به لایههای پنهان روان انسان نفوذ میکند و تصویری واقعگرایانه از کشمکشها و تضادهای درونی شخصیتهایش ارائه میدهد. او با استفاده از تکنیکهایی همچون جریان سیال ذهن، و گفتگوهای درونی، خواننده را به دنیای شخصیتهایش میبرد و به او اجازه میدهد تا با آنها همذاتپنداری کند، درباره انگیزهها و تصمیماتشان فکر کند و در نهایت، به درک عمیقتری از خود و دیگران برسد.
«جنون اخلاقی» در ۱۱ فصل نوشته شده که به اینترتیباند: خبرهای بد، هنر آشپزی و پذیرایی، اسبسوارِ بیسر، آخرین دوشس من، جای دیگر، مونوپولی، جنون اخلاقی، اسب سفید، موجودات، شکست مفتضحانه در لابرادور، پسرها در آزمایشگاه.
این کتاب با عنوان Moral Disorder در ۲۷۲ صفحه در سال ۲۰۰۶ منتشر شده است.
درباره نویسنده
مارگارت اتوود در ۱۸ نوامبر ۱۹۳۹ در اتاوا زاده شد. او کودکی خود را در جنگل های شمال کبک در کنار پدرش که یک گیاه شناس بود، گذارند. تجربه این نوع زندگی در دوران کودکی، بعدها در آثار اتوود در به کارگیری تعبیرهایی از دنیای جانوران و طبیعت نمود یافت.
او تاکنون بیش از ۳۰ کتاب شامل رمان، داستان های کوتاه، شعر و نقد ادبی، تاریخ اجتماعی و کتاب های کودکان را به تالیف رسانده است. آثار او ریشه در رئالیسم سنتی دارند و در نوشته هایش از زن به عنوان شخصیت اصلی استفاده می کند. اتوود در داستان هایش واقعیت های اجتماعی را با تخیل، اسطوره شناسی و طنز همراه می کند.
مارگارت اتوود نویسنده، شاعر و منتقد کانادایی طی مراسمی در پراگ، جایزه بین المللی «فرانتس کافکا» ۲۰۱۷ را به پاس یک عمر دستاورد ادبی خود دریافت کرد.
او پنجمرتبه نامزد جایزه بوکر بوده که یکبار از ایننامزدیها به برندهشدنش انجامیده است. «سرگذشت ندیمه» و «وصیتها» ازجمله آثار او هستند که در ایران ترجمه شده و شناختهشده هستند.
قسمتی از متن کتاب
اولِ کار، لیلی اونا را با خودش میبرد، همیشه همراه یکی از پسرها، ولی آنطور که به نل گزارش داده بود فایدهای نداشت. میگفت: « دنبال قصره. پسرا بهش میگن که اینجور خونهها زیادی بزرگن. پسرا دارن اذیت میشن، میخوان مادرشون خوشحال باشه، بچههای خوبیان. ولی اون خونۀ بزرگ میخواد. بزرگتر از مال شما.»
نل گفت:«پولش رو ندارم.»
لیلی شانهاش ا بالا انداخت و گفت:« بهش گفتم ، ولی باور نمیکنه.»
بعداز آن نل با لیلی دنبال خانه میگشت. با ماشین سفید لیلی میرفتند. لیلی دولا میشد روی فرمان، انگار در حال اسکی است. وقتی ورودی ماشین روی خانهای باریک بود، به مشکل برمیخورد؛ یکبار از روی یک گل سوسن رد شد. نل نگران بینایی او بود. به هر صورت، آنها جایی را پیدا کردند که کمابیش با معیارهای مورد نظر مطابقت داشت: یک خانۀ دوطبقۀ نیمهمستقل با باغی کوچک در پشت خانه و یک ایوان. یک اتاق صبحانهخوری نورگیر و سه اتاق کوچک در طبقۀ بالا.
فروشندگان، دو مرد جوان، روی کاناپه نشسته بودند و به بازدیدکنندگان که از پلهها بالا میآمدند نگاه میکردند. چندتا گلدان کنار پنجرۀ اصلی گذاشته بودند – یک شمعدانی و دو تا بگونیا- البته اینها لطف آنها بود. حتی خانه را جارو هم نکرده بودند/ در چنین بازاری چرا خود رار به زحمت بیندازند.
لیلی در زیرزمین گفت:« لعنتی، این آشغال فروش میره. حداقل رطوبت نداره. اگر کسی قد بلند باشه به مشکل بر میخوره. ولی کی بلنده؟ برای شستن لباس خیلی بد نیست. اون میتونه یکی از دیوارای طبقۀ بالا رو خراب کنه و یه پنجرۀ سقفی کار بذاره، برای یه نفر فضای خوب یداره، میتونه جذاب باشه، میفهمی چی میگم؟» (صفحه ۲۰۴ و ۲۰۵)
کتاب «جنون اخلاقی» ترجمه منیژه صدیقی در ۲۵۶ صفحه، قطع رقعی، جلد شومیز، کاغذ بالکی، با شمارگان ۷۷۰ نسخه در سال ۱۴۰۳ توسط انتشارات ققنوس منتشر شد.