به گزارش آباجان به نقل از ایرنا از تارنمای مرکز اسناد و تحقیقات دفاع مقدس، هفتم آذر سال ۱۳۵۹، روزی است که در آن دلاورمردان ارتش ایران در نیروی دریایی، با پشتیبانی نیروی هوایی دست به حماسهای بزرگ زدند و با انهدام دو سکوی مهم نفتی عراق؛ البکر و الامیه، شریان اقتصادی دریایی عراق را تقریباً تا پایان جنگ قطع نمودند.
حماسه ناوچه پیکان و رشادت فرمانده این ناوچه، ناخدای شهید؛ محمدابراهیم همتی و دلاورمردی خلبانان ارتش جمهوری اسلامی در انهدام تعدادی از ناوچه هاو هواپیماهای جنگی دشمن باعث شد تا این روز در تقویم رسمی ایران به روز نیروی دریایی نامگذاری شود.
به بهانه این روز باشکوه بر آن شدیم تا بخشی از اقدامات ارزشمند نیروی دریایی سپاه که بعضاً با همکاری نیروی دریایی ارتش در اسکورت کشتیهای ایرانی و رویارویی با نیروی دریایی عراق و حامی اصلی آن آمریکا در دوران دفاع مقدس همراه شد را از زبان برخی از فرماندهان نیروی دریایی سپاه پاسداران انقلاب اسلامی در دوران جنگ منتشر کنیم:
روایت سردار حسین علایی؛ فرمانده نیروی دریایی سپاه در دوران دفاع مقدس
آمریکا در اثنای جنگ، ناوگان نظامی خود را در حمایت از عراق وارد خلیجفارس کرد. ما مدافع بودیم و آمریکاییها کمکحال عراق بودند.
از وقتیکه موضوعات مربوط به امنیت خلیجفارس را در دستور کارمان قراردادیم، میدانستیم که عراقیها امکانات دریایی زیادی ندارند. ما بررسی کردیم و دیدیم که اگر عراق بخواهد در خلیجفارس با کمک سایر کشورهای عربی و آمریکا با ایران درگیر شود، این درگیری در سه حوزه بیشتر نخواهد بود:
یکی جزایر بود که میبایست آنها را حفظ میکردیم و مراقب ادعاهایی که روی برخی جزایر ما داشتند، میبودیم. ممکن بود عراقیها بخواهند با کمک امارات و حمایت آمریکا به بعضی از جزایر تعدی کنند.
دوم اینکه، ممکن بود عراقیها به زدن کشتیهای عازم بنادر ایران ادامه بدهند. این در حالی بود که هیچ کشتیای به بنادر عراق تردد نمیکرد که بشود مقابلهبهمثل انجام داد؛ البته اطلاعاتی میرسید مبنی بر اینکه عراق از بندر کویت و بندر عقبه در اردن استفاده میکند، بنابراین برای جلوگیری از تداوم حملات عراق به کشتیها میبایست به همپیمانان او توجه میشد.
حمل کالا بهوسیله کشتیهای آمریکایی به عراق، به معنی مداخله آمریکا در جنگ بود. اگر ما این کشتیها را میزدیم، با آمریکاییها طرف میشدیم. بههرحال، عراق در منطقه امالقصر و دو اسکله البکر و الامیه چیزی در اختیار نداشت؛ فقط چند تا ناوچه اوزای روسی در اختیار داشت که آنها هم خیلی مهم و تهدیدکننده نبودند.
در همین حال، نیروی دریایی عربستان مهمتر از عراق بود، چون نیروی دریایی عربستان در حال تجهیز شدن و قوت یافتن بود.
نکته سوم اینکه، آمریکا و عربستان و حامیان دیگر عراق، بیشتر با توان و قدرت هوایی در خلیجفارس فعالشده بودند. بررسیها نشان داده بود که با قدرت هوایی نمیتوان با قایق در حال حرکت در دریا بهراحتی مقابله کرد. درگیر شدن هواپیما با قایق تندرو کار سختی است.
آمریکا و سایر کشورها برای درگیری با قایقهای تندرو میبایست هواپیماهای سبک، بالگردهای دریایی و امکانات عادی به خلیجفارس میآوردند. هواپیماهای جت، بمبافکن و شکاری و این نوع جنگافزارها در درگیری با قایقهای سریع، هیچ موفقیتی نداشتند و هدف قرار دادن قایقها با آن حجم و ابعاد کوچکشان برای آنها سخت بود.
دوم اینکه، هواپیماها باید با موشک به قایقها میزدند، ولی به کجای این قایقهای کوچک میتوانستند بزنند! موشکهای هوایی برای هدف قرار دادن کشتیهای بزرگ است، نه قایقهای کوچک.
بنابراین، ما آمدیم حوزههایی نیروی دریایی را تجهیز کردیم که آمریکاییها برای درگیری با آنها فکری نکرده بودند. بعد از مدتی، آمریکاییها بالگردهای آپاچی را به خلیجفارس آوردند که دو تا ویژگی داشتند. یکی اینکه شب میتوانستند پرواز کنند. بالگردهای ما نمیتوانستند در شب پرواز کنند، چون تجهیزات دید در شب نداشتند.
دوم اینکه بالگردهای نسبتاً بیصدایی بودند و در شب که پرواز میکردند، نمیشد بهراحتی از صدایشان مسیر پرواز آنها را تشخیص داد و فهمید که سمتوسویشان کجاست. آنها با صدای خیلی کم میتوانستند به قایقها نزدیک شوند.
اولین تلاشمان دفاعی بود. سعی کردیم تدابیری بیندیشیم تا عراق نتواند کشتیها را هدف قرار دهد. هم نیروی دریایی ارتش کشتیها را اسکورت میکرد و هم هواپیماهای اف ۱۴ تا جایی که میتوانستند، پوشش هوایی برقرار میکردند. همچنین کشتیها تا حد امکان، در سکوت رادیویی حرکت میکردند تا ارتش عراق متوجه تردد آنها نشود.
در آن زمان، بحث مقابلهبهمثل هم مطرح بود. ما هیچوقت بنا نداشتیم با کشتیهای جنگی آمریکایی رو در رو بجنگیم، چون آنها امکانات و تجهیزات و توان زیادی داشتند. مقابله مستقیم با آنها کار درستی نبود. ما فقط از خودمان دفاع میکردیم. ضمن اینکه ما با عراق جنگ داشتیم، نه با آمریکا.
آمریکاییها مانع فعالیتهای ما میشدند و برای نیروی هوایی عراق فضای امن ایجاد میکردند. از نظر آمریکا، حمله عراق به کشتیهای در حال تردد به بنادر ایران مجاز بود. درعینحال، کشتیهای جنگی آمریکا مراقب بودند تا ایران ناگهان مقابلهبهمثل نکند.
برای آمریکا حفظ امنیت خطوط کشتیرانی در خلیجفارس خیلی اهمیت داشت ولی به خطر افتادن امنیت کشتیهایی که به بنادر ایران تردد میکردند، هیچ اهمیتی نداشت.
حضور کشتیهای جنگی آمریکا در خلیجفارس برای فشار مستمر به ایران بود. این کشتیها عملاً مانع تردد آزاد شناورهای ایرانی در سطح خلیجفارس بودند. آنها مراقب بودند تا حملات عراق به کشتیها در خلیجفارس با مشکل مواجه نشود ولی بهمحض اینکه کشتی خودشان روی مین میرفت یا موشک میخورد یا کشتیهایی که متعلق به عربستان و کویت بودند، هدف قرار میگرفتند، به ایران فشار میآوردند.
ما با آنها درگیر نمیشدیم و سعی میکردیم که از آنها فاصله بگیریم ولی آنها دو کار انجام میدادند. یکی کار ممانعتی، دیگری اقدام تلافیجویانه.
کار ممانعتیشان اینطور بود که نگذارند نیروهای هوایی و دریایی ایران با هواپیما، بالگرد، ناو و قایقهای تندرو نزدیک کشتیهای عربستانی و کویتی شوند. کار تلافیجویانه آنها هم این بود که وقتی یک کشتی روی مین میرفت یا هدف حمله قرار میگرفت، به واحدهای شناوری یا تأسیسات نفتی ایران حمله میکردند.
اسکورت کشتیها
از سال اول جنگ که عراق حمله به کشتیهای تجاری در خور موسی را شروع کرد، نیروهای دریایی و هوایی ارتش با راهاندازی حرکت کاروانی کشتیها از لنگرگاه بوشهر، سعی میکردند که از آنها محافظت کنند. در مقابل، عراقیها هم بهطور مرتب توان دریایی و موشکی خود را برای ناامن کردن مسیر تردد کشتیها افزایش میدادند.
از سال ۶۱، نماینده سپاه هم که من بودم، به جلسات مربوط به چگونگی تأمین امنیت خطوط کشتیرانی در کمیسیون فرعی شورای عالی دفاع دعوت میشد. از همین سال، سپاه فعالیتهایی را برای کمک به کاهش آسیبپذیریها و افزایش امنیت کشتیها شروع کرد.
بهرهگیری از بلدچیهای دریایی
بچههای با جسارت سپاه، داوطلب اجرای مأموریتهای سخت میشدند چون کار اسکورت کاروان کشتیها بسیار پر ریسک بود و امکانات ما در مقابل دشمنی که موشکهای ساحل به دریا، بالگرد و هواپیما داشت، خیلی محدود بود.
حضور بچههای سپاه که برای کمک میرفتند، موجب میشد تا روحیه خدمه کشتیهای تجاری و نفرات نیروی دریایی ارتش، بهخصوص در زمان عبور از خورموسی، بهتر شود.
ما از تشکیلات ماهشهر افرادی را که بیشتر آنها از بچههای خرمشهر بودند، بهعنوان راهنمای کشتیها انتخاب میکردیم چون فقط ناخداهای آشنا به منطقه هنگامیکه وارد خورموسی میشدند، میتوانستند از آبراه منطقه که محدودیتهایی داشت، عبور کنند.
وقتی عراق حملهای انجام میداد، ناخداها خودشان را به سمت ساحل ایران میکشاندند و از آبهای عمیق فاصله میگرفتند که این اقدام خطرناک بود چون ممکن بود که کشتیها به گل بنشینند. ما برای اینکه نگذاریم چنین اتفاقی بیفتد، عدهای از بچههایی که بلدچی بودند، بهعنوان راهنما با کشتیها میفرستادیم که به ناخداها کمک میکردند تا از مسیرهایی بروند که هم عمق آب مناسب باشد و هم کمتر در معرض تهدید عراقیها قرار بگیرند.
از ماهشهر هم بچهها با ناوچههای طارق در اسکورت کشتیها به نیروی دریایی ارتش کمک میکردند. این اقدامات بهمنزله فعال شدن سپاه در حوزه محافظت از کاروانها بود.
در جلسات کمیسیون دبیرخانه شورای عالی دفاع پیشنهاد دادم که در جزیره آبادان و در نزدیکی منطقه قفاص، یک واحد توپخانه مستقر کنیم و با آن، مواضع موشکی دشمن را که در رأس البیشه قرار داشت، بزنیم. خودمان هم در کنار اروندرود، تعدادی خمپارهانداز مستقر کردیم تا وقتی کاروان خودی شروع به حرکت میکند، مواضع موشکی عراق را بزنیم تا خدمههای سایت موشکی عراق با خیال راحت و آرامش شروع به فعالیت نکنند و تا بخواهند موشکی را بارگذاری کنند، با اجرای آتش، به آنها آسیب وارد کنیم.
ابتکار در منحرف کردن موشکهای دریایی
در زمینه اسکورت کشتیها، امکانات ما بسیار محدود بود. به همین منظور، جلسهای در بوشهر بهاتفاق آقای ملاحزاده و بچههای قرارگاه تشکیل دادیم که بررسی کنیم، چطور و با چه شناورهایی میتوانیم این کار را انجام بدهیم.
عراق از رأس البیشه موشکهای ساحل به دریای اچ. وای ۲ شلیک میکرد که بعضاً بعد از برخورد با شناورهای ما یا موجب غرق شدن یا آسیب دیدن آنها میشدند.
در آن زمان، ما امکانات موشکی نداشتیم که مقابلهبهمثل کنیم. چند شناور را به دوشکا مجهز کردیم و با ایجاد رفلکسهایی به نام چف، مسیر موشکها را به سمت هدفهای کاذب منحرف میکردیم. این کار را با پرتاب برادههای آلومینیوم به هوا، در مسیر جانبی موشکها انجام میدادیم.
عراقیها شناوری در منطقه نداشتند که بهسوی آن، موشک شلیک کنیم. تنها کاری که میکردیم این بود که مسیر موشکها را منحرف کنیم. گاهی هم نیروی هوایی با شناسایی مسیر هوایی، پایگاه موشکی عراقیها را بمباران میکرد.
بهتدریج، آنها پایگاهشان را متحرک کردند و این توانایی را یافتند که مزاحمتهایی را برای تردد کشتیهای ما ایجاد کنند.
از طرفی، ما هم بهتدریج، مسیر شلیک موشکها را متوجه شدیم و با سلاحهایی که روی قایقها تعبیه کرده بودیم، بعضاً موشکهای آنها را منهدم میکردیم؛ چون هنوز موشکها به سیستم مجهز نبودند و نسل جدید موشکها که سرعت و سایر تواناییها را دارند، وجود نداشتند.
این اقدامات خیلی اثرگذار بود؛ یعنی اگر قبلاً از هر ده موشک، هشتتا از آنها به کشتیها اصابت میکردند، با این اقدامات، از هر ده موشک، شش هفتتا از آنها را منحرف میکردیم.