چهارشنبه , آبان ۳۰ ۱۴۰۳
"مثل نهنگ " و بحران‌ شناختی خاموش بعد از مادری

“مثل نهنگ ” و بحران‌ شناختی خاموش بعد از مادری

– اخبار فرهنگی –

 گروه فرهنگی خبرگزاری آباجان به نقل از تسنیم- طیبه مجردیان: تقابل فرزندآوری با رشد اجتماعی، درد مشترک بسیاری از زنان امروز است؛ بحران‌های شناختی خاموشی که در سلولی‌ترین واحد اجتماع یعنی خانواده بعد از تجربه مادری برای بسیاری از زنان به وجود می‌آید و گاهی تا مرزهای افسردگی و فروپاشی خانواده پیشروری می‌کند. ولی کمتر محل تأمل جدی و چاره‌اندیشی قرار گرفته است. رمان «مثل نهنگ نفس تازه می‌کنم» روایتگر این درد مشترک است که این مشکل را از زاویه نگاه یک زن الگوی سوم روایت کرده است.

پس از انقلاب اسلامی، گفتمان نوینی در عرصه هویتی زنان در ایران شکل گرفت که تا همین امروز در حال تحول و به‌روز شدن است؛ الگوی سومی که خودش را در غیرت با الگوی غربی و شرقی تعریف کرده و بر رشد همه‌جانبه زنان در عرصه‌های فردی، خانوادگی و اجتماعی تأکید دارد و معتقد است که هویت زن در این الگو، نه مانند زن شرقی فاقد کنشگری اجتماعی و در حاشیه تاریخ‌سازی است، نه مانند زن غربی است که در عین کنشگری در عرصه اجتماعی، محوریت خود در خانواده را از دست داده و در بسیاری از عرصه‌های اجتماعی هم ویژگی‌های جنسیتی او با تعرض و سوء استفاده مواجه شده است.

امروز با گذشت ۴۴ سال از انقلاب اسلامی، بخشی از زنان ایرانی در بستر به نسبت مساعدی که برای آن‌ها به وجود آمده، در محیط اجتماعی رشد کرده، صاحب نقش فعال شده و به عنوان نمونه‌های عملی الگوی سوم برجسته می‌شوند. اما موضوع بحث، عموم جامعه زنان ایران هستند که هنوز در این زمینه مشکلاتی دارند. به عنوان مثال بسیاری از زنان در برقراری تعادل میان وظایف خانوادگی و نقش‌های اجتماعی خود با مشکلات متعددی مواجه هستند و در بسیاری از موارد این وظایف خانوادگی آنهاست که علایق فردی و ‌اجتماعی را به محاق می‌برد و یا به عکس آن، نقش‌های اجتماعی لطمات جدی به پیکره خانواده ایشان وارد ساخته است.

به نظر می‌رسد با وجود تغییر جایگاه زنان، ساختارهای اجتماعی و فرهنگی همگام با این تحولات پیش نرفتند و این مسئله چالش‌هایی برای زن امروز ایجاد کرده است. چالشی که دکتر معصومه امیرزاده نویسنده رمان«مثل نهنگ نفس تازه می‌کنم» آن را سوژه محوری کار خود قرار داده؛ ریشه عموم این مسائل در عدم شناخت دقیق و پذیرش هویت نوظهور «زن اجتماعی جدید» است. به نحوی که امروز تعداد قابل توجهی از زنان جامعه به واسطه ناشناخته بودن این هویت جدید چه از جانب خود چه در درون خانواده و جامعه، با تعارضات خرد و کلان روبرو هستند و همین واقعیت، ضرورت پرداختن به این مسئله هرا دوچندان می‌کند.

معصومه امیرزاده دکترای زبان و ادبیات فارسی از دانشگاه علامه و مادر سه فرزند است و به نظر می‌رسد به عنوان یک زن الگوی سومی بحران‌های هویتی زن امروز و تجربه مادری و تقابل آن با مشارکت اجتماعی را به‌خوبی در زندگی خود لمس کرده و تجربیات ارزشمندی در این زمینه دارد. در همین راستا خبرنگار خبرگزاری آباجان به نقل از تسنیم با خانم معصومه امیرزاده نویسنده رمان «مثل نهنگ نفس تازه می‌کنم»گفتگو کرده است. در ادامه مشروح  این گفتگو را از نظر می‌گذرانید:

تقابل رشد اجتماعی با فرزندآوری؛ درد مشترک بسیاری از زنان

آباجان به نقل از تسنیم: وقتی رمان شما را می‌خواندم احساس کردم شما  تصویر زن الگوی سوم را در مواجهه با چالش‌ها و مشکلات به خوبی به نمایش گذاشته‌اید. شما زنی را ترسیم کرده‌اید که کاملاً متفاوت از آنچه رسانه‌ها از زن سنتی و مدرن نشان داده‌اند، است. زن الگوی سوم که صدای چندانی در رسانه‌ها ندارد، اما شما توانسته‌اید او را بدون استفاده از کلیشه‌ها به تصویر بکشید؛ این تصویر برای من کاملاً قابل درک و ملموس بود. لطفاً در مورد کتابتان توضیح دهید. این اثر چقدر دغدغه شخصی شما بوده است؟ تجربه زیسته شما در این زمینه چیست؟ چطور چالش میان نقش‌های اجتماعی و خانوادگی را درک کرده‌اید؟ و به طور کلی، انگیزه و دغدغه شما برای نوشتن این رمان چه بوده است؟ آیا داستان زندگی شما شبیه داستان زندگی مستوره کتابتان است؟

ماجرای کتاب، نه تنها داستان زندگی من که داستان بسیاری از ماست. می‌توان گفت که بسیاری از خانم‌ها در حال تجربه همین روند هستند؛ یک دوره فعالیت‌های اجتماعی، سپس یک رکود به خاطر مسئولیت‌های خانه و خانواده و در نهایت، بازگشت مجدد به اجتماع. به نظر می‌رسد که این چرخه در زندگی بسیاری از خانم‌های ایرانی تکرار می‌شود. درگیری مستوره با مسئله فرزندآوری در تقابل با رشد اجتماعی، مسئله بسیاری از زنان جامعه ماست و همچنان به عنوان یک چالش مهم در زندگی آنها باقی مانده است.

زندگی من نیز تقریباً به دو قسمت تقسیم می‌شود؛ یک بخش مربوط به حوزه مدیریت و فعالیت‌های اجرایی است که چون سال‌هاست از آن فاصله گرفته‌ام، به آن اشاره نمی‌کنم. دوره دوم زندگیم، دوره فرزندپروری و مادری است که در این مدت به نوشتن رو آوردم. در این سال‌ها کتاب‌هایی مانند «مثل نهنگ نفس تازه می‌کنم»، «پس از خورشید»، «من خواب دیده بودم»، «عشق یک اتفاق نیست» و تعدادی کتاب ترجمه برای کودکان تألیف کرده‌ام.

نتوانستیم بین نقش‌های مختلف زن رابطه کامل برقرار کنیم

به نظر می‌رسد یک توسعه نامتوازن در کشور ما اتفاق افتاده است. ما نتوانستیم بین نقش دانشگاهی زن و نقش خانوادگی او رابطه کامل برقرار کنیم. حالا مواجه هستیم با انبوهی زن تحصیل کرده که بعد از فرزندآوری از فعالیت اجتماعی خود باز می‌مانند. آنها باید در خانه‌های کوچک ۶۰/۷۰ متری از یک نوزاد چند ماهه مراقبت کنند تا حداقل به سن سه سالگی برسد. این سه سال، همراه با نه ماه بارداری و چند ماه پیش از آن، یکدفعه می‌بینیم ۵ سال زمان زندگی یک زن می‌رود. این بازه زمانی تنها برای یک فرزند است یعنی اگر زنی بخواهد بیش از یک فرزند داشته باشد، این زمان حتی بیشتر هم می‌شود.

یکی از دلایلی که خود من تمایل داشتم پشت سر هم بچه‌هایم را به دنیا بیاورم این بود که می‌خواستم این زمان را کوتاه کنم. در ذهن من این بود که باید این “پروژه” را در ده ساله ببندم. بنابراین اگر خانمی بخواهد بیشتر از یک فرزند داشته باشد باید حداقل ۱۰ سال زمان بگذارد و او دیگر آدم قبل نیست. یعنی یک زن ۲۵ ساله یک زن ۳۵ ساله شده و در آستانه میانسالگی خودش هست و اصلاً به لحاظ توانمندی اجتماعی، شکوفایی قبلی را ندارد.

 

آباجان به نقل از تسنیم: پس شما هم معتقد هستید در شرایط فعلی خانم‌ها بعد از مادری دیگر نمی‌توانند نقش‌های اجتماعی‌شان را ادامه بدهند؟

می‌شود اما دگرگون می‌شود. به‌عنوان مثال، بخشی از برنامه‌هایی که من قبلاً برای خودم می‌چیدم مبتنی بر توان فیزیکی‌ام بود، اما حالا این برنامه‌ها منوط به توان ذهنی‌ام است. چون دیگر زانوی من توان ۱۰ ساعت دوندگی را ندارد. یک‌باره می‌بینی که تمام برنامه‌هایت را باید تغییر بدهی و یک مدیریت کلان نیاز هست که این اتفاق را تغییر دهد.

نهنگ دارد این مسئله را طرح می‌کند و به مسئولین فرهنگی گوشزد می‌کند؛ بخش عظیمی از جامعه دچار این چالش هستند. به حاکمیت می‌گوید ممنونت هستیم که ما را به این نقطه رساندی، زیرساخت ساختی و ما را به دانشگاه فرستادی، شرایط را امن کردی تا ما فعالیت اجتماعی داشته باشیم اما ما دچار این چالش هستیم؛ ما در خانه دچار افسردگی، دچار فروخفتن همه استعدادها و تلمباری توانمندی‌هایمان هستیم.

خانم‌هایی که این کتاب را می‌خوانند متوجه می‌شوند این درد، درد مشترکی است و افراد دیگری هم هستند که همین شرایط را دارند. غصه‌هایی که شما در تنهایی خود می‌خورید، دیگران هم دارند. بازخوردی که خانم‌ها به من دادند بابت فهمیده شدن بود، نه اینکه این کتاب راه حل عجیب و غریبی به آنها داده باشد. لذت فهمیده شدن و فهماندن چیزی است که هیچ‌چیز در جهان به اندازه آن لذت‌بخش نیست و این درد انقدر توسعه دارد که کسی درباره آن می‌نویسد و چاپ می‌شود. این خودش نشانه‌ای از  اهمیت این موضوع است.

زنان , زنان و خانواده , الگوی سوم ,

آباجان به نقل از تسنیم: درباره مستوره بفرمایید. داستان کتاب مثل نهنگ نفس تازه می‌کنم و شخصیت اصلی آن مستوره چیست؟

مستوره یک زن فعال اجتماعی است که عاشق شده، ازدواج کرده، از جنوب به تهران مهاجرت کرده و یکدفعه دچار چالش هویت شده است. می‌بیند آن هویت اجتماعی و شغلی که در بندرعباس داشته دیگر در تهران ندارد. در یک شهر بزرگ بدون حمایت‌های خانوادگی و حالا با یک فرزند ناخواسته مواجه است که او را دچار این چالش می‌کند که آیا فرزند هم می‌تواند باعث رشد من شود؟ یا فرزند مانع است و مسیر رشد من را مسدود می‌کند؟ و چالش‌هایی که مستوره با این مسئله دارد در کتاب روایت شده است. مستوره درگیر یک جنگ شناختی در خود است و حالا وقایعی که اتفاق می‌افتد و مرور زندگی قبل ازدواج و بعد از ازدواج به او کمک می‌کند که از این فضا بیرون بیاید.

ساختارها محل تأثیر من نبود، مجبور بودم چکشم را جایی بکوبم که احتمال ترک می‌دادم

آباجان به نقل از تسنیم: خانم امیرزاده، به نظر می‌رسد شما علت چالشی که در جمع میان نقش‌ها برای مستور به وجود می‌آید را بیشتر به علل فرهنگی نسبت داده‌اید و روی رابطه مستوره با همسرش تمرکز کرده‌اید.البته، در بخش‌هایی به ساختارها نیز اشاره‌های کمرنگی داشته‌اید؛ مثلاً زمانی که به موضوع مهدکودک پرداخته‌اید یا زمانی که مستوره پس از مادر شدن شغلش را از دست می‌دهد. اما به طور کلی، داستان بیشتر حول محور اختلافات مستوره و همسرش و عدم درک او از سوی همسر پیش می‌رود. آیا این بخش برای شما اهمیت بیشتری داشت یا به دلایل دیگری تمرکزتان بر این قسمت بیشتر شد؟

ببینید، الان این کتاب به چاپ هفتم رسیده یعنی قریب ۷۰۰۰ زن این کتاب را خوانده‌اند و من از بیش از هزار نفر از خوانندگان بازخورد دریافت کرده‌ام که می‌گویند این کتاب زندگی ما را تغییر داده و زندگی‌مان را به قبل و بعد از خواندن آن تقسیم کرده است. این کتاب تغییری در نگاه ما به فرزندپروری ایجاد کرد و این احساس را به ما داد که فرزندپروری می‌تواند فرصتی برای رشد ما باشد. این بازخوردی است که از جامعه هدفم، یعنی زنان، دریافت کردم؛ چنین بازخوردی را هرگز از ساختارهای رسمی نمی‌توانستم بگیرم. هیچ‌گاه نماینده‌ای از وزارت فرهنگ و ارشاد یا از نهادهای دیگر برای بررسی و بحث در مورد این کتاب و این مسئله گرد هم نمی‌آیند تا ایده‌ای برای تغییر ساختارها مطرح کنند.

اگر تمرکزم را بر ساختارها می‌گذاشتم، بازخورد کمتری می‌گرفتم و اساساً امکان تأثیرگذاری‌ام را روی ساختارهای رسمی نمی‌دیدم؛ بنابراین مجبور بودم چکشم را جایی بکوبم که احتمال ترک می‌دادم یعنی تمرکزم را جایی گذاشتم که احتمال اثرگذاری بیشتری داشت. هدف من جامعه بانوان بود، و به همین دلیل بیشترین چالش‌ها را در روابط شخصیت اصلی با محیط نزدیک و افراد پیرامونش، یعنی اولین لایه ارتباطی او، قرار دادم. راه‌حل‌ها نیز، اگر دقت کنید، بیشتر بر خود فرد متمرکز است چون تنها کسی که می‌توانم به او دسترسی داشته باشم، این زن است. تغییر ساختارها ممکن است در توان منِ نویسنده نباشد. اما به نظر می‌رسد که اگر این زن بخواهد به تنهایی این بار را به دوش بکشد بار مضاعفی است که دارد تحمل می‌کند.

 بحران هویت زن امروز  

آباجان به نقل از تسنیم: آیا شما همان اندازه که نقش فرهنگ و روابط میان آدم‌ها را در این مسئله مهم می‌دانید، نقش ساختارها را هم مهم می‌دانید؟

دقیقاً همین‌طور است. مسئله‌ای که مستوره با آن روبه‌روست، یعنی تعارض میان نقش مادری و رشد اجتماعی، چالشی رایج برای بسیاری از زنان جامعه ما است. از یک سو، بسترهای رشد و تحصیلات برای زنان فراهم شده و با نسل بزرگی از زنان تحصیل‌کرده مواجه هستیم که باید نسبت خود را با مقوله‌های ازدواج و فرزندآوری مشخص کنند؛ از سوی دیگر، ساختارهای جامعه با این اهداف همسو نیستند و اگر زنی تصمیم به مادری بگیرد، اغلب باید یکسری چیزها را فدا کند. در چنین شرایطی، مسئولین وظیفه دارند ساختارهایی را ایجاد کنند که به زنان امکان دهند هر دو نقش را به‌طور همزمان ایفا کنند و با کمترین آسیب مواجه شوند. به‌عنوان نمونه، دورکاری یکی از راه‌حل‌هایی است که می‌تواند به مادران کمک کند تا در خانه باشند و در عین حال شغل خود را حفظ کنند. از سوی دیگر، شما نمی‌توانید جامعه را به سمت دانشگاه هل بدهید و آرمان را شاغل بودن قرار بدهید و بعد به خانم‌ها بگویید از این آرمان‌ها دست بکشند و یومنون بالغیب باشند. این نوع برخورد، تناقض‌های هویتی و شناختی برای زنان ایجاد می‌کند. ساختارها در واقع بخش عمده‌ای از این چالش‌ها را ایجاد کرده‌اند و همین ساختارها هم می‌توانند این تناقض‌ها را کاهش دهند.

و ساختارهایی که می‌توانند تناقض‌ها را کاهش دهند

آباجان به نقل از تسنیم: یعنی زن امروز، سرمایه اجتماعی زنان قدیم و آن جمع‌های پویای محله محور را هم ندارد.

بله، چون این خانه و ساختاری که در آن زندگی می‌کنم، پذیرای این مسئله نیست. خانه‌ای که قرار است ۱۰ سال در آن بمانم و بچه‌هایم را در آن بزرگ کنم، باید حداقل یک حیاط و ایوان داشته باشد، اما حتی نور هم از من گرفته شده است. وقتی نور از انسان گرفته می‌شود، افسردگی به سراغش می‌آید. این مسائل قابلیت دارد که حتی به لحاظ پزشکی هم ثابت شود. در گذشته، خانم‌ها در خانه‌هایشان مراسم محرم و اعیاد را برگزار می‌کردند، سفره‌های بزرگ می‌انداختند و حول همان سفره‌ها کلاس‌های تدریس راه می‌انداختند و برنامه‌های مختلف خود را در حیاط‌ها و خانه‌های ساده پیش می‌بردند اما خانه‌های امروز چنین هویتی ندارند. مجموع این مسائل و ساختارها مشکلاتی را ایجاد کرده‌اند. حالا من، به عنوان نویسنده در مواجهه با این مسئله به جای اینکه فشارم را روی ساختار بگذارم، روی جامعه هدفم تمرکز کردم.

چالش نداشتن وقت اختصاصی مادران

آباجان به نقل از تسنیم: برای اینکه به تجربه زیسته خانم‌ها و مشکلاتشان بپردازیم، خوب است برخی از پاراگراف‌های رمان که توصیف حال مستوره است را بخوانم. مستوره برای آزمون دکترا می‌خواند، چند موقعیت کاری خوب به او پیشنهاد شده و دو سفر کاری به خارج از کشور دارد، و در این شرایط باردار می‌شود. او احساسش را این‌طور توصیف می‌کند: «انگار نزدیک خط پایان بهم گفتند وایسا». سپس شرایط خودش را با همسرش مقایسه می‌کند و می‌گوید: «اما امیریل هیچ تغییری در زندگیش رخ نداده». بسیاری از خانم‌ها می‌گویند که بعد از بچه‌دار شدن، تمام تغییرات مربوط به بچه فقط متوجه آنها می‌شود و آقایان هیچ تغییری در زندگی‌شان رخ نمی‌دهد. بعد مستوره ادامه می‌دهد: «به زندگی مشترکمان که نگاه می‌کنم، زندگی مشترک نمی‌بینم. فقط من هستم که مجری اوامر امیریل شدم و به خاطر این زندگی دارم تاوان پس می‌دهم. به همه روزهای رفته فکر می‌کنم و به چیزهایی که به دست آمده چنگ می‌زنم. این حال من است؛ نه می‌توانم خودم را به مادر بودن و زن بودن خالی راضی کنم و نه نمی‌توانم ریحانه و علی و حتی امیریل را رها کنم. بین رفتن و ماندن دست و پا می‌زنم».

بسیاری از خانم‌های ما بعد اجتماعی خود را بخش پررنگی از هویتشان می‌دانند که اگر به مخاطره بیفتد، دچار بحران هویت می‌شوند. مستوره می‌گوید: «مردهای اطرافم من را آنگونه که هستم نمی‌خواهند، او هم می‌خواهد من را در خانه حبس کند البته در را باز گذاشته اما دو وزنه به پایم بسته». درواقع مستوره در چنین وضعیتی قرار دارد تا جایی که به افسردگی شدید می‌رسد و می‌گوید: «من احساس می کنم مردم، چهار ماه هست که گریه نکردم. اینجا برای دستشویی فقط سه دقیقه وقت است؛ سه دقیقه تنهایی؛ سه دقیقه سکوت. در همین سه دقیقه هم علی با ماشین به در دستشویی می‌کوبد. دلم می‌خواهد بروم ته یک چاه بنشینم تا دست هیچکدامشان به من نرسد».

این حسی است که بسیاری از مادرها تجربه کرده‌اند؛ احساس مصرف نشدن، تامباری استعدادها، خودبسندگی و نیاز به تنهایی. نیاز به این که در طول ۲۴ ساعت شبانه‌روز زمانی اختصاصی برای خود داشته باشی. این مسئله، هم فرهنگی است و هم اقتصادی. اما مردی که ساعت‌ها بیرون از خانه بوده و به سختی روزی حلال به دست آورده، ۱۰ یا ۱۲ ساعت مجبور است بیرون از خانه فعالیت کند؛ حالا که به خانه می‌آید، این نیاز همسر به چشمش یک نیاز فانتزی می‌آید. او می‌گوید: «وقتی من برای تأمین نیازهای اساسی و اولیه مثل مسکن و بهداشت و سلامت تلاش می‌کنم، این که من نیاز به سکوت دارم، یک مسئله فانتزی و زیاده خواهی زنانه به نظر می‌رسد»

چالش همسر غائب در زندگی

آباجان به نقل از تسنیم: به نظر شما نیاز به وقت اختصاصی زیاده خواهی است؟

از نظر من که یک خانم هستم، خیر زیاده‌خواهی نیست اما نکته‌ای که می‌خواهم بگویم این است که نباید به قضیه یک‌طرفه نگاه کنیم. نمی‌توانیم فقط بگوییم که ما خانم‌ها این نیاز را داریم و از مردها بخواهیم که این نیاز را برآورده کنند. باید شرایط طرف مقابل را هم در نظر بگیریم یعنی مردی که در شرایط سخت اقتصادی به سر می‌برد. این هست که می‌گویم ساختار این سختی‌ها را برای ما ایجاد کرده است. او هم درگیر سختی‌هاست و اگر مهارت‌ها و آموزش‌های لازم را نداشته باشد، به راحتی می‌تواند به دغدغه‌های زنانه برچسب سطحی بودن بزند تا از مسئولیت‌های بیشتر شانه خالی کند چون توانش به حدی نیست که در این بخش هم از زن حمایت کند. البته همه هم این وضعیت را ندارند، اما قشر زیادی از کشور ما در وضعیت اقتصادی متوسط هستند. یک بخشی هم داریم که واقعاً فرصت دارند و البته یک بخشی هم خود خانم این بار اقتصادی را به دوش مرد گذاشته است.

یکی از مسائلی که من همیشه در زندگی خودم مراقبش بوده‌ام، این است که وقتی همسرم خواسته شغل دومی پیدا کند یا کاری جدید انجام دهد، به او گفته‌ام: “تکون نخور، هیچ کاری نکن، همین که هست کافیه. اگر تو باشی، همه چیز حل می‌شود.”  ما یک «کنز لاینفد» داریم. آدم با قناعت کردن می‌تواند خیلی مسائل را حل کند. امام علی(ع) می‌فرمایند: “قناعت ثروتی است بی‌پایان” (حکمت ۵۴ نهج البلاغه)؛ از همسرم می‌خواهم وارد پارت دوم و شغل دوم نشود. متأسفانه این وضعیتی است که بسیاری از خانواده‌ها در حال حاضر دچار آن هستند.

ساعت های طولانی کار مردان و انزوای زنان در خانه

آباجان به نقل از تسنیم: من با خیلی از خانم‌ها که صحبت می‌کردم معتقد بودند درست است که ساعت کاری آقایان طولانی است و این مسئله مشکلات زیادی ایجاد می‌کند و وقتی برای رسیدگی به خانواده باقی نمی‌گذارد. اما متأسفانه بسیاری از مردان به عنوان پدر احساس مسئولیت نمی‌کنند و در کارهای خانه نیز هیچ مشارکتی ندارند. وقتی هم که در خانه هستند اگر زمان داشته باشند و خسته نباشند، آن زمان را به چشم زمان استراحت می‎بینند و همراهی و همدلی زبانی هم نمی‌کنند. بسیاری از زنان از این نارضایتی دارند که وقتی مشکلات‌شان را مطرح می‌کنند، بازخورد مناسبی نمی‌گیرند و حتی با بی‌احترامی مواجه می‌شوند که “مگر شما چه کار می‌کنید؟” یعنی بعضی از آقایان حتی مشکلات را درک هم نمی‌کنند.

البته شما در این داستان امیریل همسر مستوره را شخصیت شریفی نشان دادید. ولی این عدم درک مستوره، عدم درک نیازهایش، اینکه مستوره اعتراض می کند که تو همیشه به مشکلات من می‌خندی و آنها را جدی نمی‌گیری! چرا هیچ کاری انجام نمی‌دهی؟ شاید تجربه زیسته خیلی از ما هم باشد که در مقابل احساس نیاز و مشکلی که مطرح می‌کنیم بازخوردی نمی‌گیریم.

نکته درستی می‌فرمایید. این موضوع به بی‌مهارتی و عدم آموزش آقایان برمی‌گردد. قبلاً خدمتتان گفتم که خانم‌ها به شدت در کشور ما در سال‌های اخیر در حال آموزش مهارت‌های زندگی هستند. یعنی زمان‌های زیادی از وقت ما دارد صرف حضور در کلاس‌های روان شناسی، مهارت‌های زندگی، مهارت‌های گفتگو و… می‌شود و در همان ساعت‌ها آقایان در صحنه خیلی واقعی، در حال درگیری برای به دست آوردن هزینه‌های زندگی هستند. به همین علت یک شکاف آموزشی و تجربی میان مردان و زنان ایجاد می‌شود.

خب البته یک نگاه هم این است که اگر آنها این کار را نمی‌کردند، شما هم وقت نمی‌کردید در این کلاس‌ها شرکت کنید. اینها مسائلی است که به هم گره خورده است. این همان رشد نامتوازنی است که گفتم. یعنی شما از یکطرف در اسلام، شاغل بودن را جزو وظایف زن نمی‌دانید. در حالی که در ساختارهای غربی می‌بینیم زن موظف است شاغل باشد. اما ما در ساختار خودمان زن را موظف نمی‌بینیم که شاغل باشد. خب او شاغل نیست و فرصت این را دارد که مهارت‌هایی اضافه بر آنچه که تا الآن به عنوان مهارت‌های واجب به او یاد دادند، کسب کند. یکدفعه می‌بینیم زن از مرد جلو می‌افتد. البته همیشه هم خانم‌ها جلوتر نیستند. و این عدم مهارت به مشکلات دامن می‌زند.

مهارت‌های واجب زندگی مشترک که بسیاری از زوجین ندارند

آباجان به نقل از تسنیم: ولی اگر مهارت گفتگو داشته باشیم می توانیم این مشکلات را حل کنیم.

بله مهارت داشته باشیم و اساساً به این اعتقاد داشته باشیم که باید گفتگو کنیم.

آباجان به نقل از تسنیم: مهارت‌های مثل گفتگو، کنترل خشم و مدیریت هیجان‌های عاطفی برای ورود به زندگی مشترک واجب است اما بسیاری از زوجین ما فاقد آن هستند و اساساً در طول سالیان طولانی تحصیل یا در فرآیندهای قبل از ازدواج هیچ آموزشی هم در این زمینه‌ها ندیدند. خانم علاسوند زمانی به این نکته اشاره می‌کرد که با توجه به اینکه آقایان بیشتر در معرض خشم قرار می‌گیرند، چرا مهارت کنترل خشم به آنها آموزش داده نمی‌شود؟ بعضی از خانم‌ها می‌گویند که بعد از بچه‌دار شدن یکی از مشکلاتشان مدیریت رابطه همسرشان با فرزندشان است  چون به محض عصبانیت، پرخاشگری می‌کنند. این‌ها مهارت‌های ضروری زندگی مشترک هستند که به درستی آموزش داده نشده‌اند، هرچند درحال حاضر خانم‌ها چون بیشتر با بچه‌ها ارتباط دارند و ضرورت رفتار درست و اهمیت آن را بیشتر احساس کردند یا حداقل تلاش می‌کنند مهارت‌های خود را به‌ویژه در ارتباط با فرزندان، ارتقا دهند.

از سوی دیگر، مشکلات ساختاری هم خانم‌ها را تحت فشار قرار داده است، جایی که همراهی همسر می‌تواند از بار مشکلاتشان کم کند؛ اما رفتارهای ناپسند و پرخاشگری مرد می‌تواند این مشکلات را تشدید کند و حتی فرد را به مرز افسردگی و بحران روانی برساند. مثلاً در کتاب شما «مثل نهنگ»، نمونه‌ای از این عدم مهارت همسر در همدلی وجود دارد. مستوره زمانی که نیاز به همدردی دارد، به اتاق می‌رود و در را می‌بندد، با خود می‌گوید: «کاش همسرم بیاید، بغلم کند، اشک‌هایم را پاک کند.» اما همسرش در را باز می‌کند و با طعنه می‌گوید: «مستوره چی شده؟ این خل‌بازی‌ها چیه؟» یا در جای دیگری مستوره می‌گوید: «دوست دارم دست‌های سردم را بگیرد و بگوید من حلش می‌کنم»، اما او داد می‌زند: «بگو می‌شنوم!» یعنی زمانی که تو ناز می‌کنی که بگی مشکلی هست و نیاز به همراهی داری، بدتر با پرخاش مواجه می‌شوی.

این‌ها شاید مسائلی ساده به نظر برسند، اما یک جمله می‌تواند روحیه فردی را از بین ببرد و امید او به زندگی را کمرنگ کند. وقتی چنین برخوردهایی مدام تکرار و روی هم انباشته شود، می‌تواند بنیان یک زندگی را از بین ببرد. حتی در مصاحبه‌هایم با خانم‌هایی مواجه شده‌ام که با وجود داشتن سه فرزند، تصمیم به جدایی گرفته‌اند، چراکه با ورود بچه‌ها به زندگی، چالش‌ها افزایش می‌یابد و مادر نیاز به همراهی و همدلی بیشتری دارد. نداشتن مهارت گفت‌وگو و امتیاز دادن‌های دوطرفه می‌تواند باعث شود که آمدن بچه به جای افزودن عشق و صمیمیت به زندگی، آن را به سمت جدایی سوق دهد.

ما در کتاب «نهنگ»، یک زوج تحصیلکرده داریم که دعواهایشان دعوای دو انسان آگاه و بااخلاق است، نه فقط افرادی که تحصیلات دانشگاهی دارند. امیریل، که در تمام فرآیندها حتی زمانی که همسرش تصمیم به سقط جنین می‌گیرد، بدترین جمله‌ای که می‌تواند بگوید این است که «من با یک قاتل زیر یک سقف زندگی نمی‌کنم» و وقتی مستوره گریه می‌کند، او را در آغوش می‌گیرد. در واقع، امیریل بسیار هوشمند است و نوع گفت‌وگو و جملاتی که با مستوره رد و بدل می‌کند، ضربه‌هایی ریز و هوشمندانه به او می‌زند تا جایی که مستوره فرو می‌ریزد و مسئله سقط را کنار می‌گذارد. البته مستوره خود نیز به اصول مذهبی پایبند است و خودش هم نمی‌خواهد چنین کاری کند، اما دوست داشت همدردی بیشتری از امیریل می‌گرفت تا بتواند وضعیت جدید را بپذیرد.

این دو نفر که هم تحصیلکرده‌اند و هم اخلاق‌مدار، زندگی‌شان به جایی می‌رسد که مستوره دچار فلج عاطفی می‌شود. او چهار ماه گریه نمی‌کند و پنجره را می‌بندد از ترس اینکه بچه‌هایش را بیرون پرت نکند یعنی به این میزان از فروپاشی روانی می‌رسد. من برای باز گرداندن این آدم به زندگی؛ از روان‌شناسی، کهن الگوها و حتی «المیزان» علامه طباطبایی کمک گرفتم.به هر چیزی که می‌توانستم چنگ زدم، چون می‌دانستم که شاید یک زن با یکی از این ابزارها ارتباط برقرار کند و دیگری با روش‌های دیگر؛ سعی کردم سفره مرحله عبور از بحران متنوع باشد. تا زنانی با دوزهای دینداری متفاوت بالاخره بتوانندبه یکی از اینها چنگ بزنند. 

کتاب‌هایی وجود دارند که خود درمانگر هستند، و من تلاش کردم تا چنین روالی را برای خواننده طراحی کنم. برای من، خواننده بسیار مهم است؛ انگار که من با داستان نویسی کاری نداشتم. من فقط دل پریشان یک جمعیتی از نسوان بودم. می‌خواستم به آن‌ها بگویم که شاید این روش به دردشان بخورد. شاید اگر نگاهشان به زندگی تغییر کند، شرایط‌شان بهتر شود. مثلاً اگر مقام مالکیت را بپذیرند، شاید زندگی‌شان شکل دیگری پیدا کند. من نمی‌خواهم ساختار زندگی را تغییر دهم، بلکه می‌خواهم فقط دیدگاه‌ مخاطبانم را به زندگی عوض کنم. من در موقعیتی نیستم که بخواهم ساختار را تغییر دهم، اما شاید از طریق کلمات بتوانم به این تغییر نگاه کمک کنم. همه چیز از کلمه آغاز می‌شود و ‌شاید این کلمه بتواند از تو من دیگری بسازد و آن من دیگر در مواجهه با مشکلات واکنش متفاوتی نشان دهد و زندگی‌اش مسیر جدیدی پیدا کند.

زنان , زنان و خانواده , الگوی سوم ,

 

زن الگوی سوم کنشگر و قدرتمند است

آباجان به نقل از تسنیم: خانم امیرزاده اگر بخواهم به برخی موضوعات رایج در دعواهای زوجین اشاره کنم، یکی از مهم‌ترین آن‌ها نبود مهارت در گفتگو است. اما یک مورد هم موضوع والدگری و تقسیم کارهای مربوط به فرزندان هست. خیلی از خانم‌‌های ما گلایه دارند که وقتی ما بچه را به پدرش می‌سپاریم، به بچه گوشی می‌دهند یا یک فیلم برایش می‌گذارند که ساکت شود. دقیقاً چیزی که شما در کتابتان آورده بودید. اما کمتر به این فکر می‌کنند که فرزند را به پارک ببرند، با او فعالیت‌های سازنده انجام دهند یا لحظات خوشی را در کنار هم سپری کنند. انگار فقط می‌خواهند بچه را از سر خودشان باز کنند.

من خیلی به قدرت زن اعتقاد دارم. آیت الله جوادی آملی می‌گویند گویا خداوند زن را از باب خالقیت کامل‌تر آفریده است؛ زن فاعلیت و کنشگری در سیستم آفرینش دارد. در مواجهه با همسر نیز، به‌جای تقبیح یا سرزنش و اصرار به آقایان برای تغییر، که اغلب بی‌تأثیر است، به این فرمایش امام علی (ع) اعتقاد دارم که «وقتی شنونده‌ای نداری، سخن نگو.» وقتی جای اثرگذاری نیست، بهتر است زمان را بیهوده صرف نکنی.

برای همین دوباره برمی‌گردم سمت خانم‌ها و به آنها می‌گویم قدرت خودتان را در تغییر محیط اطرافتان دست کم نگیرید. خداوند زنان را به‌گونه‌ای آفریده که می‌توانند در مردان اثرگذار باشند، آن‌ها را به کنش و تلاش وادار کنند. مرد تمام عمر می‌دود و تلاش می‌کند برای اینکه در کنار تو باشد، چه هدف دیگری دارد؟ تو را می‌خواهد؛ به دنبال آرامشی است که در قرآن به آن اشاره شده است؛ پس تو بسیار قدرتمند و توانمند هستی. از لاک گله و شکایت بیرون بیا و به جای آن، با دید یافتن راه‌حل به صحنه نگاه کن. وقتی اینطور به صحنه نگاه کنی بالاخره یک راه حل برای مشارکت گرفتن از مرد پیدا می‌کنی.

اصلاً موافق این نیستم که زن همه بار را به دوش بکشد، چرا که امام علی (ع) نیز می‌فرمایند: «زن قهرمان نیست؛ بلکه گل خوشبویی است.» و اصلاً از نظر ساختاری و بدنی نیز برای حمل بارهای سنگین آفریده نشده است. اما در عین حال معتقدم خداوند او را قدرتمند و دارای ولایت باطنی بر مرد آفریده است. یعنی به نظر می‌رسد مرد بر زن یک تفوق ظاهری دارد ولی زن بر مرد یک ولایت باطنی دارد. از راه این ولایت باطنی که دارد شاید بتواند تأثیر بگذارد. به قول آقای ماندگاری که در کلاس آموزش مهارت‌های زندگی می‌گفت: لکل انسان قلقٌ یعنی هر انسانی راه نفوذی دارد و زن می‌تواند آن قلق را پیدا کند و مشارکت مرد را بگیرد.

به هر حال، ما در این موقعیت قرار داریم و ساختارها و بسترهای لازم هم فراهم نیست. در این شرایط، باید تصمیم بگیریم که آیا گله کنیم و غر بزنیم یا برای تغییر و ایجاد تحول تلاش کنیم؟ از نظر من، این تغییر قبل از هر چیز باید از درون خود زن آغاز شود. تحول درونی، کلید اصلی است. ما ریشه‌های قوی‌ای داریم و به فلسفه و اخلاق اسلامی متکی هستیم که برای ما بن‌بستی باقی نمی‌گذارد. تفکر اسلامی، پویا و خودشکوفاست و توانایی این را دارد که در هر لحظه و در تعامل با محیط، خود را به‌خوبی نشان دهد.

مسابقه عظیم ابر زن الگوی سوم؛ نباید اجازه بدهیم الگوی سوم تبدیل به یک مدل شود

آباجان به نقل از تسنیم: بنابراین، به جای گله و شکایت، باید به دنبال راه‌حل‌های خلاقانه برای مشکلات باشیم. مستوره کتاب “مثل نهنگ” در مواجهه با مشکلات به همین شیوه عمل کرد؛ او با قوی کردن خود از این موانع عبور کرد. برای من جالب بود که شما «زن الگوی سوم» را درگیر این بحران‌ها نشان دادید، اما او با قدرت و کنشگری از این چالش‌ها گذشت. تصویر زن الگوی سوم متأسفانه در رسانه‌ها درست نمایش داده نمی‌شود؛ معمولاً زن سنتی منفعل و مطیع، مصداقی از «زن الگوی سوم» معرفی می‌شود در حالی که زن الگوی سوم، زنی فعال و کنشگر است؛ او اهل سازش با مشکلات نیست، بلکه در جستجوی مسیر خود است و در نهایت به اهدافش می‌رسد.

بله دقیقاً زن الگوی سوم منفعل نیست. اما نکته‌ای که وجود دارد نباید اجازه بدهیم الگوی زن سوم تبدیل به یک مدل شود. من خیلی ابا دارم، می‌گویم خواهش می‌کنم امثال ما را به عنوان الگوی سوم سر دست نگیرید؛ از این بعد که فلان خانم دکترا دارد، سه تا بچه دارد، کتاب هم چاپ کرده، مترجم هم هست، سفر هم می‌رود. شما از رنج‌های پنهان ما اطلاع ندارید. شما از تأثیر این رفتار ما بر فرزندان‌مان اطلاع ندارید. شما از نحوه مراوده ما با همسرانمان اطلاع ندارید. این ظلم به زن‌ها است و من اصلاً قبول ندارم که به این شکل آدم‌ها را تارگت کنند و نشان بدهند و بگویند او را می‌بینی شش بچه دارد، دکترا هم دارد. شما در جزئیات زندگی او و در شرایط او نیستید و نمی‌توانید قضاوت درستی کنید.

هر کسی باید مطابق با شرایط خودش انتخاب کند. این حرف از امام و رهبری است که ما نه آن زن شرقی را می‌خواهیم که در پستو و توسری خور هست و هیچ نقش اجتماعی ندارد و نه آن زنی را می‌خواهیم که در اجتماع دارد مصرف می‌شود. بلکه ما زنی را می‌خواهیم که در نسبت با اجتماع قابلیت انتخاب دارد. نباید این مسابقه عظیم که چه کسی از همه قوی‌تر هست را راه بیاندازیم. ضرر این ماجرا اتفاقاً برای خود خانم‌هاست. شاید اگر مادری یک شأن اجتماعی محسوب می‌شد، و اگر به جز قالب‌های کلیشه‌ای فعلی برای رشد و پیشرفت، مسیرهای متنوعی پیش روی ما قرار داشت؛ خیلی‌ها هر رشته‌ای نمی‌خواندند؛ رشته‌هایی که اصلاً به آنها علاقه ندارند و نمی‌خواهند در آن رشته‌ها شاغل شوند. یا انقدر همه به دنبال ادامه تحصیل نبودند چون دوره‌های خصوصی زیاد و متنوعی وجود دارد که شما به راحتی می‌توانید استفاده کنید. برای مثال خود من در رشته روان شناسی به صورت شخصی مطالعه کردم و دوره‌های تخصصی را در خانه گذراندم.

اگر این فرهنگ توسعه پیدا می‌کرد؛ خانمی که خودش به لحاظ شخصیتی تمایل دارد ادامه تحصیل بدهد، یک مواساتی با او می شد. مادری که مجبور نیست در خانه می‌نشست و اصلا ادامه تحصیل نمی‌داد. اگر این گونه بود ما دچار این چالش‌ها و مسائل نبودیم. جهانی سازی یعنی چه؟ یعنی شما می‌خواهید یک ورژن و یک مدل آدم تولید کنید.

مادری کاتالیزور رشد خانم‌ها؛ فرصت بی نظیری برای رشد

آباجان به نقل از تسنیم: اتفاقاً یک جا شما درباره همین مسئله صحبت کرده بودید که خانم‌ها چقدر تحت فشار اجتماعی برای پیشرفت هستند. من خیلی از خانم‌ها را می‌شناسم که می‌گویند ما مشکلی با نقش مادری نداریم اما اما فشار اجتماعی آن‌ها را به سمت تحصیل و اشتغال سوق می‌دهد. درواقع مادری به صورت یک فعالیت سنتی که یک زن سنتی انجام می‌دهد معرفی شده و ارج و قربی در جامعه ندارد. از آنطرف روی اشتغال زنان بیش از اندازه ارزش‌گذاری شده و تنها راه دستیابی به هویت و جایگاه اجتماعی، از مسیر شغلی و تحصیلی می‌گذرد.

یک زن الگوی سوم، زنی است که خانه و شهر را توأمان حفظ می‌کند اما اینطور نباید تعبیر بکنیم که نقش اجتماعی‌ زن صرفاً در اجتماع حاضر بودن است. اگر ما هم اینطور فکر کنیم، انگار ما هم به گونه دیگری زن را مصرف کردیم یعنی جمهوری اسلامی هم همان رفتار را انجام می‌دهد. این ما هستیم که با نگاه بسیط و ساده خودمان فکر می‌کنیم علم در دانشگاه هست، نشاط در پارک است، یا فلان چیز در فلان جا است. اما علم و رحمت خداوند وسعت کل شیء است و این امکان برای زن مهیاست که در مواجهه با کودکش رشد کند. ما می‌خواهیم برویم در اجتماع چه کار کنیم؟ یا تأثیر بگذاریم یا تأثیر بپذیریم. ما در نسبت با اجتماع یا یک کنش داریم یا یک واکنش؛ فرزندآوری و فرزندپروری این امکان را به زن می دهد. چیزی که در نهنگ تلاش کردم با آوردن مصداق‌های متنوع در مواجهه مستوره با علی این را مدام تکرار کنم که مستوره مدام دارد رشد می‌کند؛ انگار علی مربی اوست. بنابراین این رشد صرفاً در اجتماع معنا پیدا نمی‌کند.

این بحث بسیار عمیق‌تر از آن است که تنها با پذیرش یک ایدئولوژی خاص مانند ایدئولوژی دینی بتوان آن را قبول کرد. اگر از نگاه تمدنی و با توجه به فرهنگ ایرانی به موضوع نگاه کنیم، نمونه‌ای بارز در شاهنامه داریم، شخصیت «سین‌دخت» که نمایانگر زنی توانا و خردمند است. این شخصیت فردی هست که متوجه می‌شود دخترش رودابه عاشق زال شده و در مواجهه با این ازدواج که در دو حوزه ایدئولوژی متفاوت از هم به سر می‌برند، یعنی زال از یک ایدئولوژی است و رودابه از این جهت که نسلش به ضحاک می‌رسد از یک ایدئولووژی دیگر است؛ این خوف و ترس وجود دارد که اگر منوچهرشاه متوجه این مسئله شود، کابل را به آتش بکشد. یعنی این عشق یک عشق خانمان سوز است. پدردر مواجهه با این ماجرا چه می‌کند؟ می‌گوید هم تو و هم دخترت را می‌کشم و جنازه شما را بر سر بازار می‌نهم تا منوچهرشاه و سام ببینند که شما را کشتم و ننگ به پایان رسیده تا کابل نجات پیدا کند. سین دخت می‌گوید اجازه بده تا من سفیر کابل باشم؛ بروم سر مرز با سام که آمده برای لشکرکشی به کابل، گفتگو کنم. سین دخت می‌رود، گفتگو می کند و ورق را بر می‌گرداند. توأمان هم خانه وهم شهر را حفظ می‌کند.

دوگانه رشد و پیشرفت؛ متضاد یا مکمل؟

آباجان به نقل از تسنیم: اتفاقاً من در مصاحبه‌ای که با مادران چندفرزندی داشتم یکی از همین مادرها به نکته جالبی اشاره کرد؛ اینکه کلمه «پیشرفت» چقدر برایش آزاردهنده است. می‌گفت؛ از بچگی مدام پدر و مادرمان-اتفاقاً خانواده‌ مذهبی هم داشت- به ما می‌گفتند شما باید درس بخوانید، پیشرفت کنید، دکتر و مهندس شوید و شغلی داشته باشید و ما از بچگی در اندیشه این پیشرفت بودیم. و این اصرار آن‌ها را همواره درگیر مسیری کرده بود که از نگاه دیگران به‌عنوان «پیشرفت» تعریف می‌شد. این خانم که بعد از بچه‌دار شدن مجبور به کنار گذاشتن تحصیل و کار شده بود و مدتی هم دچار افسردگی بود؛ می‌گفت یکی از استراتژی‌هایم برای برون رفت از افسردگی این بود که به این نتیجه رسیدم پیشرفت خوب است ولی هدف غایی آفرینش رشد است و من این رشد را در ارتباط با فرزندانم بیشتر می‌توانم تجربه کنم چون مادری مثل یک کاتالیزور برای رشد معنوی است؛ آزمونی است برای صبر، تحمل، مدارا و کنترل خشم. این نگاه جدید به او کمک کرده بود تا دیدگاه خود را تغییر دهد و مفهوم اصلی رشد را در مسیر زندگی‌اش بیابد، که دقیقاً با هدف شما در کتاب هم‌سو است. ولی این دو مفهوم با هم تناقضی ندارند. انسان به پیشرفت نیاز دارد، اما باید دقت کند که این پیشرفت نباید هدف نهایی زندگی او باشد. بلکه رشد، به‌عنوان یک بُعد مکمل، باعث می‌شود که این مسیر به تعادل برسد و ارزش واقعی زندگی نمایان شود.

همانطور که اشاره کردید بسیاری از خانم‌ها قبل از مادری با نوعی رشد کاریکاتوری مواجه هستند. آن‌ها در یک سبک زندگی مشخص پیش می‌روند و زمانی که وارد دوران مادری می‌شوند، این تغییر سبک زندگی برایشان بسیار دشوار و چالش‌برانگیز است. یک زندگی که تمام مدت بر اساس نیازهای شخصی، حرفه‌ای و اجتماعی آن‌ها شکل گرفته، یکدفعه تغییر می‌کند و این دگرگونی به راحتی قابل تحمل نیست. جمله‌ای که در کتاب اشاره کرده‌اید، “مادری گذشته من را مثل کتابی بست”، دقیقاً نشان‌دهنده همین تحول و گذر از یک مرحله به مرحله‌ای جدید است. یعنی یک زندگی جدیدی را تجربه می‌کنند و تا خودشان را با آن وفق بدهند طول می‌کشد و خیلی سخت هست.

اما نکته‌ای که خیلی از مادران به آن اشاره می‌کنند، این است که بعد از چند سال، به ویژه بعد از فرزند دوم و سوم، به یک تعادل در زندگی خود می‌رسند. من از خیلی ها شنیدم که گفتند ما تازه با فرزند دوم و سوم مزه بچه را چشیدیم و پتانسیل مادری ما تازه شکوفا شده است درصورتیکه تا قبل از آن خیلی به بچه علاقه نداشتیم. در واقع به یک تعادلی می‌رسند.

اما رشد و پیشرفت را باید با هم ببینیم. نمی‌توانیم یک جانبه بر رشد تأکید کنیم و پیشرفت را نبینیم. رشد و پیشرفت شخصی در کنار مادری باید در نظر گرفته شود. چه بسا اگر خانمی به نیازهای واقعی خودش پاسخ ندهد اصلا به آن رشد منظور هم نرسد. از طرف دیگر چنین فردی مادر خوبی هم نخواهد بود. در چنین حالتی مادرانی خواهیم داشت که در خانه هستند ولی مادری نمی‌کنند.

 

تغییر نگاه کافی نیست، تغییر ساختارها هم ضروری است

من هم در یک قسمت از کتاب به همین مسئله اشاره کردم که من نمی‌خواهم فقط پرستار بچه باشم و ارتباط معنامندی بین من و فرزندم نباشد و صرفاً در خانه حضور داشته باشم. اساسا نوع آفرینش‌ ما به این شکل هست که یکسری نیازهای سطح بقا داریم. شما آن نیازها را که برطرف می‌کنید وارد مرحله بعد می‌شوید و مرحله بعد و نهایتاً خودشکوفایی. ما در حال حاضر با خانم‌هایی مواجه هستیم که به شدت دچار نیاز خودشکوفایی هستند. به خاطر اینکه شاید بخشی از آن نیازها برطرف شده است. حاکمیت باید پاسخگوی این مسئله باشد که من آنها را به این نقطه رساندم اما برای این نیاز خودشکوفایی آنها چه برنامه‌ای دارم؟

شاید کتاب‌هایی مثل نهنگ از این حیث دارند به حاکمیت خدمت می‌کنند که یک ذره بار او را با تغییر نگاه این زن سبک می‌کنند. ولی من مسئول نیستم و تغییر نگاه این زن هم کافی نیست. او اگر به تغییر ساختارهایش دست نزند، این تغییر نگاه زورش تا یک جایی هست. از یه جایی به بعد او از خودش می پرسد بیمه من چه می‌شود؟ من در خانه نشستم اما سال‌های بازنشستگی من چه می‌شود؟ از خودش می‌پرسد نیازهای شخصی من را به لحاظ اقتصادی چه کسی باید تأمین کند؟ آیا همین باعث نمی‌شود که ما مواجه باشیم با انبوهی از مادرانی که اتفاقاً در خانه هستند اما خانه دار نیستند. چون در خانه کار تجاری خودش را پیگیری می‌کند یا حتی کودکش را کودک کار و وسیله امرار و معاش غرض کرده؛ به او لباس‌های مختلف می‌پوشاند، از او عکس می‌گیرد و با آن در اینستاگرام فعالیت می‌کند. نمی‌شود اینطور تعریف کرد که هرکسی شاغل است خانه دار نیست و هرکس خانه دار است شاغل نیست.مراقبت توأمان یعنی در یک تدریجی از جهان اطراف مراقبت کردن کاری است که خداوند قابلیتش را در زن گذاشته و به میزانی که حاکمیت ساختارهایش را آماده کند و فرهنگ آن را تسهیل کند، او بالنده‌تر می‌شود. هم خودش شکوفا می‌شود و هم خانواده و شهر را توأمان نگه می‌دارد.

آباجان به نقل از تسنیم: خانم امیرزاده عنوان کتاب را چرا مثل نهنگ نفس تازه می کنم انتخاب کردید؟

نهنگ یکی از موجودات قدرتمند این جهان است که در اعماق زندگی می‌کند. اما وقتی می‌خواهد نفس تازه کند، مجبور است به سطح آب بیاید و این کار را انجام دهد. در این لحظه، انگار وارد یک گستره جدید می‌شود، جهان را از دیدگاهی متفاوت می‌بیند، نفس می‌گیرد و دوباره به اعماق برمی‌گردد. این اتفاقی است که برای مستوره افتاد و به نظر من اتفاقی است که باید برای خانم‌ها بیفتد. نفس تازه کردن به معنای بازنگری به جهان اطرافشان است؛ یعنی از یک منظر جدید، جهان را دیدن. هرچند که ممکن است مجبور باشند ذخیره اکسیژن و باورمندی تازه‌شان را دوباره با خود به اعماق ببرند و در آنجا برای ادامه زندگی‌شان از آن استفاده کنند. به نظر من، این فرآیند لازمه استمرار و پایداری در زندگی آنهاست.

نهنگ و مهارت پیش‌آگاهی برای ورود به زندگی مشترک

آباجان به نقل از تسنیم: خیلی ممنون خانم امیرزاده. خیلی استفاده کردیم. در پایان اگر صحبتی هست بفرمایید.

دلم می‌خواهد دو اتفاق برای نهنگ بیفتد. این را در جلسات مختلفی که برای نهنگ برگزار می‌شود هم عنوان می‌کنم.  از همه آن پنج هزار و اندی خانم که لطف داشتند و کتاب را خواندند دعوت می‌کنم نهنگ را تبدیل کنند به کتابی که به نوعی جزو اقلام ضروری برای مادران باردار یا خانواده‌هایی که در آستانه ازدواج هستند، قرار بگیرد. خیلی عامیانه اگر بخواهم بگویم سرجحازی یا سرسیسمونی باشد. چون با توجه به بازخوردهایی که از جامعه مخاطبم، گرفته‌ام؛ انگار خواندن این کتاب، این فضای ذهنی را برای مخاطب ایجاد می‌کند که تنها تو نیستی که با این مسائل مواجه هست؛ زنان دیگری هم هستند که دارند از این مراحل عبور می‌کنند. این پیش آگاهی جزو مهارت‌هایی است که ما می‌توانیم به یک مادر جوان و به یک زوج جوان بدهیم. خصوصاً اوایل ازدواج که یکمقدار انرژی‌ها برای یادگیری و همزیستی مسالمت آمیز بالاتر است، هم خانم و هم آقا کتاب را بخوانند و انشاالله موثر باشد.

انتهای پیام/

Check Also

رقابت ۱۳۴۸ قاری در مسابقات بین‌المللی تلاوت دوحه

رقابت ۱۳۴۸ قاری در مسابقات بین‌المللی تلاوت دوحه

– اخبار فرهنگی – به گزارش خبرنگار فرهنگی خبرگزاری آباجان به نقل از تسنیم، مسابقات …

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *