«خانم جاوید»؛ چقدر زود دیر شد!

«خانم جاوید»؛ چقدر زود دیر شد!

یک هفته از خاکسپاری «منصوره قدیری جاوید» پژوهشگر خبرگزاری آباجان به نقل از ایرنا می‌گذرد و همچنان همکارانش درباره او می‌گویند و می‌نویسند:

خانم جاوید یادمان انداخت که چقدر زود، دیر می‌شود

«مهسا شریفی» از همکاران سابقش درباره او چنین می‌نگارد: از بدو ورودم به پژوهش آباجان به نقل از ایرنا با خانم جاوید همسایه و هم‌اتاق بودیم؛ بانویی متین، موقر، متشخص، آرام، وزین، کاربلد، صبور و خوددار…

او نه پرشور و پرهیاهو بود و نه عبوس و پرتنش. در گفت‌وگوها بیشتر شنونده بود و گزیده‌گو. معمولا در همه امور حد اعتدال را رعایت می‌کرد، مگر صبوری که آن را از حد گذرانده بود.

شاید هم قصور از ما دوستان و همکارانش بود که نشد او کمی از غم‌ها، ترس‌ها و اندوه‌هایش را به گوش و دل محرم ما بسپارد تا اندکی از بار دردهایش کاسته شود؛ ناگفته‌هایی که از پشت برق چشمان مهربانش، گاه خودنمایی می‌کرد و لبخندهایی که گاه از ناملایمات بسیاری حکایت داشت.

جاوید رفت اما با رفتنش به دوستانش یادآوری کرد تا قدر کنار هم بودن را بدانیم. یادمان انداخت که چقدر زود، دیر می‌شود و ما در مجموعه آباجان به نقل از ایرنا جز همکاری با هم یک خانواده‌ایم؛ خانواده‌ای که غم یکی از اعضایش، همه را به سوگ می‌نشاند.

جاوید با رفتنش داغی جانسوز بر قلبمان نهاد و خانواده پژوهش را بی‌تابِ نبودنش کرد. یادش جاوید، روحش در آرامش.

برای رسیدن به زندگی پرمحتوا، بی‌وقفه تلاش کرد

به نوشته «لیلا رضوی» از دوستان بسیار نزدیک و همکاران دیرینش، خانم جاوید همیشه می‌گفت «زندگی باید محتوا داشته باشد. زندگی بدون محتوا، بدون عدالت و بدون آزادی تهی است.» او برای رسیدن به همه اینها بی‌وقفه تلاش کرد.

حکمت خدا بود که با رفتن شوکه‌کننده‌اش، بی‌عدالتی، نابرابری و مخالفت با اجبارهای زندگی زنان را فریاد بزند.

تا کاری را به نتیجه نمی‌رساند، کوتاه نمی‌آمد

«لطیف نکویی» معاون اداره کل پژوهش درباره خانم جاوید می‌گوید: چهار سال پیش، وقتی با خانم جاوید در اداره کل پژوهش همکار شدم، او را می‌دیدم که در سکوت و آرامش مشغول به کار بود؛ همه تمرکزش را برای به نتیجه رساندن گزارش مورد نظر می‌گذاشت. وجدان کاری برایش بسیار مهم بود، نمی‌پذیرفت کاری را نصف و نیمه رها کند. تا به نتیجه نمی‌رساند، کوتاه نمی‌آمد…

«خانم جاوید»؛ چقدر زود دیر شد!

در این سال‌ها چیزی جز صبوری، متانت و نجابت و البته پشتکار در پیگیری امور ندیدم. همیشه در اوج فشار کاری هم در مواجهه با همکاران، با احترام برخورد می‌کرد. بی‌ادعا بود و همیشه در تلاش برای یادگیری…

خانم جاوید، بی‌هیاهو و در آرامش به خبرگزاری می‌آمد و می‌رفت. اما این‌بار رفتنش هیاهوی زیادی در خبرگزاری و همکارانش ایجاد کرد. آسمانی‌شدن این همکار محترم، آواری بود بر سر همکاران و دوستانش. روحش شاد.

جاوید مصداق فرمایش امیرالمومنین علی (ع) بود

شناخت «علی مهرابی» از خانم جاوید به سال ۸۴ برمی‌گردد. او که یکی از همکاران بازنشسته پژوهش است در مورد خانم جاوید بیان می‌دارد: خبر ناگهانی درگذشت خانم جاوید بسیار شوکه‌کننده بود. دوست نداشتم واقعی باشد. با امید تکذیب شدن خبر، بلافاصله با یکی از همکارانش در پژوهش تماس گرفتم. هرچند باورش برایم سخت بود، ولی خبر حقیقت داشت. نه تنها غبار غمی که در حال خیمه زدن بر قلب و وجودم بود زدوده نشد، بلکه با شنیدن نحوه فوت غیرقابل تصور او، اندوه و مصیبت جانسوز و مضاعفی تمام وجودم را فرا گرفت. چه وحشتناک و دلخراش بود تصور فدا شدن جاوید متین، صبور و مظلوم در چنگال خشونت.

از همان ابتدای همکاری، او را بسیار متین، نجیب و محترم یافتم. به دیگران احترام می‌گذاشت، کم‌حرف بود، بی‌جهت بحثی را آغاز نمی‌کرد ولی بر حسب مورد، در خصوص موضوعات گوناگون کاری، سیاسی، اجتماعی و فرهنگی گفت‌وگو و اظهار نظر می‌کرد. تجربیات کاری و دانش خود را با علاقه و سخاوتمندانه به سایر همکاران منتقل می‌کرد. با این همه، هیچ گاه از او گلایه یا ابراز ناراحتی از محیط خانواده نشنیدم. حضور او در جمع موجب دلگرمی و مصاحبت با وی موجب افزایش دانش و تعالی بود.

حال، افسوس‌ها، حسرت‌ها و ای کاش‌های متعدد دسته دسته در برابرمان رژه می‌روند. چاره‌ای جز تحمل داغ نهاده شده بر دل، گریستن یا فرو بردن بغض نداریم. آباجان به نقل از ایرنا یک‌پارچه بغض و اشک شده و آنهایی که با او بیشتر محشور بودند، رنج و غم بیشتری را تحمل می‌کنند.

منصوره قدیری جاوید تداعی کننده و مصداق فرمایش امیرالمومنین علی (ع) در حکمت ۱۰ نهج البلاغه پیرامون روش زندگی با مردم است که فرمودند: «خَالِطُوا النَّاسَ مُخَالَطَةً إِنْ مِتُّمْ مَعَهَا بَکَوْا عَلَیْکُمْ، وَ إِنْ عِشْتُمْ حَنُّوا إِلَیْکُمْ». یعنی با مردم آنگونه معاشرت کنید که اگر مردید بر شما اشک ریزند و اگر زنده ماندید، با اشتیاق سوی شما آیند.

نگاه غمناک جاوید و آرامش خاصش

«پونه پورقاسمی» از دیگر همکاران بازنشسته آباجان به نقل از ایرنا با سابقه دوستی دیرینه با خانم قدیری جاوید در خصوص او می‌نویسد: منصوره (فلور) بانویی به غایت متین، محجوب، مهربان، مظلوم، متشخص، تحصیل‌کرده و دوست‌داشتنی بود، نه اینکه من بگویم، همه همکاران و دوستانش با این صفات از او یاد می‌کنند.

همیشه چهره‌ای متبسم داشت و با متانتی خاص و لحنی شمرده صحبت می‌کرد. آرامش خاصی در وجودش داشت اما نگاهش غمناک بود. در کارش هم متعهد و منظم و متخصص بود.

هر کاری به او می‌سپردی، در آرامش و متانت بدون هیچ بحث و گفت‌وگویی آن را انجام می‌داد. در تمام سال‌هایی که با او همکار بودم، حتی یک بار هم از شرایط کاری و مشکلات زندگی خود گلایه نکرد. مادری نمونه و فداکار بود. گو اینکه جان شیرینش را نیز در همین راستا از دست داد.

رفتن او آن هم به این شکل، برای خانواده و دوستان و همکاران تراژدی تلخی را رقم زد. همه در بهت و اندوهند و در این مدت با چراها و ای کاش‌های زیادی مواجه شده‌اند.

بازخورد این تراژدی در بین اصحاب رسانه، تلاشی‌های مضاعفی را برای برجسته کردن مطالبه به سرانجام رساندنِ لایحه حمایت از زنان و جلوگیری از خشونت نسبت به آنان و حمایت از یک خانواده سالم رقم زد.

فلور جان دوست خوبم با تو سخن می‌گویم، شاید سکوت و مرگ تو نقطه عطفی باشد برای شنیده شدن صدای بانوان سرزمینمان و حمایت از آنان؛ بانوانی که چون تو هستند و در شرایطی چون تو زیست می‌کنند.

لبخندت بود که دیوار غریبگی مرا شکست

«ارینب سیفی» از همکاران بخش پژوهش در دل‌نوشته‌ای به جاوید می‌نویسد: من دیر پیدایت کردم خواهر، این را وقتی فهمیدم که تو رفته بودی. روزهای اولی که به دفتر پژوهش آباجان به نقل از ایرنا آمدم تنها کسی که می‌شناختم مدیر مجموعه بود. کم گذشته بود از آمدنم که آشنا شدیم. آنقدر زود و گرم و عمیق که هرچه فکر می‌کنم یادم نمی‌آید دقیقاً شروع آشنایی و رفاقت ما از کجا و چگونه بود. به گمانم لبخندت بود که دیوار غریبگی مرا شکست و به هم نزدیک شدیم.

با تعدادی از همکاران، کم‌کم شدیم یک گروه کوچک دوستی و اسم‌مان را گذاشتیم «خواهران پژوهش» و من برای اولین بار دلم غنج می‌رفت از داشتن خواهری بزرگتر از خودم؛ «خواهر بزرگه‌ی‌ مهربان» که حواسش به من بود، چه در بودنم و چه در نبودنم‌.

خواهرم، قرار بود برگردم و از خاطرات زیارت عتبات برایت بگویم. سفارش کرده بودی برای «ایزدت» دعا کنم‌. لباس‌هایی را که برای تبرک کردن به من داده بودی، مثل گنجی باارزش پیش خود نگه داشته‌ام؛ تنها دارایی من از تو.

منصوره قدیری، فلور جانم! حالا پژوهش آباجان به نقل از ایرنا یک جای خالی بزرگ در دلش دارد؛ جای خالی خبرنگاری که از دل و جان پای کارش می‌ماند. راستی، حالا شاید بیشتر از همیشه نام تو با عنوان «مدافع حقوق زنان» که گاهی به شوخی به تو نسبت می‌دادیم، گره خورده است!

آرام بخوابی منصوره قدیری جاوید، خبرنگار پژوهش آباجان به نقل از ایرنا و مامان مهربان ایزد!

Check Also

بلای تک‌فرزندی و بی‌فرزندی به جان خانواده و جامعه، چاره چیست؟

بلای تک‌فرزندی و بی‌فرزندی به جان خانواده و جامعه، چاره چیست؟

امروزه الگوی فرزندآوری بسیاری از خانواده‌های ایرانی به بی‌فرزندی و یا تک فرزندی تغییر کرده …

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *