عکاسی از پشت بام به جای فرار به پناهگاه
جنگ در یک سال اخیر جنبهای از زندگی مردم غزه و لبنان را در شبکههای اجتماعی به تصویر کشیده که نشان میدهد این مردم حتی در میانه جنگهای سنگین و طولانی هم زندگی را ادامه میدهند. روی دیگر این بیگانگی با ترس را میتوان در رفتار مردم ایران در جریان دو عملیات وعده صادق ۱ و ۲ و در حمله اخیر رژیم صهیونیستی به کشور دید.
در حالی که در کشورهای دیگر و مناطقی مانند سرزمینهای اشغالی، اولین و سریعترین واکنش مردم به حملات جنگی، فرار و پناه بردن به پناهگاهها و مناطق امن است، اما در نمونههای اخیر در میان مردم کشورهای منطقه خاورمیانه که درگیر جنگ با رژیم صهیونیستی هستند، واکنشی متفاوت را شاهد بودیم. برخلاف ساکنان سرزمینهای اشغالی، مردم این کشورها در مواردی نه تنها به زیرزمینها و نقاط امن نرفتند، بلکه با حضور روی پشتبام خانههایشان به تماشای این حملات یا گرفتن عکس و فیلم از آن مشغول شدند.
۴ آبان ۱۴۰۳، شبی که رژیم اسرائیل به ایران حمله کرد برخی از مردم در زمان حمله تنها صدای پدافند را در بعضی از مناطق شنیدند و برخی دیگر حتی متوجه این صداها هم نشدند. فردای حمله هوایی به ایران هم زندگی عادی مردم ایران جریان داشت و حتی برخی بیخبر از حملات شب گذشته بودند. آرامش عمومی حاکم بر کشور همزمان با حمله از چشم رسانههای خارجی هم دور نماند و برخی از آنها مثل آسوشیتدپرس و یورونیوز، تصاویری از مردم ایران در فردای شب حمله به ایران منتشر کردند و وضعیت عادی و آرام ایران را به تصویر کشیدند.
جنگ، سوژه شوخیهای حقیقی و مجازی
رویکرد پربسامد بسیاری از ایرانیان به این درگیریها، در فضای حقیقی و مجازی، طنز و شوخی بوده، در حالی که واکنش طبیعی به جنگ که در بسیاری از کشورها نیز دیده می شود، نگرانی و اندوه است. تصاویر واکنشهای متفاوت به این عملیات و حملات در سکوهای مختلف شبکههای اجتماعی نیز منتشر شده و حتی به جمع کاربران غیر ایرانی هم راه پیدا کرد. برخی کاربران ایرانی این حملات را کوچک دانستند و برخی دیگر رهگیری موشکها توسط پدافند هوایی ارتش ایران را کاری شجاعانه خوانده و آن را تحسین کردند. به صدا در نیامدن آژیر هشدار و مقایسه آن با موقعیتهای مشابه در سرزمینهای اشغالی هم از دیگر مواردی بود که مورد توجه کاربران شبکههای اجتماعی قرار گرفت. گرچه شوخیهای کاربران فارسی زبان شبکه اجتماعی ایکس(توییتر سابق) با موضوع حمله رژیم صهیونیستی به ایران واکنش جریانات مختلف را به همراه داشت و برخی آن را مصداق کوچکنمایی یا غفلت از واقعیت میدانستند، اما از یک پدیده جالب حکایت داشت و آن هم «نوع مواجهه متفاوت مردم ایران و خاور میانه با مساله جنگ» بود. اما دلیل این رویکرد چیست؟ آیا دلیل اجتماعی دارد و به خلقیات مردم برمیگردد یا به خاطر اطمینان آنهاست و یا ناشی از موضع بی تفاوتی؟
قدمت نزاع و جنگ در خاورمیانه، آن را پذیرفتنیتر کرده
سعیده زادقناد دانش آموخته علوم ارتباطات اجتماعی در پاسخ به این سوال که علت تابآوری و روحیه بالای مردم خاورمیانه و به ویژه ایران در حالی که مدام در تنش جنگ بوده و یا سایه جنگ همواره بر سر آنهاست، به پژوهشگر آباجان به نقل از ایرنا میگوید: باید این موضوع را در بستری تاریخی دید و بررسی و تحلیل کرد.
خاورمیانه بستر شکلگیری تمدنهای بزرگی است که قدمتی دیرینه دارند و هر تمدنی در فرآیند شکلگیری، تثبیت، اوج و افولش، نمیتواند از مفهوم «نزاع» و در شکل تقویتشده آن «جنگ» به دور باشد. زیرا تمدنها هر میزان که شکوفا و حتی مترقی باشند، مفهوم دیگری را برساخت میکنند و همین مفهوم بسترساز جدایی و فاصله افتادن میان انسانها میشود. از تمدنهای الهی شرق میانه گرفته تا تمدنهای غیرالهی آن نیز از این قاعده مستثنی نبودهاند.
گاهی ادیان ظهور کرده در این مناطق، دعوت به مبارزه برای گسترش حق و فرمان الهی را در رأس برنامههای خود قرار دادهاند و گاه تمدنهایی که سودای کشورگشایی داشتهاند، جنگ را با شعار گسترش صلح برگزیدهاند؛ بنابراین قدمت نزاع و جنگ در این منطقه، خود عاملی برای پذیرش راحتتر آن در خاورمیانه است.
تاثیر مقدس شدن جنگ در تحمل مصائب
وی میافزاید: از طرفی دیگر وقتی به حضور ادیان الهی در این منطقه میاندیشیم، گره خوردن جنگ و نبرد و مقدس شدن آن حائز اهمیت میشود، گویی فرد در خاورمیانه به دنیا آمده تا از آرمانی خدایی دفاع کند و در ذهن او این مساله ریشه تاریخی دارد. پس قداست مفاهیم دینی و تلاش برای پاسداشت آنها نیز میتواند در تحمل مصائب و داشتن نگاه آرمانی به نبرد بسیار اثرگذار باشد.
در منطقه خاورمیانه بسیاری از افراد نسل به نسل جنگهای زیادی را دیده و به دلیل اینکه عنصری از فرهنگ آن را ارث برده است، در کنار آمادگی همیشگی برای جنگ، با فلسفه عمیقی زیست میکند که تابآوری را در او تقویت کرده است
ملیگرایی ایرانی و عربی
گذشته از ایدئولوژیهای دینی، ملیگرایی آشکار و پنهان در این منطقه مثلا در ایران و تعصب قومی و قبیلهای در میان اعراب این حوزه نیز در تحمل دشواریهای جنگ تاثیرگذار بوده است. تلاش برای گسترش قلمروهای حکومتی با تکیه بر مضامینی مانند «ایران بزرگ» یا فقدان تحمل حضور مستقیم و غیرمستقیم استعمارگران و میل به زدودن منطقه از حضور آنها، نمیتواند در شکلگیری روحیه مبارزهگری و تقویت توان تحمل مشکلات ناشی از جنگ بیتأثیر باشد.
تاریخ اوج و افول سلسلهها را نیز در این منطقه نباید از نظر دور داشت. کشور ما، بیش از سایر کشورهای کنونی منطقه، شاهد اوج و افول سلسلهها بوده است. هجوم یونانیها، حمله اعراب و تهاجم مغولان در مقیاسی بزرگ و خانمانسوز و محاصرهها و جنگهای کوچکتر، آمادگی نسلها را برای پذیرش اتفاقات جدید خشونتآمیز بیشتر کرده است. اتفاقاتی که شاید مناطق و کشورها در قارههای دیگر کمتر نوعی از آن را تجربه کرده باشند.
«این نیز بگذرد» ، تابآوری را تقویت میکند
به گفته خانم زادقناد، علاوه براین در خاورمیانه افراد، نسل به نسل این اتفاقات را تجربه کردهاند و به دلیل اینکه عنصری از فرهنگ آن را ارث برده است، در کنار آمادگی همیشگی برای جنگ، با فلسفه عمیقی زیست میکند که تعبیر عامیانه و ساده آن میشود: «این نیز بگذرد» و این فلسفه، تابآوری را در او تقویت میکند.
نکته مهم دیگر، پیوند خوردن روحیه ساکنان خاورمیانه با جنگاوری و سلحشوری است که با فرهنگ آنها بهویژه در حوزه ادبیات حماسی در ارتباط است. شاید نتوان بدون ارجاع به اسطورههای ملی مانند رستم، آرش، سیاوش یا قهرمانهای مذهبی همانند امام علی (ع) و امام حسین (ع)، احساسات حماسی جامعه ایرانی را تحریک کرد.
شاید گفته شود ادبیات حماسی در تمدنی چون یونان نیز وجود داشته و آثار هومر ادعای رقابت با شاهکاری چون شاهنامه را دارد، اما بستری که تمدن یونانی در آن حرکت کرده و یونانی که امروز میشناسیم، با شرایط خاورمیانهای کشور ایران تفاوت فراوان دارد. به این موضوع تعصب عربی و در خود ایران فرهنگ و غیرت قومی را هم باید افزود که جنگاوری در میان برخی اقوام ارزش محسوب میشود و تحمل مصائب جنگ پذیرفتنیتر از سایر قومیتهاست. مجموعه عواملی که به آن اشاره شد و در کنار دلایل دیگر میتواند نقشی مهم در تابآوری انسان در خاورمیانه ایفا کنند.
قبلا داستان جنگ، روایت فاتحان بود
زادقناد که «پژوهشگر خلقیات ایرانیان» است، در ادامه درباره نوع مواجهه مردم دنیا با جنگ در واقعیت و در شبکههای اجتماعی به پژوهشگر آباجان به نقل از ایرنا گفت: برای بررسی این موضوع باید به پیش از شکلگیری و بهویژه توسعه رسانههای ارتباط جمعی، بازگردیم و باز هم از تاریخ حرف بزنیم. آنچه ما از تاریخ میدانیم، مجموعهای است مشتمل بر زندگی و عملکرد شاهان و صاحبان قدرت، که همین موضوع تاریخ اجتماعی و شناخت زیست عمومی پیشینیان را دشوار میکند.
در چنین شرایطی، داستان جنگ نیز روایت فاتحان بوده است، آن هم به سبکی که خود میپسندیدهاند و قلم مورخانشان آنها را یاری کرده است. بنابراین روایت جنگ در فتحنامهها و متون تاریخی گنجانده میشد که خاستگاهی حکومتی داشتند و اصولاً مردم عادی در روایتگری جنگ بینقش بودهاند.
با توسعه رسانههای جمعی در دوره معاصر، معادلات روزبهروز بیشتر تغییر کرد و نقش مردم در روایت و واکنش نسبت به جنگ و جنگاوری تغییر کرد و تعبیر «رسانه، پیام است» از مکلوهان، که پیام را به شکل رسانه نسبت میدهد نه محتوای آن، معنا پیدا کرد. این رویه با ظهور رسانههای اجتماعی بیشتر متحول شد و وقتی افراد خود را به مانند «شهروند ـ خبرنگار» درک میکنند، این سیل اخبار است که در بحرانهایی مانند جنگ، سیل، زلزله و نظایر آنها جاری میشود که به طور طبیعی اخبار جعلی و محتواهای دستکاریکننده افکار عمومی هم در این جریان سیلآسا حضور دارد.
از سوی دیگر شبکههای اجتماعی، جایگاهی برای تظاهرات اجتماعی کاربران نیز هستند و آنها در بحرانهایی مانند جنگ، احساسی را تجربه میکنند که افراد در پشت جبهههای کلاسیک جنگ داشتند. رسانههای اجتماعی واقعیت عریانتری از جنگ را عیان میکنند و جنگ مانند گذشته صرفاً سنگر و سرباز و اسلحهای نیست که پیروزی فردای عملیاتی شبانه را نوید میدهند.
روایت دیروز از جنگ، شهید یا کشتهایست که تیر میخورد و در راه وطنش میمیرد و جاودانه میشود، مرگی بدون روایت تصویری، آرمانگرایانه و اشتیاقبخش برای آنهایی که تصوری از جان دادن و تسلیم شدن در مقابل مرگ ندارند، اما روایت امروز جنگ که رسانههای اجتماعی بهطور گسترده آن را به نمایش میگذارند، پهپادی است که تا آخرین لحظه، قربانی خود را تعقیب میکند و به التماسهای او برای زنده ماندن توجهی ندارد.
وجه جدیدی از روایتهای جنگی نیز در حال شکلگیریست که فناوریهایی مانند هوش مصنوعی آن را خلق میکند و بهصورت وسیع در شبکههای اجتماعی منتشر میشود، روایتهایی که گاه آنقدر به حقیقت شباهت دارند که خود تبدیل به بهترین ابزار برای جعل حقیقت شدهاند و جالب آنکه بسیار جلوتر از سواد رسانهای مخاطبان عامه حرکت میکنند.
به نظر میرسد فضای طنز حاکم بر شبکههای اجتماعی در اوج حملات دشمن، نه وطنفروشی و نه بیتفاوتی، بلکه فرآیندی روانی برای ایجاد نوعی آرامش و بقای اجتماعی است
شبکههای اجتماعی در نقش پناهگاه زمان جنگ
در کنار این موضوعات، به نقش مهم دیگری از شبکههای اجتماعی نیز میتوان اشاره کرد و آن نقش پناهگاهی این رسانههاست.
پناهگاهها هنگام جنگ و اردوگاهها زمان سیل و زلزله، جمعیتی را در کنار هم نگه میدارند که همگی در حال تجربه مصیبتی مشترکند و انسانها در سوگ جمعی، بهتر با غم خود کنار میآیند و شاید در همان لحظات غمبار، روزنههای به شادی نیز باز کنند. این مساله را میتوان در بحرانهای اخیر کشورمان در شبکههای اجتماعی شاهد باشیم. به عنوان مثال فضای طنز حاکم بر این شبکهها در اوج حملات دشمن، نه وطنفروشی است و نه بیتفاوتی، بلکه فرآیندی روانی برای ایجاد نوعی آرامش و بقای اجتماعی است.
باورهایی قویتر از هراس
زادقناد در پاسخ به این سوال که آیا سبک زندگی و باورهای مردم بر نوع مواجهه آنها با جنگ تاثیر دارد به پژوهشگر آباجان به نقل از ایرنا گفت: بدون شک اثرگذار است، فضایی که انسانها در آن متولد و بزرگ شدهاند، میزان آشنایی با حوادث تاریخی، جریانات سیاسی ملی و بینالمللی در گذشته و حال، میزان اعتقادات به ایدئولوژیها، باورمندی به زندگی پس از مرگ، میزان وابستگی به زندگی مادی و عزیزان، ناامیدی و امیدواری، سطح باورمندی به ارزشهایی مانند وطنپرستی، سطح رفاه و امنیت در زندگی و مهمتر از همه داشتن سابقه و تجربهای از جنگ، مواجهه افراد با این پدیده را متفاوت میکند.
علاوه بر این موضوع، نقش شبکههای اجتماعی بهعنوان بخش تفکیکناپذیر زندگی و میزان دسترسی به آنها در تهییج نسبت به جنگ و یا ایجاد هراس از آن پررنگ است و نمیتوان آن را از عوامل تاثیرگذار بر انسان درگیر جنگ ندانست.