بخش اول و دوم میزگرد تخصصی گروه پژوهش آباجان به نقل از ایرنا، با عنوان «آینده سوریه و پیامدهای منطقهی تحولات سوریه» منتشر شد.
در بخش اول این میزگرد تاکید شد: حمله نظامی گروههای داخلی و خارجی مخالف نظام اسد که منجر به سقوط وی شد، در بستر نظام سیاسی- اقتصادی صورت گرفت که از درون پوسیده بود و فاصله زیاد دولت- ملت هم مانند کاتالیزور عمل کرد. بنابراین اقدام نظامی فقط میخ آخر بر این سیستم از درون پاشیده بود.
کارشناسان شرکت کننده در بخش دوم این نشست تخصصی با بیان اینکه «آینده سوریه همچنان در گرو بازیهای پیچیده قدرتهای منطقهای و بینالمللی است؛ از ترکیه و قطر گرفته تا رژیم صهیونیستی و آمریکا»؛ به پرسشهای مختلف در این زمینه و این پرسش که آیا این کشور به ثبات خواهد رسید یا قربانی تضاد منافع بازیگران میشود؟ پاسخ دادند.
در بخش سوم این میزگرد «جاوید قربان اوغلی» کارشناس ارشد وزارت امورخارجه و سفیر اسبق ایران در آفریقای جنوبی، «محمد ایرانی» دیپلمات باسابقه وزارت امور خارجه و سفیر پیشین ایران در کویت و «علیرضا مجیدی» کارشناس ارشد و پژوهشگر حوزه آسیای عربی و غرب آسیا در مورد جایگاه سوریه در سیاست خارجی ایران، به اظهار نظر پرداختند.
زمان بازنگری در راهبردهای سوریه است
آباجان به نقل از ایرنا: آیا حکومت جدید توانایی ایجاد وفاق و همبستگی در گروههای مختلف سیاسی در جامعه سوریه را دارد؟
ایرانی: بحث به سمتی رفت که برخی برداشت کردند، نسبت به آینده سوریه خوشبین هستم. لازم است توضیح دهم که تحلیل ما باید مبتنی بر واقعیتهای موجود باشد، نه علایق شخصی. ما باید بپذیریم که ضربه خوردهایم. بله، هدف ما بودیم. همه علیه ما متحد شدند تا ما را از سوریه بیرون کنند و در این مسیر موفق شدند. اکنون باید این واقعیت را بپذیریم و به دنبال راهحل باشیم اما دیگر راهحل نظامی مؤثر نیست؛ توان استراتژیک و ژئوپلیتیک ما نیاز به بازنگری دارد.
ایرانی: باید این تحولات سوریه درس بگیریم. بهجای پیشبینی آینده با بدبینی، بهتر است تحولات را رصد کرده و راهحلهای سازنده ارائه دهیم. این وظیفه ماست که در این مسیر هوشمندانه عمل کنیم و با تغییرات همراه شویم
اکنون زمان بازنگری در راهبردها و سیاستهایمان است. تحولات سوریه به سمتی پیش میرود که این کشور به باتلاقی برای همه بازیگران تبدیل شده است. اگر مقامهایی مانند وزیر امور خارجه آلمان میگوید «تنها دولتی که جامعیت لازم را دارد مورد قبول است»، در واقع با این اظهارات مسیر را تعیین میکنند. این صحبتها، خطدهی است، نه واقعیت موجود. وقتی آمریکا و اروپا میگویند منتظر رفتار دولت پس از اسد در سوریه هستند، این به معنای فرصتسنجی است. ما باید از این رویکرد درس بگیریم و بهدنبال ایجاد موضعی واقعبینانه باشیم.
با تحولات سوریه هوشمندانه برخورد کنیم
از طرف دیگر، اگر ما دائماً گروههای جدید در سوریه را تروریست خطاب کنیم و در تبلیغات رسمی فاصله بیشتری ایجاد کنیم، از تحولات عقب میمانیم. نگاه کنید به جولانی، کسی که اکنون به عنوان رهبر گروههای جدید مطرح شده است. او نه تنها سخنانی تندروانه نمیگوید، بلکه تلاش دارد تا نگرانی جامعه بینالمللی را کاهش دهد. او به صراحت میگوید که هدفش ادغام در جامعه جهانی است. در مقابل، ما همچنان بر گذشته این گروهها تمرکز داریم و تصاویر قدیمی آنها را بازنشر میکنیم. اما حقیقت این است که این گروهها رویکردی متفاوت در پیش گرفته و حتی از سوی جامعه بینالمللی با استقبال روبهرو شدند.
در مورد تحولات اخیر سوریه، شاهد کاهش آشوب و هرجومرج هستیم. برخلاف اوایل انقلاب خودمان، که کشور با شورشهای متعددی در نقاط مختلف روبهرو بود، در سوریه اکنون تا حد زیادی ثبات برقرار شده است. با وجود دهها گروه مسلح، هیچ شورش جدی علیه دولت جدید دیده نمیشود. این خود یک واقعیت است که نمیتوان آن را نادیده گرفت.
باید از این تحولات درس بگیریم. بهجای پیشبینی آینده با بدبینی، بهتر است تحولات را رصد کرده و راهحلهای سازنده ارائه دهیم. این وظیفه ماست که در این مسیر هوشمندانه عمل کنیم و با تغییرات همراه شویم.
جاوید اوغلی: تضاد منافع گروههای داخلی و خارجی در سوریه میتواند مانع از استقرار نظام باثبات شودجاوید اوغلی: بله، من پیشتر اشاره کردم که اوضاع سوریه را مبهم و غبارآلود میبینم. البته این به معنای پیشبینی فروپاشی کامل نیست، بلکه نشاندهنده تضاد منافع در میان گروههای داخلی و خارجی است که میتواند مانع از استقرار یک نظام سیاسی باثبات شود.
در اینجا، ضمن تایید صحبتهای آقای ایرانی، باید بگویم که ما با شکستی بسیار سنگین مواجه شدیم. برای تکمیل صحبتهایم، بگویم که مصاحبه اخیر آقای احمد شرع را با بیبیسی دیدم. رفتاری هوشمندانه و متین از خود نشان داد و بهگونهای صحبت میکرد که گویی کاملاً آموزش دیده است. برخلاف پیشینه جنگجویانهاش، اکنون به مسائل حساس مانند قوانین، اقوام و مذاهب با دقت و هوشیاری پاسخ میدهد. اما سوال اصلی این است که آیا این هوشمندی برای ایجاد یک نظام باثبات در سوریه کافی است؟ به نظر من، باید با تردید به این موضوع نگریست.
براساس واقعیات و تحولات سوریه عمل کنیم تا عقب نمانیم
آباجان به نقل از ایرنا: آینده روابط ایران و سوریه چگونه تعریف میشود؟ فرضیات و احتمالات مختلف در این زمینه چیست؟ فرصتها و تهدیدات تحولات سوریه برای ایران چه هستند؟
ایرانی: ما در این تحولات ضربه خوردهایم و این مسالهای غیرقابل انکار است. برای پیشبرد روابط با سوریه در آینده، ابتدا باید این واقعیت را بپذیریم و بر اساس واقعیتهای موجود حرکت کنیم، نه بر اساس خیالات یا آرزوها. هرچند که تهدیدهایی وجود دارد، فرصتهایی هم هست که به نوع بازیگری ما وابسته است. اگر به همان شیوه گذشته عمل کنیم، از منطقه عقب خواهیم ماند. به همین دلیل، ضروری است رفتارها و سیاستهای خود را اصلاح کنیم.
ایرانی: سوریه، چه با بشار اسد و چه بدون او، برای ایران مهم است. منافع استراتژیک ما در لبنان و سوریه به یکدیگر وابستهاند و بیثباتی در سوریه بهطور مستقیم بر این منافع تأثیر میگذارد. علاوه بر این، ما مسئولیتهایی در قبال شیعیان سوریه، اماکن مقدسه و دیگر اقوام و مذاهب داریم
سوریه، چه با بشار اسد و چه بدون او، برای ایران مهم است. منافع استراتژیک ما در لبنان و سوریه به یکدیگر وابستهاند و بیثباتی در سوریه بهطور مستقیم بر این منافع تأثیر میگذارد. علاوه بر این، ما مسئولیتهایی در قبال شیعیان سوریه، اماکن مقدسه و دیگر اقوام و مذاهب داریم که جمهوری اسلامی باید از آنها حمایت کند.
برای حفظ این منافع، ما نیازمند باز کردن باب گفتوگو با دولت جدید سوریه هستیم. این گفتوگو زمانی میتواند مؤثر باشد که رویکرد خصمانه خود را اصلاح کنیم و از ادبیات منفی فاصله بگیریم. باید به سمت پذیرش دولتی برویم که منافع همه گروهها را در نظر بگیرد، از تمامیت ارضی سوریه حمایت کند، با تروریسم مقابله کرده و اشغالگری را محکوم کند.
دولتهای عربی نظیر مصر و امارات نیز، با وجود نگرانیهایشان، از ادبیات تهدیدآمیز علیه دولت جدید سوریه استفاده نمیکنند. ما نیز باید همان رویه را در پیش بگیریم. اگر بتوانیم رفتار خود را متناسب با واقعیتهای جدید تنظیم کنیم و به جای تقابل، رویکردی تعاملی داشته باشیم، امکان ایجاد فرصتهای اقتصادی و سیاسی جدید نیز فراهم خواهد شد.
در سوریه منافع اقتصادی داریم
جاوید اوغلی: واقعیت این است که سوریه دروازه خاورمیانه است و این دروازهای که متحد ما بود از دست دادیم. اینقدر سوریه مهم است که به هر دلیلی ایران به هر دلیل با سوریه یکی از باثباتترین روابط با هم داشتند. در دوره پهلوی، به دنبال این بودند که سوریه و عراق به هم نزدیک نشود، اگر چه هر دو بعثی بودند. سوریه و لیبی در جنگ، متحد ایران و حامی ما بودند. از این منظر باید گفت ما در آنجا درست عمل نکردیم. ما در سوریه حضور مستشاری نیرومندی داشتیم اما این حضور متاسفانه تنها به جنبه سخت افزاری چسبیده بود. برای بنده تعجبآور است که چگونه تحرکات زیر پوستی سوریه را متوجه نشدند.
جاوید اوغلی: در سوریه نظامی ساقط شده و نظام دیگری بر روی کار آمده است و ما باید این تغییر را بپذیریم. بنابراین باید ادبیات خود در خصوص سوریه را تغییر دهیم. ما در سوریه منافع اقتصادی داریم و نباید این منافع را از دست بدهیماینکه ما چه کاری باید در شرایط فعلی انجام دهیم؛ اولین مساله این است که اگر رویکرد ما بازپسگیری سوریه است مطمئن باشید که این استراتژی شکست خورده است؛ یعنی نه میتوانیم و نه در این شرایط وضعیت اقتصادی کشور و انزاوای بینالمللی، توان تعیینکنندگی داخل سوریه را نداریم.
راهکار دوم این است که رفتار سنجیده دیپلماتیک داشته باشیم. در سوریه نظامی ساقط شده و نظام دیگری بر روی کار آمده است و ما باید این تغییر را بپذیریم. بنابراین ما ادبیات خود در خصوص سوریه را باید تغییر دهیم. ما در سوریه منافع اقتصادی داریم و نباید این منافع را از دست بدهیم.
دولت جدید ۶ مشکل اساسی دارد
مجیدی: صد در صد با این حرف موافقم که با همین تعابیری که فرمودند، دولت آینده سوریه باید تمام اقوام و طوایف را پوشش دهد و تروریستی نباشد و با اشغالگری مبارزه کند. نکتهای که باید در نظر بگیریم این است که، جولانی مشکلات اساسی دارد و سیستم او به راحتی نمیتواند برقرار بماند. نشان به آن نشان که اکنون میگوید برای انتخابات چهار سال زمان میخواهد. در حالی که صحبتهای اولیه دولت موقت او سهماهه بود.
اگر بخواهید این موضوع را میتوانیم با شاخصهایش باز کنیم. حداقل در ۶ زمینه مشکل اساسی دارد. یکی رفع تروریستی بودن خودش و یکی رفع تحریمهای سوریه است. بنابراین کاملا معادلات بینالمللی در نظر میگیرد.
بیش از ۱۲ سال است که در مورد سوریه کار کردم . خلاصه زندگی جولانی دو اصل است:
۱- ایدهای است که خودشان در ایدئولوژیشان به آن «تقلب» میگویند (الحق منالقلب)؛ به زور غالب شو بعد از آن حق با تو است.
۲- در برابر بیرونیها «تفریض» میگویند. یعنی خودش را مثل واقعیت به دیگران تحمیل کند. بپذیریم که واقعیت این است. با این مسیر هم جلو میرود. برخی میگویند مانند طالبان، ولی با طالبان خیلی فرق دارد، زیرا طالبان کل کشور دستش است. یکی از آن ۶ مشکلی که برای جولانی وجود دارد این است که کل کشور در دستش نیست.
همان مناطقی که در ظاهر دست خودش است، هم مجبور شده به سطحی از خودمختاری آنها تن دهد. نمونه بارز آن هم «سویدا» است. در سویدا الان کار به جایی رسیده است که پیشنهاد وزارتخانه به آنها داده شد اما دروزیها قبول نکردند و اگر میپذیرفتند، مشکلات بیشتری هم برای او ایجاد میشد. وی یک کاروان نظامی فرستاد که هیات پلیس را داشته باشد، اما همان مسلحینی که معرفی کرده بودند که باید فرماندهی پلیس را برعهده گیرند، همان فرد آمد خیابان را بست و آن کاروان نظامی، را به دمشق برگرداند.
در این مورد رویکردهایی که ما از بعضی از مقامهای خود میبینیم؛ برای نمونه فرموده بودند که کسانی که روی ثبات سوریه حساب میکنند صبر کنند هنوز مانده است. بنده عرض میکنم که این نوع ادبیات مناسب با آن جریان نیست، اما عرصه رسمی یک بحث است و این که راجع به آینده فکر کنیم، چیز دیگری است.
اهداف راهبردی خود را مشخص کنیممجیدی: باید مواضع خود را در مورد سوریه فهرست کنیم دسترسی به مدیترانه و بازدارندگی در برابر رژیم صهیونیستی و جلوگیری از سرایت تروریسم به کشورهای همجوار مانند عراق و لبنان
اما راجع به مواضع ایران که پرسیدید، قدم اول این است که ما باید اهداف راهبردیمان را مشخص کنیم. دو مورد در صحبتهای آقای ایرانی بود و کاملا هم به جاست، یکی شیعیان لبنان بود، یکی بالاخره سرمایهگذاری اقتصادی که داشتیم. اینها میتواند در اهداف راهبردی قرار گیرد.
فکر میکنم ایراد اصلی ما الان این است. متاسفانه در تمام این سالها نه فقط تمام ابزارهای روی زمین، بلکه ذهنمان را هم هرچه داشتیم در سبد بشار گذاشتیم، بنابراین الان دچار بینظمی و آشفتگی ذهنی شدیم. اهداف راهبردیمان را فهرست نکردیم. بنابراین در اولین گام باید این اهداف را مشخص کنیم.
به طور مثال یک مورد میتواند دسترسی به مدیترانه باشد و باید از اهداف راهبردی ما باشد. کاپلان میگوید : اگر ایران میخواهد قدرتمند باشد، باید پل مسیر اتصالی آسیا به مدیترانه باشد.علاوه براین یکی دیگر از اهداف راهبردی باید معادله بازدارندگی در برابر رژیم صهیونیستی باشد. در واقع سوریه سطحی از این کارکرد را برای ما داشت و نباید انکار کرد. ما در کلان منطقه این بازدارندگی را نیاز داریم. ببینیم سوریه تا چه حد میتواند در این زمینه عمل کند. ممکن است بگوییم اصلا. ولی باید از اهداف راهبردی باشد.
یکی دیگر از اهداف راهبردی که باید داشته باشیم، سرایت نکردن تروریسم به کشورهای همجوار مثل عراق و لبنان است. یکی از دوستان در مورد جمعیت شیعه تاکید داشتند. براساس برخی آمار در سوریه بین ۱۲۰ تا ۲۵۰ هزار شیعه اثنیعشری زندگی میکنند، و اماکن مقدس هم هست، این موارد را باید فهرست کرد. هر برنامهای که داشته باشیم باید مبتنی بر واقعیت روی زمین باشد. اگر ما در سال ۲۰۰۳ در عراق عالی عمل کردیم، قویترین کشور بودیم در مقایسه با کل کشورهای جهان، علتش این بود که طرح ما انطباق خوبی با واقعیت عراق داشت. این بیان من نیست بیان رامسولد وزیر دفاع وقت آمریکا است. طرح ما انطباق داشت طرح دیگر بازیگران نداشت.
سوریه جایی است که ما آن را به خوبی میشناسیم اما این وضعیت را هنوز طرفهای خارجی دیگر ندارند. پس اهداف و برنامهها و سناریوهای ما باید مبتنی بر واقعیت باشد، در غیر این صورت ما هیچوقت به یک برنامه راهبردی واقعی نخواهیم رسید.
مجیدی: تحولات سوریه برای کشور فرصتها و تهدیداتی را به همراه داشته که باید همه آنها مورد رسیدگی قرار گیرد. بازبینی و بازخوانی رویکردهای منطقهای کشور از جمله فرصتهاست
تحولات سوریه و فرصتها برای کشور
اما در مورد فرصتها پرسیدید، که موارد ذیل قابل طرح است :
نکته اول: بالاخره فرصتی شد که در رویکردهای منطقهای خود بازبینی و بازخوانی داشته باشیم. به طور قطع یک جاهایی خیلی موفق بوده و یک جاهایی هم شکست بزرگی داشتهایم. نه باید این طرف پشت بام بیافتیم که انکار کنیم و نه آن طرف پشت بام که بخواهیم از بازنگری شانه خالی کنیم. باید بازخوانی و بازنگری شود. واقعیت این است که سوریه یک دیوار شده بود.
مانع این قضیه میشد. یعنی نهادهای عالی حکمرانی در جمهوری اسلامی درباره سوریه به یک اختلافاتی رسیده بودند و همیشه یک رقابتی بود و هیچوقت فضای این بازخوانی فراهم نمیشد. و الان انشاالله زمینه برای این موضوع فراهم شود که یک نهاد بالادستی هم میخواهد که بیاید و عهدهدار این موضوع شود و واقعا رویکردهای منطقهای ما را بازخوانی کند و متناسب با شرایط جدید قطعاً امروز ژانویه ۲۰۲۵ با ژانویه ۲۰۲۳ که چه عرض کنم با اکتبر ۲۰۲۳ هم فرق دارد. وقتی بستر عوض شده قطعا باید سیاستها هم عوض شود. هرچقدر هم که قبلی خوب یا بد هر نمرهای که بدهیم.
فکر میکنم تا در سوریه یک اتفاق ویژهای نمیافتاد، بازخوانی واقعی رخ نمیداد. و ما اگر همین ابتدا هزینه کنیم و بازخوانی را شروع کنیم، خیلی خوب است.
نکته دوم: واقعیت این است که هر پدیدهای خوبی و بدی دارد. پیامدهای مثبت و منفی را با هم دارد. ما در سوریه هر چقدر هم بگوییم که همه چیز خوب بوده، باز آنها هم اذعان میکنند که میزان هزینه کرد در سوریه توجیه محاسباتی-اقتصادی نداشت. آنهایی که دفاع میکنند، میگویند توجیه راهبردی داشت نه محاسباتی- اقتصادی. بالاخره این تحولات از این جنبه به نفع ما شد که یک مقدار در هزینهکردهایمان، میتوانیم به اولویتهای دیگر برسیم و این ذیل همان بازخوانی هم میآید. بخشی از موقعیتمان را هم که از لحاظ اقتصادی در سوریه از دست دادیم، ناشی از همین است که بعضی از طرحها توجیه اقتصادی نداشت.
تهدیدات
اما این تحولات یک سری تهدیدهای قابل بررسی هم دارد:
۱- حمایت از مقاومت. نمیگویم به بنبست خوردهایم ولی ممکن است دچار مساله میشویم.
۲- واقعیت این است که در سطح جهان عرب، رویکردهای ضد ایرانی جان دوبارهای گرفته است. این محدود به سوریه هم نیست. باید محور را در زمره تهدیدات بدانیم و متناسب با آن برنامهریزی داشته باشیم.
۳- یک ادراکی شکل گرفته، اصلا کاری به درست و غلط بودنش ندارم، اما هر چه باشد آن ادراک از واقعیت خارجی مهمتر، به اسم افول قدرت ایران که باید مورد بررسی قرار گیرد.
۴- رژیم صهیونیستی در این فضا به یک دورخیز بزرگ رسیده است و خودش را در نسبت معادله توازنی که با ایران داشت، درموقعیتی میبیند که از سال ۲۰۰۶ تاکنون در چنین موقعیتی نبوده است. یا رویکرد تهدید آمیز این رژیم در داخل کشور. اینها مسائلی است که باید رسیدگی شود.
ادامه دارد…