دو همسایۀ پرحاشیه؛ تأملی بر تنش‌ اخیر میان پاکستان و افغانستان

دو همسایۀ پرحاشیه؛ تأملی بر تنش‌ اخیر میان پاکستان و افغانستان

لذا در یادداشت حاضر، جنگ اخیر میان حکومت طالبان و پاکستان، در چارچوب فوق تحلیل و بررسی می‌شود.

خط مرزی دیورند

در قرن ۱۹ میلادی و به تبع بازی بزرگ (رقابت استعماری بریتانیا و روسیه در آسیا)، سیاست کشور بریتانیا همواره حفظ مهم‌ترین مستعمره‌اش یعنی هندوستان و جلوگیری از دسترسی و نفوذ رقبای منطقه‌ای خود از جمله روسیه بود. به دنبال این سیاست، و به جهت ترسیم خطوط مرزی مشخص میان هندوستان و افغانستان و جلوگیری از نفوذ روسیه به سمت هند و دسترسی به آب‌های آزاد، با پیگیری‌های دیپلماتیک انگلیسی به نام سر مارتیمر دیورند و رایزنی‌های وی با پادشاه وقت افغانستان – امیر عبدالرحمن خان-خطی مرزی میان هندوستان و افغانستان کشیده شد. این خط مرزی بدون در نظرگرفتن توپوگرافی منطقه و تبادلات فرهنگی میان مردمان پشتون‌ دو طرف مرز ترسیم شد و همین امر باعث شکل‌گیری اختلافات تا به امروز شده است.

لازم به ذکر است بعد از حکومت امیرعبدالرحمن‌خان، هیچ حکومتی از جمله طالبان که در ابتدای تأسیس رابطه‌ی‌ خوبی با پاکستان داشت، این مرز را به رسمیت نشناخت و اختلافات دائمی مرزی میان دو کشور، به حال خود باقی ماند.

اتحاد برای جهاد علیه شوروی

با ورود نیروهای اشغالگر شوروی به خاک افغانستان، مسلمانان برخی نقاط جهان به ویژه کشور پاکستان به کمک مردم افغانستان شتافتند و با حمایت‌های هدفمند ایالات متحده، به جهاد علیه شوروی پرداختند. در این میان، مولوی فضل‌الرحمن رهبر حزب جمعیت‌العلمای اسلام، اقدام به تشکیل گروه‌هایی از میان مهاجرین افغان و جوانان پاکستان کرد که به دنبال آن، ضربه‌هایی سخت به کمونیست‌ها وارد آمد. تقریباً در دوران جنگ با شوروی و تمرکز دو کشور برای دفع خطر کمونیستم، روابط دو کشور مناسب بود و همکاری‌های خوبی صورت گرفت.

از ظهور طالبان تا واقعه‌ی ۱۱ سپتامبر

بعد از خروج شوروی از افغانستان، احزاب جهادیِ شکل‌گرفته در دوران جهاد، بر سر اخذ قدرت به اختلافات عمیقی خوردند، ولی سرانجام برهان‌الدین ربانی به تخت نشست. از آنجایی که برهان‌الدین ربانی تاجیک‌تبار بود و روابط بهتری با حریف منطقه‌ای پاکستان یعنی ایران داشت و گزینه مطلوب پاکستان نبود، و به خاطر اینکه دولت پاکستان برای تجارت با آسیای مرکزی، نیاز به استقرار امنیت در خاک افغانستان داشت، لذا از تاسیس گروه طالبان حمایت کرد تا به زعم‌ خود، منافع‌اش را در افغانستان و از طریق آن تأمین کند.

لذا از زمان ظهور طالبان و تا قبل از وقوع حادثه‌ی ۱۱ سپتامبر، روابط حکومت طالبان و پاکستان نیز به طور کلی، مثبت ارزیابی می‌شد.

واقعه‌ ۱۱ سپتامبر

بعد از حادثه‌ی ۱۱ سپتامبر و اتهام به گروه القاعده، گروه طالبان نیز با پناه‌دادن به اسامه بن لادن به خاطر پایندی به اصل ننواتی پشتونوالی(لزوم پناه‌دادن به بی‌پناه و مهمان) و عدم ارائه دلایل کافی از سوی آمریکا، توسط مجامع جهانی و آمریکا محکوم شود و آمریکا علیه حکومت طالبان اعلام جنگ کرد. از آنجایی که کشور پاکستان در سیاست‌ خارجی خود معمولاً کشوری مستقل نیست و با اتکا به قدرتی برتر- در آن زمان آمریکا- کنشگری می‌کند، لذا با اعلام جنگ آمریکا علیه افغانستان، سیاست پاکستان در قبال افغانستان نیز چرخش پیدا کرد و روابط آن‌ها به سوی تیرگی رفت. اما همچنان نخبگان مذهبی حزب‌ جمعیت‌العلمای اسلام پاکستان از جمله مولوی فضل‌الرحمن و مولوی سمیع‌الحق حامی طالبان باقی ماندند.

توافق‌نامه دوحه ۲۰۲۰

به دنبال فرسایشی‌شدن جنگ آمریکا در افغانستان و فشار افکار عمومی این کشور، دولت بایدن تصمیم به خروج از خاک افغانستان گرفت و مذاکراتی برای توافق‌ میان حکومت طالبان و ایالات متحده با میانجی‌گری کشور قطر صورت پذیرفت. با وجود آنکه مفاد این قراداد پنهانی است، لکن اظهارات برخی مقامات هر دو کشور، بخشی از زوایای پنهان موضوع را روشن می‌کند و اختلافِ در تفسیر بخشی از قسمت‌های این قرارداد را نشان می‌دهد. برای مثال، مولوی عبدالکبیر معاون سیاسی رییس‌الوزاری طالبان اخیراً اذعان نمود که ایالات متحده، نوع نظام آینده افغانستان را در قرارداد شرط نکرده است و این موضوع تماماً به امارت اسلامی سپرده شده است. در مقابل زلمی خلیل‌زاد گفتگوی کننده ارشد آمریکا در توافقات دوحه، ادعا می‌کند که حکومت طالبان موظف به تعیین دولتی فراگیر با مشورت تمامی احزاب و نخبگان افغانستان بوده است.

همچنین در بخشی از قرارداد، ایالات متحده حکومت طالبان را متعهد کرده است که موجبات امنیت در افغانستان را تأمین کند و اجازه‌ی حضور و فعالیت گروه‌های تروریستی در خاک این کشور را ندهد. لذا از مطالب مذکور میتوان نتیجه گرفت که دولتمردان آمریکایی به خصوص شخص دونالد ترامپ با انتقاد از رویکرد دولت بایدن در قبال افغانستان و متهم‌نمودن وی به عقب‌نشینی اشتباه، تقویت گروه‌های تروریستی نظیر داعش‌خراسان در نوار مرزی پاکستان و افغانستان به دنبال ناامن‌سازی منطقه است.

ناامنی و عدم ثبات در منطقه، تاثیری منفی بر وضعیت امنیتی و روند تجاری رقبای سنتی آمریکا یعنی چین، روسیه و ایران می‌گذارد، حکومت سرپرست افغانستان را به عدم‌رعایت شروط توافق‌نامه دوحه و ناتوانی در تامین امنیت متهم می‌کند و در نهایت بهانه‌ای برای مداخله مجدد در افغانستان، به دست مقامات آمریکا می‌افتد. همچنین می‌توان افزود که اهمیت کشور پاکستان برای ایالات‌ متحده در زمان حضور ارتش آمریکا در افغانستان بیشتر بود و با احیاء نفوذ آمریکا در منطقه، کشور پاکستان دوباره ارزش خود را در سیاست خارجی ایالات متحده به دست خواهد آورد.

در نهایت به نظر نگارنده سطور، یکی از مهم‌ترین ذی‌نفعان جنگ اخیر میان افغانستان و پاکستان و ملتهب‌شدن شرایط منطقه، ایالات متحده آمریکا و دولت جدید دونالد ترامپ است.

درگیری‌ اخیر پاکستان و افغانستان

از آنجایی که تحولات و اتفافات را نمی‌توان تک‌علتی تحلیل کرد، بنابراین علاوه بر انتفاع آمریکا از جنگ میان دو کشور مذکور، مسائل و موضوعاتی حول این منازعات وجود دارد که به اهم ‌آن‌ها اشاره می‌شود.

عوامل تسریع‌دهنده و تشدیدکننده منازعات

بنابر گزارشات موثق، در مناطق مرزی میان دو کشور پاکستان و افغانستان یعنی ولایات پکتیکا و پکتیا افغانستان و اغلب در ایالت خیبرپختونخوا پاکستان، نیروهای تکفیری-تروریستی متعددی وجود دارند. برای مثال، بخش زیادی از بدنه‌ی گروه داعش‌خراسان که مهم‌ترین و جدی‌ترین رقیب فعلی حکومت طالبان به شمار می‌آید، در ایالت خیبرپختونخوا حضور دارند و از آنطرف، شواهدی مبنی بر حضور اعضای تحریک طالبان پاکستان (TTP) در ولایات جنوبی افغانستان وجود دارد.

از حدود ۳ سال پیش یعنی زمان روی‌کارآمدن مجدد طالبان و ابقای اختلافات قدیمی میان افغانستان و پاکستان، مقامات پاکستان از جمله شهباز شریف نخست‌وزیر این کشور، به صورت رسمی حکومت طالبان را متهم به حمایت و استفاده‌ ابزاری از گروه تی‌تی‌پی علیه کشور پاکستان و اخلال در امنیت آن کرده است. در مقابل، حکومت سرپرست افغانستان بارها پاکستان را متهم به پناه‌دادن به اعضای داعش‌خراسان و پشتیبانی از گروه‌تروریستی مذکور کرده است. موضوعی که تا مدت‌ها منجر به وقوع جدال نیابتی و استفاده ابزاری از این دو گروه‌ تروریستی در جهت اهداف و سیاست‌های افغانستان و پاکستان علیه یکدیگر شده است.

لذا بارها اخباری مبنی بر نابودی فرماندهان تی‌تی‌پی‌ در خاک افغانستان توسط ارتش پاکستان و حمله به دواعش‌ توسط استخبارات امارت اسلامی در خاک پاکستان، منتشر شده است.

ترور خلیل‌الرحمن حقانی، چهره‌ی متنفذ و مشهور طالبان

در ۲۱ آذرماه سال جاری، خلیل‌الرحمن حقانی وزیر امور مهاجرین و عودت‌کنندگان طالبان و بزرگ‌مرد خاندان حقانی، توسط یکی از عناصر داعش‌خراسان در مسجد وزارت کشور واقع در شهر کابل، ترور شد.

باتوجه سابقه‌ی اختلافات میان پاکستان و افغانستان، متهم بودن پاکستان به حمایت و بهره‌گیری از گروه داعش‌خراسان و تهدیدات برخی اکانت‌های وابسته به ارتش پاکستان قبل از وقوع حادثه، مقامات امارت اسلامی انگشت اتهام را سمت همسایه جنوبی نشانه گرفتند و صحنه‌گردان و عامل اصلی این حادثه را ارتش و دولت پاکستان عنوان کردند. بنابراین این امر موجب افزایش کشمکش میان دو کشور شد و حکومت طالبان را به فکر انتقام و واکنش متقابل انداخت.

حمله‌ی هوایی پاکستان به ولایت پکتیکا افغانستان

در شامگاه ۴ دی‌ماه، جنگنده‌های نیروی هوایی پاکستان مناطقی از ولسوالی برمل در ولایت پکتیکا را مورد هدف قرار دادند که در پی‌ آن بیش از ۵۰ نظامی و غیرنظامی به قتل رسیدند. مقامات پاکستان علت این امر را نابودی مراکز تجمع نیروهای تی‌تی‌پی اعلام کردند و این حمله را حق مشروع خود برای پاسخ به تجاوزهای اخیر این گروه دانستند. در مقابل، سران حکومت و وزارت دفاع افغانستان این اتفاق را به شدت محکوم کردند و تأکید کردند که این حمله را بی‌پاسخ نخواهند گذاشت. آن‌ها همچنین اذعان کردند که ارتش پاکستان مناطق سکونت مهاجرین وزیرستانی را مورد اصابت قرار داده که با اعلام یوناما (معاونت سازمان ملل در امور افغانستان) و سازمان یونیسف مبنی بر کشته‌شدن چندین زن و کودک، روایت مقامات حکومت طالبان قابل‌پذیرش‌تر است.

عملیات‌های ایذایی جبهه مقاومت ملی افغانستان

جبهه‌ی مقاومت ملی افغانستان که مدت‌ها به عنوان اپوزیسیون حکومت طالبان فعالیت‌های سیاسی و نظامی می‌کند، در ایام درگیری میان پاکستان و افغانستان و تمرکز مقامات امارت اسلامی به جنگ در نوار مرزی، از فرصت استفاده کرده و به قرارگاه وزارت داخله طالبان یورش بردند. در پی این اتفاق، ۱۰ فرمانده طالب کشته و تعدادی سرباز نیز زخمی شدند. خالد زدران سخنگوی فرماندهی پلیس کابل نیز این عملیات تأیید کرده است.

رویکرد متفاوت دستگاه دیپلماسی و ارتش پاکستان

نکته قابل‌توجه در اتفافات روزهای اخیر، مشاهده دو رویکرد کاملاً متفاوت از دیپلمات‌ها و نظامی‌های ارتش پاکستان بوده است. در حالی که بعد از ترور خلیل حقانی، محمد صادق نماینده پاکستان در امور افغانستان سراسیمه به دنبال اطفای آتش تنش و جلوگیری از وقوع درگیری میان دو کشور بود، ارتش پاکستان با بیانیه‌های تند و محکم در مقابل طالبان قرار گرفت. تا جایی که احمد شریف چودری، سخنگوی ارتش پاکستان بعد از حمله‌ی شامگاه ۴ دی اعلام کرد که در تقابلات آتی، جان یک پاکستانی از کل افغانستان مهم‌تر است. این موضوع نشان‌دهنده‌ی تکثر قدرت در پاکستان، اهمیت کمتر امر سیاسی و سیاستمداران در مقابل امر نظامی و نفوذ گسترده نیروهای ارتش پاکستان در عرصه سیاست ملی و خارجی این کشور است.

سخن آخر

در پایان باید اشاره کرد که بهترین راه برای حل تنش‌ها و اختلافات، مفاهمه و مذاکره است که در شرایط فعلی و نقض حاکمیت دو کشور توسط یکدیگر، کمی بعید به نظر می‌رسد. همچنین نیروهای طالبان نباید با نگاه به سابقه‌ جهاد افغان‌ها با شوروی و خروج ذلیلانه آمریکایی‌ها از خاک افغانستان به خود مغرور شوند، چرا که پاکستانی‌ها متفاوت از آن‌ها هستند و با متخصات منطقه و روش جنگ متقابل علیه افغان‌ها، آشنایی بیشتری دارند.

* کارشناس مسائل بین الملل

آباجان به نقل از ایرنا با افتخار میزبان یادداشت‌های اختصاصی صاحب‌نظران در حوزه‌های تخصصی خود خواهد بود. انتشار این یادداشت‌ها در آباجان به نقل از ایرنا با هدف بیان دیدگاه‌ها و نقدهای کارشناسان بوده و به معنای تائید کامل آن از سوی خبرگزاری جمهوری اسلامی (آباجان به نقل از ایرنا) نیست.

حتما ببینید

ورود اندونزی به بریکس چه تغییراتی را ایجاد خواهد کرد؟

ورود اندونزی به بریکس چه تغییراتی را ایجاد خواهد کرد؟

به گزارش روز چهارشنبه آباجان به نقل از ایرنا به نقل از شبکه خبری دویچه …

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *