گروه دفاعی خبرگزاری آباجان به نقل از تسنیم، سیدمحمد طاهری: بهمنظور گرامیداشت پنجمین سالگرد شهادت سردار سپهبد حاج قاسم سلیمانی، سراغ یکی از همرزمان این شهید بزرگوار در ارتش جمهوری اسلامی ایران رفتیم.
امیر احمدرضا پوردستان که هماکنون رئیس مرکز مطالعات راهبردی ارتش جمهوری اسلامی ایران است، در مقطع جنگ داعش علیه سوریه و عراق فرماندهی نیروی زمینی ارتش را بهعهده داشت و در زمان وی برای نخستین مرتبه واحدهایی از نیروی زمینی ارتش برای مقابله با داعش به سوریه اعزام شدند.
در مقطع حمله داعش به عراق نیز در زمانی که تروریستها تا نزدیکی مرزهای غربی ایران پیشروی کردند، امیر پوردستان اولین فرمانده ارتش بود که برای شناسایی مواضع داعش وارد خاک عراق شد و تمهیدات لازم برای جلوگیری از نزدیکتر شدن نیروهای داعش به مرزهای کشور را انجام داد.
آنچه در ادامه میآید گفتگوی خبرگزاری آباجان به نقل از تسنیم با امیر پوردستان درباره همکاری وی و نیروی زمینی ارتش با شهید سلیمانی است:
***
آباجان به نقل از تسنیم: فکر میکنم بیشترین ارتباط شما با حاج قاسم به دوران جنگ داعش علیه سوریه و عراق بازمیگردد؛ دورانی که در مقطعی ارتش جمهوری اسلامی واحدهایی را به سوریه اعزام کرد و بعد هم در مقابله با داعش در مرزهای غربی، نیروی زمینی اقداماتی انجام داد که این اقدامات در دوران فرماندهی شما در نیروی زمینی ارتش جمهوری اسلامی بود، نوع تعاملی که با شهید سلیمانی در این دوران داشتید، بهچهصورت بود؟
امیر پوردستان: وقتی که نام شهید بزرگوار حاج قاسم سلیمانی به میان میآید، همواره این شعر در ذهن من تداعی میشود:
سوخت آن سان که ندیدند تنش را، حتی
گرد خاکستریِ پیرهنش را، حتی
در دل شعله چنان سوخت که انگار ندید
هیچکس لحظه افروختنش را حتی
داشت با نام و نشان فاصله آن حد که نخواست
بر سرِ دست ببینند تنش را حتی
چه بزرگ است شهیدی که نهد بر دل تیغ
حسرت لحظه سرباختنش را حتی
«السلام علیکم ایّها الشهداء جمیعاً و رحمة الله و برکاته و انّا انشاءاللّه بکم لاحقون»
شهید بزرگوار، حاج قاسم را از زمان جنگ میشناختیم؛ او کسی بود که بهعنوان فرمانده لشکر ۴۱ ثارالله، یک چهره شناختهشده بود، البته حاج قاسم فرمانده لشکر بود و ما فرمانده گروهان بودیم، فاصله زیاد بود اما ایشان را میشناختم تا زمانی که من بهعنوان فرمانده نیروی زمینی منصوب شدم؛ در دوره فرماندهی نیروی زمینی جلساتی در ستادکل نیروهای مسلح تشکیل میشد با نام «شورای سیاستگذاری» که مرحوم دکتر فیروزآبادی آن جلسات را اداره میکردند و در این جلسات تمامی فرماندهان نیروهای مسلح از ارتش، سپاه، وزارت دفاع و فرمانده نیروی انتظامی شرکت داشتند. در این جلسات، حشر و نشر من با حاج قاسم بیشتر شد، البته بعد از وقایع سوریه و عراق، حاج قاسم کمتر در این جلسات شرکت میکرد و بیشتر سردار قاآنی بهجای ایشان در جلسات حضور داشتند.
ایشان معمولاً هر سه تا چهار ماه یک بار در این جلسات حضور پیدا میکردند و گزارشی کلی از وضعیت منطقه، بهویژه شرایط سوریه و عراق، ارائه میدادند، دوستان هم سؤالات خود را مطرح میکردند.
یک زمانی بحث پشتیبانی از نیروی قدس مطرح شد، با توجه به درگیریهای شدید، نیاز به مهمات بسیار زیاد بود، کشورهای سوریه و عراق ذخایر محدودی داشتند و نیاز بود پشتیبانی مهماتی از آنها صورت بگیرد.
من اولین نیرویی بودم که آمادگی خود را برای انجام این کار اعلام کردم، البته داخل مجموعه ارتش یکسری مخالفتهایی وجود داشت، میگفتند؛ “دستت خالی میشود چون وزارت دفاع نمیتواند جایگزین این مهمات را تأمین کند.”، ستاد ارتش نگران بودند که با این حجم از ارسال مهمات، خود ما دچار کمبود شویم؛ بهویژه اینکه وزارت دفاع ممکن بود نتواند بهموقع این نیازها را تأمین کند.
ستادکل هم نگران بود که اگر روزی خطری پیش بیاید، ممکن است وزارت دفاع نتواند مهمات لازم را تأمین کند چون مهمات از کالیبرهای مختلفی مانند توپخانه، موشکها، آرپیجیهفت و… بود، اما استدلال من این بود که در زمان حاضر، خط مقدم سوریه و عراق است و پشتیبانی از این جبههها ضرورت دارد.
آباجان به نقل از تسنیم: در همان جلسات به این نتیجه رسیدید و ستادکل پذیرفت؟
امیر پوردستان: بله، با توجه به ضرورتهایی که بود، ستادکل نیروهای مسلح نیز خواستار این پشتیبانی شد. در نیروی زمینی ظرفیتهای زیادی وجود داشت؛ ما جوانان بسیار هوشمندی داشتیم که تعدادی از آنها را با هزینه نیروی زمینی به دانشگاه فرستاده بودیم و دارای مدارک دکترا در حوزههای مختلف هستند و از صلاحیتها و توانمندیهای بالایی برخوردار بودند، به همین خاطر، ارتباط نزدیکی با جهاد خودکفایی نیروی قدس برقرار کردیم.
برای مثال، اولین تفنگ تکتیرانداز ۱۲٫۷میلیمتری را نیروی زمینی تولید کرد و ساخت. من به دوستان سپاه قدس ارائه کردم و بسیار مورد استقبال قرار گرفت، چرا که داعشیها از چنین تجهیزاتی برخوردار بودند، ما تفنگ ۱۲٫۶۲ میلیمتری داشتیم، اما ۱۲٫۷میلیمتری نداشتیم.
بهکارگیری سلاح تکتیرانداز ساخت ارتش توسط حزبالله لبنان
یک اکیپی از بچههای حزبالله آمدند و در میدان تیر این سلاح را آزمایش و تست کردند، از نتایج بسیار راضی بودند و سفارشاتی با تیراژ مشخصی دادند، ما تعدادی دیگر از این سلاحها را برای آنها آماده کردیم و در اختیارشان گذاشتیم.
موارد دیگری نیز وجود داشت که وقتی این ظرفیتها را دیدند و استقبال دیدند که مجموعه نیروی زمینی اینطوری با آنها کار میکند سفارشهایی هم به ما دادند، بهعنوان مثال، رادارهای RWR، رادار IR درخواست کردند حتی یک مورد خاص بود که در تهران موجود نبود و ما مجبور شدیم از تجهیزات تانک خودمان استفاده کنیم و به آنها بدهیم، این موضوع برای حاج قاسم بسیار جالب بود.
یک میدان آموزش عملیاتی آماده شده بود و احساس و تجربه ما میگفت که دشمن قدم به قدم در حال نزدیک شدن به مرزهای ماست و بهزودی ما را درگیر خواهد کرد، به همین خاطر، من نامههای متعددی به ستاد ارتش، ستادکل نیروهای مسلح و حتی مستقیماً به دفتر نظامی مقام معظم رهبری ارسال کردم و در آن نامهها اعلام کرده بودم که نیروی زمینی علاقهمند است که در صحنه حضور داشته باشد.
اعزام امیر حیدری به سوریه برای شناسایی
برای بررسی اولیه، من پیشنهاد دادم که خودم بههمراه یک هیئت برای شناسایی منطقه به آنجا بروم، اما حضرت آقا اجازه ندادند و فرمودند که؛ فرماندهان اول نیروها اجازه ندارند شخصاً در خط مقدم حضور پیدا کنند.
در نهایت، با رایزنیهای فراوان، جانشین نیروی زمینی و تعدادی از افسران تخصصی را به منطقه اعزام کردیم، آن زمان جانشین نیروی زمینی امیر حیدری بودند که الآن فرمانده نیرو هستند. من افراد متخصصی از نیروی زمینی را فرستادم؛ یک افسر توپخانه بسیار قوی و همچنین فرمانده پایگاه هوانیروز کرمانشاه را (امیر قربانی که اکنون معاون هماهنگکننده نیروی زمینی است) اعزام کردیم، همچنین، نیروهای آماده با تخصصهای مختلف بههمراه جانشین نیروی زمینی به منطقه فرستادم. این گروه حدود یک هفته تا ۱۰ روز در منطقه به بررسی و شناسایی پرداختند، این وقایع مربوط به سال ۱۳۹۳ است.
آباجان به نقل از تسنیم: تاقبل از آن، از ارتش هیچگونه درخواستی نشده بود؟ شما بهصورت داوطلبانه رفتید؟
امیر پوردستان: بله، از ارتش مطلقاً درخواستی نشده بود، درخواستی که از ارتش شده بود برای پشتیبانی هوایی بود که عمدتاً هم ترابری بود، بعداً بمبارانهایی در یکی دو نوبت در خاک عراق نیاز بود که توسط جنگندههای نیروی هوایی ارتش انجام شد، این اقدامات مربوط به همان سال ۱۳۹۳ بود که وضعیت عراق پیچیدهتر شد و این پشتیبانیها گسترش یافت.
تقریباً در شمال بغداد، نیروهای داعش در حال پیشروی بودند؛ بخشی از آنها بهسمت سامرا، بخشی بهسمت بغداد و گروهی بهسمت مرز ما حرکت میکردند که در مناطق سعدیه و جلولا متوقف شدند. در آن مقطع، سپاه و حاج قاسم از نیروی هوایی درخواست کردند که وارد عمل شود و بمبارانهایی در آن مناطق انجام شد.
درخواست از سردار سلیمانی برای حضور نیروهای زمینی ارتش در جنگ داعش
ما درخواست کردیم که نیروی زمینی وارد عمل شود، زیرا معتقد بودیم که آموزشهایمان مبتنی بر عملیات واقعی است، اما مخالفتهایی صورت گرفت؛ میگفتند؛ “ارتش نباید بهعنوان یک سازمان وارد عمل شود و تنها نیروهای مستشاری و داوطلب باید حضور داشته باشند.”، تا اینکه جلسهای در شورای سیاستگذاری تشکیل شد و اتفاقاً حاج قاسم هم در آن جلسه حضور داشتند.
برای من جالب بود که قبل از ورود حاج قاسم، ما نشسته بودیم و سردار باقری ریاست جلسه را بهعهده داشت، یک جایی برای ایشان کنار خودشان پیشبینی کرده بودند اما حاج قاسم همان پایین جلسه نشستند، سردار باقری چندبار اصرار کردند که؛ “شما بیایید کنار من.”، اما حاج قاسم گفت؛ “من همینجا راحتتر هستم.”، حاج قاسم همان پایین جلسه نشستند و یک گزارش کلی از وضعیت سوریه و عراق ارائه دادند، زمانی که میخواستند جلسه را ترک کنند، من نزد ایشان رفتم و درخواست خود را مطرح کردم.
به حاج قاسم گفتم که؛ “مدت زیادی است که نیروی زمینی میخواهد در عملیاتها شرکت کند، اما موانع اداری اجازه نمیدهند.”، من ایشان را بغل کردم و بوسیدم و درخواست کردم که اجازه دهند نیروهای نیروی زمینی در این عملیاتها حضور پیدا کنند و از این تجربه استفاده کنند و “نگرانی من این است که اگر این بچهها نتوانند در این صحنه حضور داشته باشند، در آینده دست ما خالی بماند و تجربه نداشته باشیم.”، حاج قاسم فقط لبخندی زدند، خندهای که با رضایت همراه بود و من انگشتری داشتم که بهاصرار به دست ایشان کردم.
موافقت رهبر انقلاب با اعزام نیروهای ارتش به سوریه
بعد از مدتی دیدم که از دفتر مقام معظم رهبری اجازه دادند که نیروی زمینی بخشی از نیروهایش را برای سوریه اعزام کند، این ابتدای کار بود و من معتقد بودم که قدم اول را باید بسیار محکم برداریم، بنابراین تصمیم گرفتیم نیروهای داوطلب را اعزام کنیم، بحمدالله تعداد داوطلبان آنقدر زیاد بود که خود من حقیقتاً باورم نمیشد،
با اینکه فرمانده نیروی زمینی بودم و سینه به سینه با کارکنان ارتباط داشتم، باورم نمیشد که ما در نیروی زمینی تعداد زیادی داوطلب داشته باشیم و نهتنها از پایوران بلکه از وظیفهها هم داوطلب داشتیم، زمانی که به مرکز آموزش وظیفه میرفتیم باور کنید انبوهی از نامه به دست ما میرسید که داوطلب بودند به میدان بروند و با داعش بجنگند، تعداد زیادی از کارکنان رسمی هم داوطلب حضور در جبهه سوریه بودند. برای اولین مرحله، ما نیروهای داوطلب را انتخاب کردیم و آموزشهای لازم را به آنها دادیم.
آباجان به نقل از تسنیم: فرآیند انتخاب از بین این داوطلبان چگونه بود؟
امیر پوردستان: در فرآیند انتخابهمه توانمند بودند چون بیشتر آنها از بچههای نیروهای مخصوص بودند که دورههای مختلفی از جمله سقوط آزاد و کوهستان را گذرانده بودند، این افراد توانمند بودند و بالاتر از همه داوطلبها، کاملاً میدانستند که وارد چهفضایی میشوند. من هم با آنها صحبت کرده بودم و بهطورکامل شرایط را برایشان توضیح داده بودم، بنابراین، با اطمینان این نیروها را انتخاب کردیم.
تشکیل تیپ مالک اشتر ارتش در سوریه
ما دورههای آموزشی را آغاز کردیم؛ دو هفته آموزش فشرده و سنگین و همچنین آموزشهای مختلف را تکرار کردیم و اولین گروه به سوریه اعزام شدند، با حاج قاسم هماهنگ کرده بودیم که این نیروها در جبهههای مختلف منتشر شوند و بعد فضا را درک کنند و برگردند و تجربیات خود را به باقی اعضای نیروی زمینی منتقل کنند تا گروه دوم اعزام شود.
وقتی این نیروها وارد فرودگاه دمشق شدند و بازدید اولیه از آنها صورت گرفت، شهید سلیمانی با دقت و دلسوزی به هریک از آنها نگاه کرد و گفت: «اینها هر کدام لشکری هستند، اینها را تقسیم نکنید.»، مجموعهای از نیروهای فاطمیون را به بچههای ما دادند و بچههای ما فرمانده گردان و تیپ شدند، به من زنگ زدند که؛ “به ما گفتهاند: «شما در قالب یک تیپ عمل کنید، اسم تیپ چه باشد؟»”، من گفتم؛ “نام تیپ را مالک اشتر بگذارید”. این تیپ در همان فرودگاه دمشق تشکیل شد، تعدادی از نیروهای فاطمیون به این گروه اضافه شدند و یک جبههای در جنوب حلب به بچهها دادند و اولین حضور مجموعه نیروی زمینی بهاینشکل صورت گرفت.
آباجان به نقل از تسنیم: تیم اول که برگشت آیا اعزام دیگری بود؟ فکر میکنم نیروی زمینی فعالیتی در حوزه توپخانه داشت که خیلی پررنگ بود، آن موقع شما فرمانده بودید؟ چه شد که توپخانه را هم به سوریه اعزام کردید؟
امیر پوردستان: یک سری مسائل است با توجه به اینکه زمان گذشته است میگویم، ما سه سری نیرو به سوریه فرستادیم، هر بار که نیروها برگشتند، نیروهای جدید جایگزین شدند در عملیات سال ۹۴، زمانی که یکی از گروهکهای تروریستی حمله کرد و تلفات سنگینی به بچههای ما وارد شد، سردار محمودزاده در تماس تلفنی به من گفت که بچههای ارتش یک فتحالمبین دیگری در آنجا رقم زدند، البته ما آنجا ۴ شهید دادیم و یک تعدادی از نیروهای فاطمیون هم شهید شدند اما در مقابل، حدود ۴۰۰ نفر از تروریستها کشته شدند.
ایشان به من گفت که؛ “نیروی زمینی در آنجا یک فتحالمبین دیگر رقم زده است.”، دو یا سه سری این اتفاق افتاد و یکروزی سردار باقری من را به ستادکل نیروهای مسلح خواستند. در آن جلسه، ایشان گفتند که؛ “برای اعزام ارتش به سوریه محدودیت داریم.”، و گفتند که بشار اسد به ما گفته است که چون ارتش یک نیروی آرمداری است، عربستان اعلام کرده است “اگر ایران ارتش را وارد کند، من هم ارتش وارد میکنم.” و ترکیه هم گفته است که؛ “من هم ارتش خودم را وارد میکنم.”، به همین خاطر، ایشان اعلام کردند که؛ “شما باید نیروهای خود را به کشور بازگردانید.”، هرچقدر من اصرار کردم، گفتند که؛ “این چیزی است که از ید ما خارج است.”، اما وقتی اصرار من را دیدند گفتند؛ “شما نیروی عملیاتی نفرستید، توپخانه به سوریه بفرستید”.
ما بررسی کردیم و دیدیم توپهایی که در آنجا مورد نیاز است، از نوع توپهای ۱۰۵میلیمتری است که بهنوعی از رده خارج شده بودند، ولی با این حال، ما تصمیم گرفتیم این توپها را دوباره وارد خدمت کنیم. این توپها را به دست بچهها دادیم تا تعمیر کنند و مجدداً برای عملیاتهای تاکتیکی آماده شوند. بچهها سخت تلاش کردند و توانستند گلولههای مورد نیاز را برای این توپها آماده کنند. نوبت چهارم، این توپخانههای ۱۰۵میلیمتری به خط مقدم فرستاده شدند و خوشبختانه پشتیبانی خوبی از یگانها داشتند بعد از آن من از مجموعه نیروی زمینی جابهجا شدم بهعنوان جانشین به ستاد ارتش رفتم.
آباجان به نقل از تسنیم: در تعاملاتی که با شهید سلیمانی داشتید سبک مدیریتی ایشان و نگرش راهبردی ایشان به صحنه رزم و اتفاقاتی که حول جنگ میافتاد چطور بود؟ من احساس میکنم آن موقعی که به شهید سلیمانی درخواست دادید نیروهای ارتش هم اعزام شوند ایشان با دید راهبردی به این موضوع نگاه کردند، شاید این را ظرفیتسازی برای نیروی زمینی کشور دانستند، این مطلب را تأیید میکنید؟
امیر پوردستان: قطعاً همینطور است. شهید سلیمانی یک فرمانده جامعالاطراف و راهبردی بودند یعنی نگاهشان به جنگ نگاه راهبردی بود کسی که نگاهش راهبردی است، نگاه آیندهنگرانه دارد و مقطع حال را نمیبیند و نگاههای خاصی که داشتند و چشماندازهای خاصشان این بود که برای نظام ظرفیتسازی کنند، یکی از این ظرفیتهایی که در اختیار ایشان بود ارتش جمهوری اسلامی ایران بود.
بالاخره از ظرفیتهای موجود در سپاه استفاده میکردند هم نیروی قدس را در اختیار داشتند هم مجموعه نیروی زمینی سپاه با تمام ظرفیت در اختیارشان بود اما ظرفیتهای دیگری هم باید پای کار میآمدند چون احساس میکردند که دشمن همینطور ظرفیتهایش را استفاده میکند. ما میبینیم در یک مقطع سراغ ارتش میآیند اول از ظرفیت نیروهای هوایی و بعد ظرفیت نیروی زمینی استفاده میکنند، میبینند حوزه جنگ گسترش پیدا میکند از ظرفیتهای موجود در منطقه استفاده میکنند.
یعنی از ظرفیت جوانان افغانی و پاکستانی، عراقی و حزبالله لبنان استفاده میکنند و این ظرفیتها را کنار همدیگر استفاده میکنند؛ این سبب شد یک نیروی منسجم و متحدی را درست کنند که مقابل حجم دنیای استکباری بتواند بایستد.
ما وقتی حرکت داعش را ملاحظه میکنیم، داعش یک نقطه است اما دنیای استکباری پشت داعش جمع شده بود، آنقدر از آن پشتیبانی میکردند که ترامپ اذعان کرد ۷ تریلیون دلار برای داعش هزینه کردیم اما دید و نگاه و عمل راهبردی شهید سلیمانی سبب شد این راهبرد دشمن با شکست روبهرو شود و ۷ تریلیون دلاری که دشمن هزینه کرد به نتیجه نرسید و نهایتاً داعش از هم فروپاشید، داعشی که نقشهاش را در فضای مجازی منتشر کرده بود، وقتی داعش نقشهاش را منتشر کرد من یاد روز آغازین جنگ افتادم، آن زمان دانشجو بودم، از طرف دانشگاه افسری به جبهه رفتیم در سنگرهای عراقی نقشههایی را پیدا کرده بودیم که خوزستان به نقشه عراق اضافه شده بود.
داعش یک همچنین نقشهای منتشر کرده بود که مرزهای خودش را نشان میداد تا مرزهای چین و مدیترانه و روسیه و خلیج فارس و دریای عمان و عربستان یک همچنین فضایی برای خودش ترسیم کرده بود.
ظرفیتهای بالقوه زیادی وجود داشت اما این هنرمندی و توانمندی و صلاحیت و قابلیتی بود که در شهید سلیمانی وجود داشت که این ظرفیتهای بالقوه را توانست به فعل دربیاورد و در میدان عمل بهکار بگیرد و بالاتر از همه اینها هماهنگ کردن اینهاست. من خودم فرمانده هستم میدانم دو نیروی همجنس را میتوانید هماهنگ کنید اما هماهنگ کردن دو نیرویی که همجنس نیستند خیلی سخت است و این هنرمندی حاج قاسم بود که بتواند مسیحی را کنار سنّی، شیعه، افغانی، پاکستانی و حزبالله را با هم تلفیق کند تا مقابل دشمن بایستند، این نشان میدهد که حاج قاسم از یک توانمندی مدیریتی بسیار بالایی در صحنه عمل برخوردار بود که توانست این نیروها را با هم هماهنگ کند و پای کار بیاورد و پیروزیها را رقم بزند.
آباجان به نقل از تسنیم: به مقطع سوریه اشاره کردید، در مورد مقطعی که داعش وارد عراق شد نیروی زمینی ارتش مشخصاً چهاقدامی انجام داد؟ آیا مأموریت به نیروی زمینی واگذار شد یا داوطلبانه خودتان درخواست کردید که به مرز بروید و با داعش مقابله کنید؟
امیر پوردستان: مقام معظم رهبری و فرمانده معظم کل قوا (حفظه اللّه تعالی) یک تدبیری را فرمودند مبنی بر توجه به سرانگشتان، این موضوع را پیگیری کردیم. من و معاونین نیروی زمینی، عقیدتی سیاسی و حفاظت اطلاعات به مناطق مختلف میرفتیم و سرانگشتان را جمع میکردیم، فرماندهان گروهانها، گردانها و تیپها را جمع میکردیم و تجربیات خود را به آنها منتقل میکردیم، هدف این بود که از تجربیات جمعی بهرهمند شویم و آمادگی نیروها را بالا ببریم.
در سال ۹۳ گردهمایی سرانگشتان را در کرمانشاه داشتیم، تمام فرماندهان در سالن جمع بودند و ما در حال صحبت با آنها بودیم، در میانه جلسه، نیروهای پشتیبانی اطلاعات رزمی به من اطلاع دادند که خبرهایی مبنی بر حضور داعش در منطقه سعدیه و جلولا رسیده است که تقریباً ۲۵ تا ۳۰ کیلومتر تا مرز ما فاصله دارد، گفتم “امکان ندارد، داعش در الانبار مستقر است.”، گفتند که؛ “نه، مستند است، همچنین اتفاقی افتاده است”.
مطمئن بودم اجازه نمیدهند برای شناسایی داعش با بالگرد بروم
بلافاصله جلسه را تمام کردم و گفتم که فرماندهان سر یگانهایشان بروند، همانجا با فرماندهکل ارتش تماس گرفتم که؛ “چنین اتفاقی افتاده و همچنین خبری است، آمادگی داشته باشید.”، به ستادکل هم اطلاع دادیم و خودم همانجا با فرمانده پایگاه هوانیروز کرمانشاه در سرپلذهاب حرکت کردم.
تا ما برسیم تقریباً ظهر شده و ساعت ۱۲ بود. بهخاطر اینکه داعش در کشور عراق بود ما همیشه سه فروند بالگرد آنجا داشتیم و سه فروند هم اضافه کردیم که هم بالگرد ۲۱۴ و هم ۲۰۹ بود و جمعاً ۶ فروند بالگرد آنجا داشتیم.
خلبانها جایشان مشخص بود، پس از رسیدن، خلبانان را جمع کردم بدون اینکه دستوری داده شود گفتم؛ “امکان اینکه شناسایی زمینی کنیم مقدور نیست و زمان هم نیست، ناچار هستیم که هوایی شناسایی کنیم.” و گفتم؛ “داوطلب میخواهم، چهکسانی داوطلب هستند برای شناسایی هوایی برویم؟”، گفتم؛ “دو بالگرد ۲۰۹ کبرا و یک فروند ۲۱۴ باشد که برویم شناسایی کنیم و برگردیم.” و این اطمینان را داشتم که اگر میخواستم مجوز رسمی از ارتش بگیرم، مجوز داده نمیشد که خودم بروم اما من بهعنوان فرمانده نیروی زمینی، احساس تکلیف میکردم و به این باور رسیده بودم که وقتی فرمانده خودش در پیشاپیش نیروها قرار میگیرد، بقیه پشتسرش میآیند.
شناسایی داعش در عمق ۴۰کیلومتری خاک عراق
بنابراین، به ارتش اطلاع ندادم و بهطور مستقیم اقدام کردم، حفاظتیها میگفتند؛ “امیر، این کار را نکنید، ممکن است خطرناک باشد.”، اما گفتم؛ “هیچ اتفاقی نمیافتد و جنگ است کاری نمیشود کرد.” و دیدم که همه خلبانها هم داوطلب بودند و آماده رفتن؛ به فرمانده پایگاه گفتم؛ “خودت از بین آنها انتخاب کن!”، در نهایت با دو فروند ۲۰۹ پشتیبان و یک ۲۱۴ پرواز کردیم.
در بالگرد ۲۱۴ من بههمراه فرمانده پایگاه کرمانشاه، فرمانده قرارگاه غرب و دو سه نفر دیگر از بچهها حضور داشتیم و همه هم مسلح بودیم تا اگر درگیری پیش آمد، بتوانیم مقابله کنیم، البته سه فروند بالگرد هم پشت خاکریز گذاشتیم که اگر ما را زدند وارد عمل شوند و نگذارند روز اول جنازههایمان دست دشمن بیفتد، برای نیروی زمینی و کشور خیلی بد است جنازه فرمانده نیروی زمینی دست آنها بیفتد.
برای شناسایی پرواز کردیم، از خانقین عبور کردیم، خبری نبود، حتی مردم برای ما دست تکان میدادند، اما وقتی به سعدیه رسیدیم، درگیریها شدیدتر شده بود و مشخص شد که داعش به منطقه سعدیه رسیده است، در این فاصله، با هماهنگی ارتش، دو تیپ از لشکر ۲۳ را احضار کردیم تا در صورت نیاز وارد عمل شوند، توپخانه گروه ۳۳ در سنندج بود آن را هم آوردیم و گروه موشکی را هم از کاشان به منطقه آوردیم. در آنجا هیچ نیروی دیگری بهجز نیروی زمینی حضور نداشت. من با سردار پاکپور تماس گرفتم و او نیز خودش را سریعاً به منطقه رساند، نیروهای سپاه از باویسی به بالا مستقر بودند.
نیروهای اطلاعاتی غافلگیر شدند
یک غافلگیری برای ما پیش آمده بود، حتی نیروهای اطلاعاتی ما، چه در ارتش و چه در سپاه، فکر نمیکردند داعش به این سرعت بتواند خود را به این منطقه برساند. با هماهنگی ستادکل نیروهای مسلح، یک خط قرمز بهفاصله ۴۰کیلومتری تعریف شد و این موضوع را رسانهای کردیم و تمام نیروها برای شناسایی به محل اعزام شدند.
دیدهبانهای توپخانه به ۴۰کیلومتری داخل خاک عراق رفتند و شناسایی کردند، نقاط را با GPS ثبت کردند و خلبانها نیز برای شناسایی مناطق پرواز کردند تا در صورت لزوم عملیات انجام شود و همه آماده بودیم. نیروهای ما آن طرف مرز بودند و استراتژیمان با هماهنگی ستادکل نیروهای مسلح این بود که داعش باید قبل از رسیدن به مرزهای ما نابود شود، این همان کاری بود که انجام دادیم، بعداً نیروی قدس سپاه که در عراق مستقر بود، توانست نیروهایش را سازماندهی کند، اما همانطور که گفتم، در ابتدا با یک غافلگیری مواجه شدیم.
داستان به این شکل بود که داعش از استان الانبار حرکت کرد، موصل را تصرف کرد و آن دانشجویان را به شهادت رساند، بعد از آن، بهسمت شمال بغداد حرکت کرد و نیروهایش به سه شعبه تقسیم شدند؛ یک شعبه بهسمت سامرا رفت، شعبه دیگر به بغداد نزدیک شد و یک بخشی بهسمت مرزهای ما در منطقه سعدیه پیشروی کرد و در آنجا متوقف شد.
نوری مالکی ابتدا از آمریکاییها درخواست کمک کرد
در همان اثنا، نوری مالکی نخستوزیر عراق از نیروهای آمریکایی که در خود بغداد حضور داشتند، درخواست کمک کرد و گفت که؛ “داعش در حال ورود به بغداد است و شما بیایید ورود کنید.”، فرمانده آمریکایی میگوید که؛ “باید با کشور متبوعم صحبت کنم.”، و بعد از مدتی تماس میگیرد که؛ “ظرف سه تا شش ماه آینده ما به شما کمک میکنیم.”، نخست وزیر عراق میگوید؛ “آنها الآن به بغداد میآیند سه ماه و شش ماه به درد من نمیخورد.”، و با حاج قاسم سلیمانی تماس گرفت.
او گفت که؛ “وضعیت بحرانی است و داعش در حال ورود به بغداد است”. حاج قاسم در اینجا سربازی ولایت خودش را به رخ همه میکشاند، میگوید؛ “من سربازم، من فرمانده دارم، همینطوری نمیتوانم، آقا باید به من دستور بدهند.”، اینجا نشان میدهد ولایتمداری و سرباز گوشبهفرمان، مالک اشتر یعنی این. نوری مالکی با وزارت امور خارجه تماس گرفت و موضوع را مطرح کرد، وزارت امور خارجه هم با حضرت آقا هماهنگ کرد و اجازه داده شد که حاج قاسم اقدام کند.
حاج قاسم با یک هواپیمای اختصاصی به بغداد میرود و جبهه را در شمال بغداد شکل میدهد؛ این کاری نیست که بهتنهایی انجام دهد، در چنین شرایطی که جاده بغداد ـ سامرا در اشغال داعش است حرکت میکند به سامرا میرود و ماشینهایشان مورد هدف قرار میگیرد، گلوله میخورد و شیشههایش میشکند اما خودشان را به سامرا میرسانند، خط پدافندی را شکل میدهد و از آنجا به بغداد حرکت میکند سوار هواپیما میشود، به دمشق میرود و از دمشق به ضاحیه پیش سیدحسن نصرالله میرود.
حاج قاسم در این ملاقات به سیدحسن گفت که؛ “۱۲۰ فرمانده جهادی میخواهم، اگر ندهید بغداد از دست میرود.”، سیدحسن نصرالله بهیاد میآورد که در همان لحظه، او و حاج قاسم شروع به تماس گرفتن با فرماندهان جهادی کردند، تا نماز صبح حدود ۶۰ تا ۷۰ فرمانده جهادی جمع کردند تا صبح که حاج قاسم نماز صبح را خواند و بلافاصله این فرماندهان به فرودگاه فرستاده شدند تا به عراق بروند.
سیدحسن میگفت که؛ “تا آن موقع ما ۱۵ تا ۱۶ سال با حاج قاسم بودیم، او هرگز چیزی از من درخواست نکرده بود، این بار نیز وقتی حاج قاسم از من کمک خواست، برای خودش نبود، بلکه برای نجات عراق بود”. این فرماندهان جهادی آمدند و توانستند داعش را متوقف کنند که بعد از این حضرت آیت الله سیستانی فرمان ایجاد حشدالشعبی را میدهند و حشدالشعبی ایجاد شد و داعش جلو نیامد و همینطور شروع به عقبنشینی کرد. بعد از اینکه حشدالشعبی ایجاد شد عقبنشینیهای داعش در عراق و سوریه شروع شد و این فرهنگ بسیج را که حاج قاسم ایجاد کرد به ارتشهای خسته و بیانگیزه که واقعاً ترس تمام وجودشان را گرفته بود انرژی داد.
تجربیات نبرد در سوریه و عراق در مدارس نظامی تدریس میشود
آباجان به نقل از تسنیم: بعد از آنکه شما بهعنوان جانشین فرماندهکل ارتش منصوب شدید، قطعاً تجربیات ارزشمندی از جنگها در سوریه و اقدامات در مرز برای مقابله با داعش کسب کردید، سؤالی که مطرح میشود این است؛ آیا تصمیم بر این گرفته شد که این تجربیات مدون شوند و در آموزش یگانهای ارتش بهکار گرفته شوند؟
امیر پوردستان: بله، در مجموعه نیروهای هوایی و هم نیروی زمینی تمامی افرادی که در عملیات سوریه و عراق شرکت داشتند تجربیات خود را بهطور کامل مستند کردند و توسط گروههایی جمعبندی شد و در مدارس نظامی تدریس میشود و یک آورده بسیار خوبی داشت.
در حوزه نیروی هوایی و هواپیماهای ترابریاش و جنگندهها فعالیتهای خوبی داشت اینها همه مستند شد که خلبانها در چه شرایطی میتوانند به مأموریتشان ادامه بدهند و در نیروی زمینی نیز نیروهای عملیاتی و توپخانه تجربیات خودشان را مستند کردند و حتی علاوه بر اینها در زمانی که نیروی زمینی بودم جلسات زیادی از سردار همدانی درخواست میکردیم ایشان بیایند و دانش خودشان را منتقل کنند، امروز کمافیالسابق مثل گذشته این تجربیات بهعنوان دستاوردهایی از نبرد در سوریه و عراق در مدارس نظامی به دانشجویان تدریس میشود.
آباجان به نقل از تسنیم: بهعنوان نکته پایانی اگر مطلبی دارید بفرمایید.
امیر پوردستان: تشکر میکنم از شما، یاد و خاطره شهید بزرگوار حاج قاسم سلیمانی را گرامی میداریم به روح بلندشان درود میفرستیم و آرزو میکنیم خداوند توفیق ادامه راهشان را به همه مشتاقان کرامت بفرماید.
بهعنوان فردی که ریش سفیدی دارد و بهعنوان فردی که سالیان زیادی سرباز بوده است به جوانان عزیز توصیه میکنم حتماً زندگینامه حاج قاسم را بخوانند، لحظات و حالات حاج قاسم را مرور کنند، اگر علاقهمند هستند که فرمانده راهبردی شوند اگر علاقهمند هستند که مثل حاج قاسم بتوانند در عرصههای مختلف که کشور به آن نیاز دارد، اسلام به آن نیاز دارد بتوانند خوش بدرخشند باید مکتب حاج قاسم را مرور کنند. حاج قاسم یک فرمانده نظامی صرف نبود که فقط ابعاد نظامی داشته باشد.
حاج قاسم درعینحال که یک فرمانده نظامی بودند به تاکتیک مسلط بودند، یک دیپلمات بسیار قوی بودند یعنی ادبیات سیاست را بلد بودند، ما میبینیم وقتی در سوریه یک مقداری رخوت و سستی ایجاد میشود این ظرفیت و قابلیت را دارند که با یک ابرقدرت صحبت کنند و او را مجاب کنند که وارد درگیری شود، این نشان از صلاحیتها و قابلیتهای سیاستمداری حاج قاسم دارد. حاج قاسم یک عنصر فرهنگی توانمند بودند.
هماهنگ کردن نیروهای متفاوت با هم کار سادهای نیست این کاری بود که حاج قاسم انجام دادند. جنگی که در سوریه جریان داشت جنگی که در عراق جریان داشت، کنار مردم بود با مردم بود و حاج قاسم باید میتوانست بین نبرد و ارتباط با مردم یک هارمونی و هماهنگی ایجاد کند این صلاحیتهای فرهنگی حاج قاسم بود که توانست مردم منطقه را با خودش همراه کند.
در مقابل حاج قاسم دشمنی تکفیری بود و بهشدت تبلیغ میکرد و مدارس علمی پشت آن بودند و هر آن ممکن بود یک اتفاقی مثل جنگ صفین پیش بیاید، نیروهایی که با حاج قاسم بودند برگردند و با دشمن باشند و حاج قاسم علاوه بر اینکه کار نظامی میکرد کار فرهنگی هم انجام میداد تا این نیروها را بتواند در مسیر خودش مستدام و ثابتقدم نگهدارد و روحیهشان متزلزل نشود. این مکتب حاج قاسم یک مکتبی است که در مدارس نظامی باید توصیه و ترسیم شود و تمامی فرماندهان ما این را برای جوانها تفسیر و منتقل کنند.
همانطور که مقام معظم رهبری فرمودند انشاءالله ما شاهد حاج قاسمهای فراوانی در مجموعه نیروهای مسلح باشیم که هر موقع نظام کشور و اسلام به وجود آنها نیاز داشتند انجام وظیفه کنند بهویژه در این عرصه که عرصه ظهور است و حضور نازنین حضرت بقیة الله الاعظم میطلبد که حاج قاسمهای زیادی باشند که کنار آن بزرگوار بیایند و در میدانهای مختلف انجام وظیفه کنند.
انتهای پیام/+