لفظ «مذاکره» اسیر هوس رمانتیک‌ها و تکنسین‌ها

لفظ «مذاکره» اسیر هوس رمانتیک‌ها و تکنسین‌ها

– اخبار سیاسی –

به گزارش خبرنگار سیاسی خبرگزاری آباجان به نقل از تسنیم، در روزهای گذشته اظهارنظر برخی مسئولان سابق کشور و نزدیکان به جریان دولت چهاردهم، درباره مسئله مذاکره بازتاب زیادی در رسانه‌های کشور داشت.

اسحاق جهانگیری معاون اول دولت حسن روحانی در گفتگویی اخیراً اذعان داشته: «باید بفهمیم که راهی جز مذاکره وجود ندارد. ما نمی‌توانیم با ژست گرفتن بگوییم که مذاکره نمی‌کنیم و بگذاریم مشکلات مردم باقی بمانند. ما باید با تمام ظرفیت و قدرت دیپلماسی‌مان به‌دنبال حل مشکلات خودمان با دنیا و امریکا از طریق مذاکره باشیم.»

کاسبان تسلیم و شلیک به اصلِ مذاکره در رسانه‌های اصلاح‌طلب

 

پیشتر نیز سید حسین موسویان دیپلمات و عضو سابق تیم مذاکره‌کننده هسته‌ای در یادداشتی روزنامه دولتی «ایران» نوشت که ترامپ به ایران پیشنهاد مذاکره داده و احتمال توافق وجود دارد، اما «بیشتر از چند ماه منتظر پاسخ نمی‌ماند» که طبیعتاً از آن ارسال پالس ضعف و تسلیم‌پذیری برداشت می‌شود.

آنچه مسلم است نمی‌توان اصل مذاکره را نفی کرد اما بیش از هرچیز باید دید هدف از مذاکره چیست و برای کدام نیازها می‌خواهیم در چه سطحی مذاکره کنیم؛ ثانیاً شرایط برای مذاکره تا چه حد مهیاست؟ و آیا هیئت حاکمه آمریکا توافق خوب با ایران را دنبال می‌کنند یا خیر؟

تجربه بیست سال گذشته از زمان گشوده شدن پرونده هسته‌ای علیه ایران تا امروز این است که ما انواع مذاکرات را تجربه کردیم؛ از مذاکره با سه کشور اروپایی تا مذاکره در قالب ۵+۱ چه از زمانی که پرونده هسته‌ای در شورای عالی امنیت ملی بود و چه سال ۹۲ و مذاکره در سطح وزیران خارجه یا مذاکرات محرمانه که در عمان پیگیری می‌شد و…. . پس اساساً دعوا در اصل مذاکره نیست بلکه آنچه متأسفانه حتی در ذهن و زبان مسئولان رده بالای کشور مشاهده نمی‌شود این است که شرایط حاکم بر جهان و ایران چه تفاوتی با زمان مذاکرات گذشته دارد و دستورکار مذاکرات چه می‌خواهد باشد؟

در حقیقت اصلاح‌طلبان بیش از آنکه بر اصل مذاکره پافشاری کنند، باید بدانند که تا چه حد شرایط مذاکره فراهم است و همچنین آیا مسئولان ما با ادبیات صحیح تعامل و مذاکره آشنا نیستند یا خیر چراکه بارها از زبان مدیران ارشد دولتی شنیده شده که در گفتگوهای دوجانبه با مقامات کشورها، درباره جزئی‌ترین موضوعات استراتژی مشخصی دارند اما از سمت ایران بسته مشخصی برای روی میز گذاشتن آماده نیست.

برای فهم اوضواع کنونی جهان و همچنین منطقی که آمریکا در مذاکرات در بیش از یک دهه اخیر بکار برده، اشاره به چند نکته مهم است:

  1. از سال ۸۹ آمریکا با به کار بردن جنگ افزارهای مالی رو به تحریم‌های پولی و بانکی علیه ایران آورد و تلاش کرد در این مسیر شورای امنیت را نیز با خود همراه کند که به قطعنامه ۱۹۲۹ انجامید. این مسئله موجب شد تا ایران که در سال ۲۰۰۹ دومین قدرت اقتصادی منطقه بود و مردم به لحاظ رفاه و رشد ضریب جینی تغییرات محسوسی در زندگی خود شاهد بودند،  از سال ۲۰۱۲ تا ۲۰۲۰ به جز در در سال‌های ابتدایی برجام(حدود سال‌های ۹۴ الی ۹۶) روند تولید کشور معکوس شود و نسبت ما با رقبای منطقه‌ای افزایش پیدا کند.

با توجه به اینکه آمریکا نشان داده به قبل از سال ۲۰۱۱ و آغاز تحریم‌های مالی برنمی‌گردد، آیا مذاکرات دارای توازن خواهد بود؟ یعنی در برابر شروطی که برای ما خواهند گذاشت، تغییر محسوسی در تحریم‌ها خواهیم دید و یا تحریم‌های موثر رفع خواهد شد؟

  1. آمریکا در طول این سال‌ها تلاش داشته تا از دسترسی ایران به مازاد ارزی جلوگیری کند چراکه معتقدند با استقاده از این ظرفیت به آنچه آن‌ها نیروی نیابتی می‌نامند کمک می‌شود و اهداف منطقه‌ای آمریکا با چالش روبه رو خواهد شد؛ لذا چاره کار را در این می‌بینند درآمد ارزی ایران ناشی از فروش نفت و سایر محصولات صادراتی بالا نرود؛ منطق مذاکراتی آن‌ها در همین چارچوب است که گشایش‌های کوچک در قبال امتیازات بزرگ دریافت کنند؛ به‌همین خاطر ایران باید به فکر این باشد که مسیرهای دیگری برای افزایش توان صادراتی خود دنبال کند، کمااینکه در بین سال‌های ۱۴۰۰ تا پایان دولت شهید رئیسی، ایران توانست صادرات نفتی خود را از رقم ۷۰۰ هزار بشکه در روز به ۱ میلیون و ۵۰۰ بشکه افزایش دهد پس به‌جای نگاه تک بعدی به مسئله، باید علاوه بر اینکه نیم‌نگاهی به مذاکرات داشت، سایر دسترسی‌ها و راه‌ها را هم با قدرت ادامه داد نه آنکه مانند دولت یازدهم و دوازدهم، کشور چند سال معطل مذاکرات باشد!
  2.  افزایش مناقشات ایران و آمریکا و هم‌پیمانان آن در سال‌های اخیر در منطقه، موجب شده در جنگ کریدورها آنها درصدد حذف ایران باشند؛ از سوی دیگر تلاش‌شان بر این است که در تعادل جدید بازار انرژی به سمت حذف ایران بروند. برای مثال، کریدور آی‌مک که هند را با عبور از برخی کشور‌های حاشیه خلیج‌فارس به اسرائیل و از آنجا به اروپا متصل می‌کند یا طرح کانال بن‌گوین که رژیم صهیونیستی با جایاد آن عملاً درصدد از کار انداختن کانال سوئز بر می‌آید؛ در این شرایط آیا مذاکره می‌تواند به بقای ایران در جنگ کریدورها و بازار انرژی منجر شود؟ برگ برنده ایران برای چانه‌زنی و جلوگیری از حذف شدن چیست و آیا مذاکره منجر به مصروف داشتن توان کشور برای پیشبرد پروژه‌های موازی در حیطه کریدورها و یا گشودن بازرهای جدید انرژی نخواهد شد؟
  3. مذاکره ممکن است به فرصت‌سوزی برای استحکام پیوندهای بدیل با قدرت‌های نوظهور باشد؛ در حقیقت دولت به‌جای آنکه گشایش‌هایی که در معادلات جدید جهانی همچون بریکس و شانگهای و ارتباط با کشورهای منطقه‌ای باز شده را رها کند و به یکباره به دنبال به نتیجه رسیدن مذاکره از طریق ۵+۱ باشد، ولو درصورتی که مذاکرات به نتیجه برسد ممکن است مانند سال ۹۷ و خروج ترامپ از برجام، هر اتفاقی رخ دهد و آن وقت فضایی برای بازگشت به سمت معماران نظم جدید اقتصادی نخواهد بود و جو بی‌اعتمادی نسبت به ایران ایجاد خواهد کرد و به کشور ما به چشم یک شریک قابل اعتماد نگاه نخواهند کرد که هرگاه شرایط تغییر کرده، مسیر خود را عوض می‌کند.

با در نظر گرفتن این چند گزاره باید دید مسئولان دولت یازدهم و دوازدهم که توصیه به مذاکره می‌کنند، آیا تجربه نگاری از آینه عبرت برجام انجام داده‌اند تا در اختیار دولت فعلی بگذارند و آن تجربه تکرار نشود و یا اینکه صرفاً برای آنها اصل انجام مذاکره مهم است نه منافعی که قرار است تأمین شود.

انتهای پیام/

حتما ببینید

روایتی از اعلام فتوای جهاد آیت‌الله سیستانی به شهید سلیمانی

روایتی از اعلام فتوای جهاد آیت‌الله سیستانی به شهید سلیمانی

– اخبار سیاسی – گروه سیاسی خبرگزاری آباجان به نقل از تسنیم- سید محسن حکیم؛ …

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *