نشستی با عنوان «مساله شناسی مهاجرین افغانستانی در ایران: الزامات و بایستههای سیاسی» روز چهارشنبه ۲۱ آذر به صورت برخط توسط گروه جمعیتشناسی دانشگاه علامه طباطبایی برگزار شد. در این نشست «ماندانا تیشهیار»، معاون پژوهشی دانشگاه علامه طباطبائی و پژوهشگر حوزه مهاجرت، «رسول صادقی»، دانشیار جمعیت شناسی دانشگاه تهران و پژوهشگر حوزه مهاجرت و «عباس علیپور»، مدیر کل تقسیمات کشوری وزارت کشور حضور داشتند و «احمد دراهکی»، مدیر گروه جمعیتشناسی دانشگاه علامه طباطبائی دبیر نشست بود.
ایران و افغانستان وجوه فرهنگی مشترک بسیاری دارند
دراهکی، در ابتدای نشست گفت: ایران و افغانستان به عنوان دو کشور همسایه در منطقه خاورمیانه و آسیای مرکزی دارای مشابهتها و اشتراکهای فروان هستند. زبان رسمی در هر دو کشور فارسی است و از نظر واژگان و ساختارهای زبانی مشابهت زیادی با یکدیگر دارند. دارای مفاخر فرهنگی مشترک همانند مولانا جلالالدین محمد بلخی مشهور به مولوی شاعر بزرگ قرن هفتم هجری قمری هستند. هر دو کشور تاریخ مشترکی دارند و در دورههای مختلف تحت تأثیر یکدیگر قرار گرفتهاند.
بسیاری از ولایتهای آن همانند هرات، بلخ، قندهار، غرنین، کندوز مهد فرهنگ و تمدن ایرانی بودهاند. مذهب اصلی در هر دو کشور اسلام است. این شباهتها و شباهتهای دیگر به رغم تفاوتهای سیاسی و اجتماعی، نشاندهنده پیوندهای عمیق فرهنگی و تاریخی بین ایران و افغانستان است. مهاجرت به عنوان یک واقعه تاثیرگذار بر جمعیتهای انسانی همچنین انعکاس دهنده تغییراتی در تار و پود جامعه مبدا و جامعه مقصد است. از این رو برخی از جمعیتشناسان مهاجرت را نه فقط به عنوان یک پدیده، بلکه به عنوان «فرا پدیده» و واقعهای که اتفاق آن به علت بستر و موقعیتی است که مردم در آن زندگی میکنند، توصیف میکنند. هر چند مساله بازگشت مهاجران افغانستانی در دورههای قبل به ویژه دهه ۱۳۸۰ مطرح شده بود، اما در این امر چندان توفیقی حاصل نشد. در حال حاضر وزارت کشور جمهوری اسلامی ایران یکی از مسائل اصلی خود را سامان دادن به مهاجران افغانستانی در کشور و بازگشت مهاجرین مطرح کرده است.
حضور مهاجران افغانستانی در ایران یک واقعیت سیاسی، اقتصادی و اجتماعی است
ماندانا تیشه یار، نخستین سخنران نشست گفت: در رابطه با مهاجرت مهاجرین افغانستانی به ایران باید دید چه اتفاقی افتاد و چه کسانی بر افغانستانیها حاکم شدند که مردم با آگاهی و پیشینهای که از آنها داشتند، فرار را بر قرار ترجیح دادند. در واقع برای اینکه ما مساله افغانستانیهای مهاجر در ایران را خوب درک کنیم باید بدانیم چه شرایطی در کشورشان است که اینها مهاجرت کردند.
از منظر اقتصادی مطابق آمار سال۲۰۲۳ درآمد سرانه هر افغانستانی ۳۶۴ دلار در سال یعنی تقریبا ۳۰ دلار در ماه و کمتر از یک دلار در روز است و مطابق آمار ۲۰۲۴ نهادهای بینالمللی ۸۵ درصد مردم افغانستان زیر خط فقر زندگی میکنند. یعنی میتوانیم بگوییم اصلا طبقه متوسط در این کشور وجود ندارد و تورم به صورت عجیبی منفی شده است؛ چون پولی در این کشور نیست.
تیشه یار: مطابق آمار ۲۰۲۴ نهادهای بینالمللی ۸۵ درصد مردم افغانستان زیر خط فقر زندگی میکنند.وی افزود: از نظر رتبه فساد اقتصادی در بین ۱۸۰ کشور جهان در سال ۲۰۲۳ رتبه ۱۶۲ را داشته است. از منظر سیاسی اگر نگاه کنیم، خفقان و سرکوب آشکاری را در این کشور میشود دید؛ مطابق فتواهایی که داده شده مخالفان نظام واجب القتل هستند و در گزارش خانه آزادی در سال ۲۰۲۴ رتبه افغانستان از منظر آزادی سیاسی از نمره ۱۰۰ نمره ۶ است؛ یعنی تقریبا میشود گفت هیچ گونه آزادی سیاسی در این کشور وجود ندارد و هیچ حزبی فعال نیست و افراد هم بلافاصله سرکوب میشوند. بنابراین آن امنیتی که طالبان ادعا میکند به وجود آورده، اسمش امنیت نیست و سرکوب است.
زنانی که محکوم به مرگ هستند
وی ادامه داد: از نظر اجتماعی میدانیم که نیمی از جمعیت افغانستان زنان هستند که از تحصیل و کار محروماند و همین دو هفته پیش اعلام شد که دختران و زنان حتی اجازه تحصیل در رشته پزشکی زنان را هم ندارند؛ یعنی زنان به این ترتیب محکوم به مرگ هم هستند، چون اگر بیماری پیدا کنند، حق رفتن پیش پزشک مرد را هم ندارند و به شدت آمار خودکشی در این سه سال در جامعه افغانستان به ویژه در بین زنان افزایش پیدا کرده است.
از نظر اجتماعی اکثریت مردم جامعه حتی نمیتوانند به زبان مادری که فارسی هست صحبت کنند و دخترانی که اجازه دارند تا کلاس ششم به مدرسه بروند، باید ماسک و دستکش بپوشند و سر تا پایشان پوشیده باشد. در نتیجه دختران مدرسهای که در سال ۲۰۰۱ یعنی آخرین سالی که طالبان دوره اول به قدرت بودند شمارشان صفر بود در سال ۲۰۱۸ به دو و نیم میلیون نفر رسید و الان نیز مطابق آمارهایی که اعلام شد یک میلیون و چهارصد هزار دختر در داخل افغانستان از تحصیل محروم شدند.
محرومیتهای اجتماعی اقوام و پیروان مذاهب دیگر مثل پیروان مذهب شیعه، اقوام هزاره که دچار نسل کشی در بعضی از مناطق شدند و همین طور صدمات جدی که مردم تاجیک و ازبک در این کشور دیدند نیز مهم هستند. نکته دیگر این است که در این مدت مدارس حقانی به شدت در سطح کشور افغانستان گسترش پیدا کرده است و آخرین آمار میگوید ۲۱ هزار مدرسه حقانی تاسیس شده است. مدارس حقانی مدارس مذهبی هستند که در آنها دختران اجازه تحصیل ندارند و پسرهایی که به آنجا فرستاده میشوند، تحت آموزشهای ایدئولوژیک قرار میگیرند.
تیشهیار افزود: در عین حال افغانستان دچار بحران علمی هم هست. در سطح نظام آموزش عالی با تعطیلی بسیاری از دانشگاههای خصوصی روبرو هستیم. شمار بالایی از استادان افغانستانی مجبور به مهاجرت از این کشور شدند. درسهای عبارت شناسی یا فقه اسلامی آن هم از نوع دیوبندی که اسلام تندرو را ترجیح میدهد، از ۸ واحد به ۳۶ واحد در دانشگاههای دولتی افزایش پیدا کرده و بنابراین یک مساله دیگر که ما شاهد آن هستیم، مهاجرت سرمایهداران این کشور به خاطر بحران اقتصادی مهاجرت نخبگان اجتماعی، فعالان فرهنگی این کشور، مهاجرت روزنامه نگارها، حقوقدانان، مهندسان، پزشکان و… است.
تیشه یار: ایران بیشترین شمار دانشجویان و استادان افغانستانی را میزبانی میکند. مطابق آمار سال گذشته ۱۴۰۲ وزارت علوم ایران، ما بیش از ۶۰ هزار دانشجوی افغانستانی در کشور داریم که در دنیا نظیر ندارد
در کنار این به خاطر فقر اقتصادی، شمار زیادی از مردم تنگدست هم مجبور به مهاجرت شدند. بنابراین نزدیکترین جایی که اینها میتوانستند ورود داشته باشند به دو کشور همسایه پاکستان و ایران بوده است.
شمار دانشجویان افغانستانی تهران بیشتر از کابل است
طبقه نخبه افغانستانی همچنان در ایران حضور دارند. مطابق آمارهای دولت ایران، بزرگترین گروه سرمایهگذار خارجی در ایران تاجران و سرمایهگذاران افغانستانی هستند و طبق بررسیهایی که استادان و پژوهشگران افغانستانی انجام دادند، ایران بیشترین شمار دانشجویان و استادان افغانستانی را میزبانی میکند.
طبق آمار سال گذشته (۱۴۰۲) وزارت علوم ایران، ما بیش از ۶۰ هزار دانشجوی افغانستانی در کشور داریم که در دنیا نظیر ندارد. یعنی میدانیم افغانستانیها به کشورهای مختلف دنیا مهاجرت کردند و آنجا ساکن شدند اما هیچ کدام از آن کشورها ۶۰ هزار دانشجوی افغانستانی ندارند یعنی طبقه نخبه افغانستانی همچنان در ایران حضور دارند و به نوعی میشود بیان کرد که امروز شمار دانشجویان افغانستانی تهران بیشتر از کابل است و تهران پایتخت علمی افغانستان به شمار میرود چون در کنار دانشجویان شمار بسیاری از استادان دانشگاههای افغانستان هم در تهران هستند.
بنابراین با توجه به این مفروض که مهاجران افغانستانی نه میتوانند به خانه برگردند و نه خیلی از آنها این زمینه را دارند که مسیرشان را ادامه بدهند و مهاجرت بعدی را به کشورهای دیگر انجام بدهند، با نظر داشتن اینکه حضور این مهاجران در ایران یک واقعیت اجتماعی و سیاسی و اقتصادی است، ما بایستی برنامهریزیهایی را انجام بدهیم.
پدیده مهاجران افغانستانی در ایران دائمی است، اما مثل پدیده موقت سیاستگذاری شده
رسول صادقی، دومین سخنران نشست گفت: جنس مهاجرتهایی که از جنوب به جنوب یا از کشورهای در حال توسعه به در حال توسعه است، با جنس مهاجرتهای جنوب به شمال بسیار متفاوت است. در مهاجرتهای از جنوب به شمال، بیشتر مهاجرتها به شکل داوطلبانه است و بیشتر در چارچوب سیاستهایی به اسم گزینشی و بر اساس نیازهایی که مخصوصا در حوزه بازار کار است، اتفاق میافتد. پس در اینجا بحث مهاجر پذیری را به عنوان یک سیاست دنبال میکنیم.
اما در بحثی دیگر، این طرف قضیه مهاجرتهایی که از کشورهای در حال توسعه به کشورهای در حال توسعه و اصطلاحا کشورهای جنوب به جنوب اتفاق میافتد، مهاجرتها بیشتر در قالب مهاجرتهای اجباری است که آمارش هم در حال افزایش است. الان چیزی حدود ۱۱۰ میلیون مهاجرین اجباری در دنیا داریم که عمدتا مربوط به دو قاره آسیا و آفریقا هستند. مهاجرتهای اجباری به به شکل تودهای اتفاق میافتند و عمدتا ناشی از جنگ و ناامنی هستند و مقصد هم عمدتا کشور همسایه است.
اگر بحث مهاجرین سوری را هم نگاه کنیم، در سالهای ۲۰۱۴ و ۲۰۱۵ عمدتا به سمت ترکیه و اردن و لبنان اتفاق افتاد یا مهاجرت افغانستانیها که به جرات میتوانیم بگوییم یک سوم جمعیت افغانستان الان خارج از افغانستان هستند و این مهاجرتها به شکل یک پروسه طولانی بوده است و پایدارترین شکل مهاجرت اجباری در دنیا محسوب میشود.
وی افزود: بعد از سال ۱۴۰۰ که طالبان روی کار آمد، حجم قابل توجهی مهاجر وارد شد و به مهاجرین قبلی هم افزوده شد و این منجر شد که ما بحثی تحت عنوان چالش در حوزه مهاجرین داشته باشیم. بحث اصلی که در اینجا داریم چالشهای حوزه سیاستگذاری است؛ اما نکتهای در اینجا وجود دارد که شاید بتوان به عنوان یک نقطه ضعف در نظر گرفت این است که نگاه سیاستگذاری در ایران در این حوزه به ویژه مهاجران افغانستانی این بوده که یک پدیده موقتی اتفاق افتاده و جنگی است که تمام میشود و مهاجران برمیگردند. در حالی که شما میبینید جزء پایدارترین جریانات مهاجرتی در دنیاست.
به همین دلیل ما سیاستهایمان سیاستهای پایداری نبوده و حتی سیاستگذاریها در این حوزه هم مبتنی بر شناخت این اجتماع و تغییراتی که در این اجتماع اتفاق افتاده نبوده و این خودش به عنوان یکی از مهمترین مسائل و چالشهایی است که در این حوزه وجود دارد یا حتی در حوزه سیاستگذاری مهاجرت در ایران بیشتر از یک رویکرد استفاده کردیم و خیلی وقتها عمدتا آن رویکرد هم جنبههای چالشی و تهدیدی موضوع را میبیند و شاید آن سیاستگذاری که بتواند از فرصتها هم استفاده کند، خیلی دنبال نشده است؛ در حالی که در تمام دنیا بحثی تحت عنوان سیاستهای مهاجرتی را ذیل مبحثی تحت عنوان سیاست گذاری اجتماعی طرح میکنند.
در سیاستگذاری اجتماعی ۴ محور خیلی مهم است که مورد توجه قرار بگیرد به لحاظ اینکه آیا حضور آن مهاجرین میتواند فرصت باشد یا چالش؟ یکی از این محورها بحث حقوق انسانی است؛ در چارچوب حقوق انسانی خیلی وقتها بحث مهاجرتهای اجباری در ارتباط با کودکان و زنان بسیار معنی پیدا میکند که ما مهاجر را به عنوان انسان ببینیم و راجع به یک انسان داریم سیاست گذاری میکنیم. نکته دیگری که به عنوان اضلاع چهارگانه سیاستگذاری اجتماعی در حوزه مهاجرین مطرح هست بحث امنیت است؛ که آیا مهاجرین میتوانند امنیت آن جامعه را به خطر بیندازند یا نه؟
نکته دیگری که مطرح میشود بحث بازار است. آیا بازار نیاز دارد؟ آیا آمایش و توزیع مهاجرین مبتنی بر نیاز بازار بوده؟ یکی از بحثهای خیلی مهمی که در این حوزه هست، نیازهای اقتصادی است که در جامعه مطرح میشود. ما خیلی وقتها میزان بالای بیکاری را ربط میدهیم به بحث حضور مهاجرین افغانستانی، در حالی که بیکاری در ایران یک ماهیت تحصیل کرده و دانشگاهی دارد و بیشتر در گروه تحصیل کرده دانشگاهی است.بنابراین اینجا بازار خیلی تعیینکننده موضوع است. مخصوصا اینکه بخش قابل توجهی از این مهاجرین در سن کار و فعالیت هستند.
ضلع چهارم سیاستگذاری اجتماعی بحث فرهنگ و اجتماع جامعه میزبان است. یعنی اگر سیاستگذاری در یک جامعهای بدون توجه به نگرش مردم میزبان، فرهنگ و جامعه میزبان اتفاق بیفتد ممکن است که با شکست مواجه شود.
درون خود مهاجرین هم تفاوتها زیاد است
رسول صادقی: سیاستهای ما در مورد مهاجران افغانستانی، سیاستهای پایداری نبوده و حتی سیاستگذاریها در این حوزه مبتنی بر شناخت این اجتماع و تغییراتی که در این اجتماع صورت گرفته، نبوده و این یکی از مهمترین مسائل و چالشهایی است که در این حوزه وجود داردوی افزود: بنابراین اینکه بتوانیم با یک رویکرد کل نگر و سیستمی به این موضوع نگاه کنیم و همه اضلاع را در نظر بگیریم خیلی میتواند مهم باشد. چالشها را میتوانیم در چهار بخش طبقهبندی کنیم. یکی از این طبقهبندیها در حوزه شناختی است.
پایه بسیاری از سیاستگذاریها بحث داده و آمار و شناخت است، ما تا زمانی که آمار و داده دقیقی در حوزه مهاجرین نداشته باشیم، تحلیلهایمان نیز نادقیق میشوند و در نتیجه منجر به سیاست نادرست میشود. نکته دومی که وجود دارد، سطح بنیادی این موضوع است. به لحاظ بنیادی اشاره کردیم چون پارادایم غالب در حوزه سیاستگذاری آن دید موقتی به موضوع یا دید تک بعدی خاص به این موضوع بوده است، سیاستهای منسجم و پایدار که همه گروهها را در نظر بگیرد وجود ندارد و بعضی وقتها میبینیم که یک سیاست برای همه است؛ در حالی که در درون خود مهاجرین تفاوتها زیاد است.
صادقی در خاتمه گفت: نکته دیگر به لحاظ بحث نهادی است. در بحث مهاجرین افغانستانی در ایران، نهادهای بسیار مختلفی درگیر این موضوع هستند و به همین دلیل واقعا نیاز است که ما سازمان مهاجرت و یا وزارت مهاجرت داشته باشیم. نکته چهارم در سطح رویه و بازیگران این موضوع است همیشه در بحث سیاستگذاری مهمترین بازیگر اصلی دولتها هستند، اما در کنار آن بحث آکادمیها، نهادهای مردم نهاد، جامعههای مدنی و حتی شبکههای فعال اجتماعی در حوزه مهاجرین هم میتوانند به عنوان بازیگر در کنار دولتها باشند و همین میتواند خیلی وقتها آن انسجام بخشی را ایجاد کند که آن سیاستها بتوانند موفق عمل کنند.
بنابراین ما هم به لحاظ بحث نهادسازی، هم شبکهسازی و هم به لحاظ بحث فرهنگ سازی نیاز داریم که بیشتر در حوزه مهاجرین افغانستانی به ویژه در سیاستگذاری اجتماعی فعال باشیم.
دو سیاست داریم: ساماندهی اتباع مجاز؛ اخراج مهاجرین غیرمجاز
عباس علیپور، مدیر کل تقسیمات کشوری وزارت کشور و آخرین سخنران نشست گفت: در مورد مسائل افغانستان و مهاجرین افغانستانی در داخل کشورمان چند طیف وجود دارد که آنها را به طیف خوشبینها ،طیف بدبینها و طیف واسطها تقسیم میکنند. به گفته او، زمانی که سازمان ملی مهاجرت در وزارت کشور تشکیل شد، اولین مسالهای که برای ما اهمیت داشت این بود که ما چقدر افغانستانی داریم و آنها چه کسانی هستند، کجا هستند و چه کار میکنند. ما اگر این سه سوال را جواب میدادیم، بسیاری از معضلات ما در حوزه اتباع حل میشد.
به هر سازمانی که مراجعه میکردیم که ما چند نفر اتباع خارجی در ایران داریم، آمار متفاوتی به ما ارائه میداد و اطلاعات دقیقی به ما ارائه نمیشد. بنابراین ما اولین قدمی که در سازمان ملی مهاجرت انجام دادیم، جواب دادن به این سه سوال بود که تقریبا یک سال و نیم وقت گذاشتیم برای این سه سوال اساسی.
وی افزود: خوشبختانه بعد از حدود یک سال با ابزارهای نرم و نیمه سخت و قهری، در کشور به یک ایستایی آمار در حوزه اتباع خارجی رسیدیم. ما چون دو طیف مجاز و غیر مجاز در داخل کشورمان داریم، استراتژیمان این بود که در طی این یک سال مثل سالنامههای آماری به این سه سوال جواب بدهیم. ولی زمانی که وارد حوزه اجرایی شدیم، با مشکل جدید برای این طیف جمعیت غیرمجاز روبه رو شدیم: ما نمیتوانیم از غیر مجازها آمار بگیریم!
س استراتژی سازمان مهاجرت این بود که مجازها را فعلا سازماندهی بکنیم که این افراد که هستند و کجا هستند و چه کار میکنند تا در آینده برای این طیف از جمعیت برنامهریزی کنیم و مهاجرین غیر مجازی که با هر نوع روشی وارد کشور ما شده باشند حکم اخراج و طرد آنها را از داخل جغرافیای سرزمین ایران داشته باشیم.
علیپور: تقریبا ۲۴ نهاد در جمهوری اسلامی برای اتباع خارجی به صورت مستقیم و غیر مستقیم برنامهریزی میکنند و هیچ کدام از این نهادها از طرحهای دیگری خبر ندارند! بنابراین سازمان ملی مهاجرت باید به عنوان متولی امر در آینده به ساماندهی این مساله اقدام کند
در طول یک سال بیش از یک و نیم میلیون اتباع غیر مجاز را اخراج کردیم
ما در طول یک سال بیش از یک و نیم میلیون اتباع غیر مجاز را از داخل شهرها و روستاها اخراج کردیم و شروع کردیم به فعالیتهای بیومتریک و فنی. یعنی از افراد اثر انگشت میگرفتیم و بیومتریک میکردیم که این افراد نتوانند تغییر کنند. بنابراین ما دو نوع سیاست داریم: یکی ساماندهی اتباع مجازی که به هر دلیلی کارت آمایش دارند و دیگری اخراج مهاجرین غیرمجاز.
علیپور ادامه داد: دکتر صادقی در حوزه سیاستهای مهاجرتی مطالب خوبی فرمودند؛ اما من یک مثلثی را ترسیم میکنم و البته ضلع چهارمی را به صورت کاذب به آن اضافه میکنم که این میشود شکل سیاستهای مهاجرتی ما در حوزه اتباع خارجی. اولین بعد سیاستهای مهاجرتی ما در رابطه با اتباع افغانستانی را من سیاستهای کنسولی میدانم.
ما اگر میخواهیم به سیاستهای مهاجرتی معقولی در جمهوری اسلامی برسیم، باید اولین ضلعمان یعنی سیاستهای کنسولی را کنترل و تنظیم کنیم. بحث دوم بحث مرز است، مرزهای کشور ما باز است که خوشبختانه در طی سالهای گذشته بودجه خوبی را دولت در اختیار نیروهای مسلح قرار داده که بتوانیم مرزهایمان را دیوارکشی و کنترل کنیم. ما مرزهای جنوب کشورمان را نه تنها باید با سیمان و آهن و گچ کنترل کنیم، بلکه باید با سامانههای اپتیکی که بتواند کنترل دقیقی بر روی مرز داشته باشد هم این مهم را انجام دهیم.
بحث سوم بحث سازماندهی و سیاستهای داخلی وزارت کشور ماست. در بحث سازماندهی داخلی، اقدامات اساسی خوبی انجام شده، اما کافی نیست و باید از نظر من سازمان ملی مهاجرت به عنوان یک نهاد قدرتمند در مجلس شورای اسلامی تصویب شود و امور اتباع خارجی را به صورت متمرکز مدیریت، برنامهریزی و سیاستگذاری کند.
وی در نهایت گفت: تقریبا ۲۴ نهاد در جمهوری اسلامی برای اتباع خارجی به صورت مستقیم و غیر مستقیم برنامهریزی میکنند و هیچ کدام از این نهادها از طرحهای دیگری خبر ندارند! بنابراین سازمان ملی مهاجرت باید به عنوان متولی امر در آینده به ساماندهی این مساله اقدام کند.
ضلع چهارم سیاستهای رسانهای ماست که بعضی از این کانالها و رسانهها، افغان هراسی میکنند.