دانشنامه سیاستگذاری عمومی یکی از کتابهای مرجع در حوزه سیاستگذاری عمومی است که توسط «محمد صفار» ترجمه شده و یکی از مهمترین و پایهایترین کتابهای رشته سیاستگذاری عمومی در جهان محسوب میشود که در سال ٢٠٠٦ منتشر شد. این دانشنامه درصدد است تا درباره شیوه شکلگیری، اجرا، بررسی و نقد برنامهها، سیاستهای شناختی جامع ارائه کند. سیاستها و برنامههایی که مقامهای دولتی تلاش دارند با توسل به آنها حکومت کنند.
در این دانشنامه یک نکته کلیدی وجود دارد که معتقد است در دوران «مدرنیسم افراطی» احساس متفاوتی نسبت به این وظیفه سیاستگذاری ایجاد شده که در آن «غرور تکنوکراتیک» در کنار احساس رسالت برای ساختن دنیایی بهتر، اعتماد وافر به توانایی آنان برای اندازهگیری کمی و کنترل جهان و همچنین اعتماد بیحد و مرز به ظرفیت خود برای اجرای عملی سیاستهای مورد نظرشان، در بسیاری از موارد مشکلاتی را ایجاد کردند که موجب شد جامعه در پس این سیاستها در بسیاری از مواقع بنا به ابعاد آن سیاستها و برنامهها، تاوان سنگینی بدهد. اما پیش از هر چیز بهتر است تا برای آمادهکردن ذهن مخاطب، واژه تکنوکراسی به درستی واکاوی شود.
از آنجا که دستاوردهای تکنوکراتها در حوزههای فنی_مهندسی و یا پزشکی بسیار ملموس و عینی بوده و خیلی هم زود به نتیجه میرسند، از اینرو اقبال جامعه به افکار، گفتار و رفتار این افراد نیز بسیار زیاد است و مشکل از همینجا آغاز میشودتکنوکراسی(فنسالاری) چیست و تکنوکرات(فنسالاران) کیست؟
واژه تکنوکراسی(فنسالاری) در ابتدا توسط «ویلیام هنری اسمیت» نویسنده قرن بیستم ابداع شد که بهطور خلاصه معتقد بود اصطلاح تکنوکراسی به مدل مهمی از حکومت اطلاق میشود که در آن افرادی که معمولاً به عنوان نخبگان شناخته میشوند، تصمیمهای کارشناسی میگیرند.
طبق این تعریف و به گفته «مریام وبستر»، تکنوکرات به افرادی اطلاق میشود که بیشترین ثروت و موقعیت را در یک جامعه دارند و موفقترین یا قدرتمندترین گروه از مردم شناخته میشوند. آنها تصمیم میگیرند و مناصب عالی دولتی را در اختیار دارند. این افراد بر اساس تخصص فنی و پیشینه موسسههای دولتی برای نجات افراد جذب و استخدامشده و دانش آنها باعث میشود به «عضو یک نخبگان فنی قدرتمند» تبدیل شوند که همواره از برتری کارشناسان فنی در همه امور حتی امور اجتماعی و سیاسی دفاع میکنند.
از آنجا که دستاوردهای این افراد در حوزههای فنی _ مهندسی و یا پزشکی بسیار ملموس و عینی بوده و خیلی هم زود به نتیجه میرسند، از اینرو اقبال جامعه به افکار، گفتار و رفتار این افراد نیز بسیار زیاد است و مشکل دقیقا از همین جا آغاز میشود. تا به اینجا میتوان گفت در عمل برای سیاستگذاری و برنامهریزی این افراد، از سوی جامعه مشکلی وجود ندارد و اقناع اجتماعی در پس اقدامات این افراد همواره وجود دارد.
اما این وضعیت درست مربوط به قرن ۱۹ و اوایل قرن بیستم بود که سرعت تحولات صنعتی بسیار زیاد جلوه میکرد. غافل از اینکه در کنار این تحولات صنعتی، مساله تحولات اجتماعی و سیاسی ایجاد شد که بهطور مستقیم ناشی از تصمیمهای همان تکنوکراتها بود. به همین دلیل علم جامعهشناسی به صورت یک علم مستقل ظهور کرد تا این تحولات اجتماعی را به صورت علمی تحت مطالعه دقیق قرار دهد.
اما از آنجا که تحولات اجتماعی در طول زمان و به صورت انباشتی و کاملا آرام رخ میدهد، از اینرو تا زمانیکه جلوههای خودش را نشان ندهد، برای عموم قابل درک نیست. جامعهشناسی که وظیفهاش شناخت و پیشبینی این تحولات اجتماعی است، این تغییرات را با وضوح بیشتری مشاهده میکند و اینکه نتیجه یک سیاست و برنامه برای جامعه در آینده چه خواهد شد، چیزی است که برای تکنوکراتها که سر و کارشان با همان اعداد و ارقام است، قابل درک نیست. از این منظر برای همین تحولات هم تلاش میکنند تا نسخههای فنی بپیچند.
چنانچه در دهه ۱۳۶۰ و۱۳۷۰ که برتری در عرصه سیاست و مدیران سیاسی، با تکنوکراتها بود، برای بالابردن سطح توسعه کشور، افزایش تولید محصولات کشاورزی و بالا بردن سطح زیرکشت در دستور کار دولت قرار گرفت و سیاست «سدسازی» نیز به شکلی افسارگسیخته برای استفاده بیشتر از آب در ایران آغاز شد، بدون آنکه کوچکترین توجهی به پیامدهای اجتماعی آن شود.
در نتیجه این سیاست، بسیاری از تالابها و دریاچههای دائمی در ایران خشک شد و به دلیل اخلال در اکوسیستم طبیعت، میزان آبدهی رودخانهها در اثر کاهش بارندگی هر سال کمتر شد و خشکسالی گسترش بیشتری یافت. در این هنگام برای عبور از بحران خشکسالی، سیاست حفر چاه آغاز شد که این امر نیز بر خشکسالیهای بیشتر دامن زده و پدیده فرونشست را ایجاد کرد. در پی این خشکسالی و فرونشست نیز پدیده بسیار بزرگتر و مخربتر اجتماعی به نام «مهاجرت» رخ داد.
بنابراین، مهاجرت روستاییان کشاورز و دامپرور به شهرهای بزرگ که مهارت و تخصصی نداشتند، آنها را به سمت حاشیهنشینی سوق داد و بهدنبال این حاشیهنشینی، انواع آسیبهای اجتماعی به شکلی بسیار گسترده بر کشور چنبره انداخت. در نهایت، این نوع سیاستها که قرار بود گرهای از مشکلات کشور باز کرده و منجر به توسعه شود، در عمل نه تنها به توسعه منجر نشد، بلکه با از دست رفتن فرصتهای بیشمار، شرایط دشواری را برای کشور فراهم ساخت و اینها ناشی از سیاستها و برنامههایی بود که توسط تکنوکراتها بر دوش جامعه گذاشته شد.
باید توجه داشت که واژه وفاق یک واژه کاملا فرهنگی و اجتماعی است و از این جهت نوع نگاه به آن برای ساختن یک چارچوب مشخص که بتواند سیاستها و برنامههای دولت را مشخص کند، بسیار مهم استبرای رسیدن به وفاق باید همه ابعاد آن در نظر گرفته شود
این وضعیت در مورد وفاق ملی نیز به خوبی صادق است. بعد از پیروزی مسعود پزشکیان در انتخابات چهاردهمین دوره ریاست جمهوری، بنابر طبیعت و اقتضای فضای سیاسی، تلاش برای سهمخواهی در بین الیتهای قدرت، شکل جدی به خود گرفت و در همین بین دامنه انتقادها تند و تیزی نیز متوجه شخص او شد؛ اما از آنجا که بنابر وعدههای انتخاباتی او، مساله ایران و نظام جمهوری اسلامی در اولویت قرار داشت، واژه «وفاق ملی» برای به حداقل رساندن اختلافها توسط وی مطرح شد که دست بر قضا، نتیجه مثبتی در پی داشت و موجب شد بخش زیادی از اختلافها به کمترین میزان خود برسد که نمود بارز آن در اعتماد و همدلی مجلس با دولت منتخب در انتخاب وزیران، به خوبی خودش را نشان داد.
اما این همه ماجرا نبود و واژه وفاق ملی که تا به امروز هم در صدر گفتمان سیاسی دولت و سیاستورزان قرار دارد، با افت و خیزها و انتقادهای زیادی همراه است. البته از آنجا که وفاق ملی دایره گستردهای از واژگان را در بر میگیرد، بنابراین تفسیرهای مختلف از آن نیز امری طبیعی است که اگر به موقع ابعاد آن بازبینی نشود، میتواند آسیبهای جدی در پی داشته باشد و حتی ممکن است در مواردی زمینههای جدایی و اختلاف هر چه بیشتر دولت و ملت را رقم بزند.
باید توجه داشت که واژه وفاق یک واژه کاملا فرهنگی و اجتماعی است و از این جهت نوع نگاه به آن برای ساختن یک چارچوب مشخص که بتواند سیاستها و برنامههای دولت را مشخص کند، بسیار مهم است. تکنوکراتها تنها تکنسینهایی هستند که باید در راستای سیاستهای تدوین شده توسط متخصصان عمل کنند، نه آن که خود در مقام سیاستگذار وارد صحنه شوند.
وفاق ملی یک مفهوم اجتماعی و دارای چند بُعد است که در جای خود پیچیدگیهای منحصر به فردش را هم دارد. به عبارتی اگر وفاق را تنها با شاخص «امنیت» مورد سنجش قرار دهیم، راهی به خطا رفتهایم که جبران آن اگر نگوییم غیرممکن، بسیار سخت و طاقتفرساست؛ زیرا امنیت و حفظ آن از طریق قوای قهریه نیز به دست میآید و مصداق آن نیز «عربستان سعودی» است که با استفاده از ابزار قدرت قهری، کوچکترین مخالفتی را سرکوب و در نطفه خفه میکند. با این شرایط ، امنیت در کشور ایجاد شده اما اینکه «آیا امنیت ایجادشده «اقناع اجتماعی» را هم در پی دارد یا خیر؟» موضوعی است که باید به درستی بر آن تامل داشت.
صحبت از وفاق ملی با نسخههایی از جنس نگاه فنسالاران بزرگترین آسیبی است که ممکن است، حداقل زمینههای ایجاد وفاق ملی را به چالش بکشد
بنابراین به نظر میرسد صحبت از وفاق ملی با نسخههایی از جنس نگاه فنسالاران، بزرگترین آسیبی است که ممکن است، حداقل زمینههای ایجاد وفاق ملی را به چالش بکشد. وفاق زمانی ایجاد میشود که بتوان ۵۱ درصدی که در انتخابات مشارکت نکرد را با سیاستهای درست به وسط میدان کشید تا چهار سال آینده با رضایت کامل به پای صندوق بیاید.
مغزها و دستهای تکنوکراتها هر اندازه که چرخهای فناوری جدید را خوب بچرخاند دلیل آن نیست که بتواند چرخهای حکومت را هم بهخوبی به گردش درآورند. به ویژه که در عصر کنونی بسیاری از ابعاد منفی برخی فناوریها مورد انتقاد و نکوهش متفکران اجتماعی قرار گرفته است.
آباجان به نقل از ایرنا آماده است دیدگاههای مختلف در این زمینه را منتشر کند.