سریال «سوجان» را میتوان به نوعی در ذیل درام عاشقانه – تاریخی از جنس سریال «پس از باران» قرار داد که نه فقط در بستر یک بافت جغرافیایی بومی که در درون سازوکارهای اجتماعی و خرده فرهنگ بومی بازنمایی و روایت میشود؛ در عین اینکه استقلال فرمی و هویتی خود را به مثابه یک اثر نمایشی حفظ میکند. قبل از اینکه به قصه این سریال بپردازیم باید از قصهگو بودن آن بگوییم که عنصر روایتگری را به مثابه یک امتیاز، برجسته میکند.
قصه «سوجان» از جایی آغاز شد که مادربزرگ «بانو» با بازی ثریا قاسمی، برای نوه خود به نام «سوجان» تعریف کرد که در جوانی قرار بوده با پسری به اسم «امیر» ازدواج کند، اما خان روستا به دلیل نداشتن فرزند پسر، تصمیم میگیرد با «سوجان» به عنوان همسر چهارم خود ازدواج کند. همین مساله باعث میشود «سوجان» و نامزد شیرینی خورده او، از روستا فرار کنند و تحت تعقیب قرار بگیرند.
چند مولفه در این قصه وجود دارد؛ یکی ماجراجویانه بودن قصهای پرفراز و نشیب است که با تعقیب و گریزی عاشقانه گره میخورد و بالطبع کنجکاوی مخاطب را برای پیگیری داستان برمیانگیزد. دوم اینکه بین گذشته و حال، ارتباطی دراماتیک برقرار کرده و به آن امکان میدهد تا در فرمهای چرخشی بین گذشته و حال به روایت قصه خود بپردازد. گرچه ریتم بیرونی قصه تند نیست، اما ریتم درونی آن متاثر از التهاب قصه، مخاطب را پای تماشای خود مینشاند.
آنچه به این قصه عاشقانه، سفرگونه و پرماجرا بُعد اجتماعی و عمق میبخشد، گره خوردن آن با وقایع اجتماعی و سیاسی قصه است که سویه رئالیستی و تاریخی آن را پررنگ کرده و تصویری واقعگرایانهتر به درام میبخشد. به این موارد باید سویهها و صورتهای زیباییشناختی سریال را هم اضافه کرد که از ظرفیت طبیعی شمال برای قاببندیهای زیبا و چشمگیر بهره برده و امکان حظ بصری را برای مخاطب ایجاد میکند.
تنوع لوکیشن و نماهای زیبا از طبیعت شمال، قابهای چشمنوازی ایجاد کرده که تماشایی است. نشانهشناختی موجود در طبیعت و بافت جغرافیایی قصه ضمن ارتباط تلویحی با موقعیتهای عاشقانه، التهاب و خشونت نهفته در پس رخدادهای سیاسی قصه را تلطیف میکند.
«سوجان» را باید سریالی با قصه زنانه دانست که سه زن یک خانواده از نسلهای مختلف را به تصویر میکشد؛ قصهای که هم ناظر به دشواری زیستن زنانه در تاریخ معاصر است و هم در زیرمتن خود در دفاع از زنانگی صورتبندی میشود. در این میان، خود «سوجان» به مثابه قهرمان قصه صرفا محور درام نیست؛ بلکه تصویری قهرمانانه از زنانگی را هم به نمایش میگذارد. به این هم باید اشاره کرد که سوژهگی زن در اینجا در سه موقعیت زنانگی، همسربودگی و مادرانگی به تصویر کشیده میشود.
سریال «سوجان» را میتوان در دو روایت روانشناختی و جامعهشناسانه – تاریخی مورد خوانش قرار داد که به میانجی یک قصه عاشقانه به بازخوانی تحولات اجتماعی و سیاسی ایران معاصر در فاصله سالهای ۱۳۱۰ تا ۱۳۵۷ میپردازد. در پس این تحولات اجتماعی و سیاسی، صیانت از نهاد خانواده در دل تلاطمهای آن برهه تاریخی برجسته شده چنانکه گاهی لحنی حماسی پیدا میکند.
پرداخت به نظام ارباب و رعیتی حاکم بر دوران تاریخی قصه، از حیث دراماتیکی تقابلهای قهرمان – ضدقهرمانی ایجاد کرده که ضمن تحلیل جامعهشناختی از سازوکارهای نظام سلطه در ذیل سیستم ارباب و رعیتی، نبردی تنشزا از یک جدال اجتماعی فراهم میکند که موجب میشود داستان در لایههای چندگانهای استقرار بیابد.
آنچه در این سریال مهم است، همین رویکرد جامعهشناسی تاریخی بر فضای قصه و روایت آن است. بر این مبنا میتوان گفت گرچه سریال «سوجان» با محوریت زندگی یک دختر یا زن روستایی در خطه سرسبز گیلان ساخته شد، اما شمایلی از زیست – جهان زنانه در یک واقعیت ملتهب را به تصویر میکشد که میتوان آن را به دورههای تاریخی دیگر هم تعمیم داد.
به عبارت دیگر فقط با یک روایت تاریخی از موقعیت زنانه مواجه نیستیم؛ بلکه با یک وضعیت تاریخی از زن و زنانگی مواجهایم که در پیوند و کنش با جامعه و تحولات آن برساخته میشود. وضعیتی که قرار است نه فقط نسبت قدرت و زن که تصویری از قدرت زنانه را ترسیم کرده و از زنان قدرتمندی که سرنوشت را به اراده فردی خود گره میزنند، بگوید.
از این حیث، انتخاب گیلان به عنوان محیط جغرافیایی و فرهنگی قصه هوشمندانه است؛ چرا که زنان گیلانی همواره دوشادوش مردان در نبرد زندگی میجنگند و میایستند. ضمن اینکه انتخاب گیلان به عنوان محل قصه، ضمن پایتختزدایی و گریز از قصههای آپارتمانی، فرهنگ بومی و محلی گیلان را به عنوان یکی از غنیترین فرهنگهای قومی به تصویر میکشد و آداب و رسوم محلی و بومی را در یک روایت دراماتیک عمق میبخشد.
این عمق به معنی روایت جزئینگرانه مناسبات و خرده فرهنگهای خطه گیلان است که نشان از شناخت و اشراف نویسندگان اثر با آن دارد. به عبارت دیگر با شکلی از قومنگاری و روایت مردمنگارانه از فرهنگ گیلان مواجه هستیم که سویهای مستندگونه به آن میبخشد.
فارغ از نمایش رئالیستی آداب و رسوم مردم گیلان، شرافت اخلاقی و اتحاد و همبستگی آنها را هم به نمایش میگذارد و مثلا در یکی از سکانسها وقتی مردم متوجه نیت خبرچینی بزاز میشوند، از او خرید نمیکنند و تحریمش میکنند و نمونههایی دیگر از این موقعیتها که به بازنمایی جزیینگرانه و واقعگرایانه فرهنگ مردم گیلان میپردازد.
ضمن اینکه به همین دلیل از بازیگران بومی هم استفاده شده که خود مصداقی از عدالتخواهی نه فقط در درون قصه که در تولید اثر هم است و استعدادهای نهفته در استانها را نیز کشف و معرفی میکند.
در پس همه این مولفههای فرمی و مضمونی، آنچه بیش از هر چیز در سریال «سوجان» مهم است، موقعیت و شخصیت خود سوجان به عنوان زنی قوی است که هم در تحکیم بنیاد خانواده میکوشد و هم در برابر تحکم استبداد میایستد تا شمایلی از یک زن قهرمان و شکوه زنانگی را به نمایش بگذارد.