شهر ما دوستدار کیست؟

شهر ما دوستدار کیست؟

برای همه ما به کرات پیش آمده که وقتی در فضای شهرها و یا محله‌ها قدم می‌زنیم، با چاله‌ها، آسفالت‌های کنده شده، پیاده‌روهای باریک و یا پله برقی‌های خراب مواجه شویم. اگر چه در یک نگاه ممکن است این موارد مهم جلوه نکند و در اثر روزمرگی‌ها به عنوان امری عادی تلقی شود، اما باید دانست که همین موارد زیست را برای بسیاری از اقشار جامعه از جمله زنان، کودکان، معلولان و سالمندان با توجه به توان‌ها و ویژگی‌های بدنی سخت‌تر می‌کند.
بر اساس گزارش سازمان جهانی بهداشت سالانه نزدیک به ۳۰ درصد افراد بالای ۶۵ سال در اثر همین موارد زمین می‌خورند و دچار مشکلات متعدد فیزیکی و یا روحی ناشی از این صدمات می‌شوند که آمار بسیار قابل توجهی است. این اتفاق به کرات برای بسیاری از مردم و به ویژه معلولان که طبق گزارش همین سازمان امروزه حدود ۱۵ درصد از جمعیت جهان را تشکیل می‌دهد، نیز رخ داده است. این در حالی است که فضای شهرها باید برای همه اقشار جامعه مناسب‌سازی شود. به عبارتی فضای شهرها باید متنوع‌تر و متکثرتر ساخته شود، زیرا همه اقشار مردم در شهرها حق زیست دارند و از این رو باید در برنامه‌ریزی‌های شهری به این مهم توجه کرده و حق عموم را در آن اعمال کرد.

بر اساس گزارش سازمان بهداشت جهانی هر سال نزدیک به ۳۰ درصد افراد بالای ۶۵ سال در اثر همین موارد زمین می‌خورند که آمار بسیار قابل توجهی استبا توجه به اهمیت این موضوع پژوهشگر آباجان به نقل از ایرنا در گفت‌و گو با دو تن از کارشناسان و برنامه‌ریزان شهری «محمود شورچه» نویسنده کتاب نظریه‌های برنامه‌ریزی شهری از آغاز تاکنون و «مصطفی خزایی» استاد دانشگاه و نویسنده کتاب «شهر و محرومیت اجتماعی» زوایای مختلف شهر دوستدار سالمندان، کودکان، بانوان، معلولین را بیشتر واکاوی کرده و با شناسایی خلاها و نواقص موجود در این زمینه، راهکارهای موثری را ارائه دهیم.

در ادامه مشروح این گزارش را می‌خوانید:

ویژگی‌های شهر دوستدار همه شهروندان

شورچه در خصوص ویژگی‌های شهر دوستدار سالمندان، کودکان، معلولین و زنان می‎گوید: عبارت معروفی از شهرشناس معروف خانم «جین جیکوبز»(۱۹۶۱) وجود دارد که می‌گوید، «شهرها توان ارائه همه چیز به همه افراد را دارند، اگر توسط همه افراد ساخته شده باشند». به بیان دیگر، یک شهر مناسب و دوستدار شهروندان، شهری است که همه اقشار جامعه به نحوی در ساخت و بازساخت آن نقش دارند و آن شهر نیز می‌تواند در رابطه‌ای دوطرفه به نیازهای همه شهروندانی که در آن نقش دارند و زیست می‌کنند، اعم از کودکان، سالمندان، جوانان و معلولان، بانوان و… پاسخ دهد.
برای نمونه، نمی‌توان بدون درک دقیق و درست از شرایط، نیاز و زبان کودک و مهمتر از آن برگردان یا انتقال آن به شرایط، زبان، فرم و کارکرد شهری، یک شهر دوستدار کودک داشت. از نگاه شهرسازی دوستدار کودک، شهری که پارک‌ها و پیاده‌راه‌های خوبی ندارد، کودکانش را دوست ندارد. همین موضوع در سایر موارد از جمله سالمندان، جوانان و معلولان نیز صدق می‌کند.
به طور مثال شهری که به شدت وابسته به خودروی شخصی است و شیوه حمل و نقل آن بر محور و مدار آزادراه و بزرگراه تنظیم یافته است (به همراه انتشار انواع آلودگی‌ها، خطر تصادفات، افزایش جابجایی به جای افزایش دسترسی، هژمونی یک مزیت بر مزیت‌های دیگر و…) نمی‌تواند یک شهر دوستدار سالمندان یا مراقب سالمندان باشد.
بنابراین، می‌توان این اصل کلی را مطرح کرد که هر چه یک شهر از ابعاد مختلف آن(گزینه‌های مسکن، حمل و نقل و جابجایی، فعالیت‌های اقتصادی و مدنی، فرهنگ و سلیقه و نظایر آن) متکثرتر و متنوع‌تر باشد، بیشتر و بهتر می‌تواند به طیف وسیع‌تری از نیازها و مطالبات شهروندان پاسخ دهد”. به بیان خلاصه، شهر متکثرتر و متنوع‌تر، هم کارآمدتر، هم زیباتر، هم اخلاقی‌تر و هم سالم‌تر است.

شهر مناسب و دوستدار شهروندان، شهری است که همه اقشار جامعه به نحوی در ساخت و بازساخت آن نقش دارند و آن شهر نیز می‌تواند در رابطه‌ای دوطرفه به نیازهای همه شهروندانی که در آن نقش دارند و زیست می‌کنند، اعم از کودکان، سالمندان، جوانان و معلولان، بانوان و… پاسخ دهدخزایی نیز در این باره می‌گوید: اگر بخواهیم در قالب یک چارچوب نظری کلان و یا دیدگاه روشمند به سراغ این مباحث برویم که شهر دوستدار سالمند و یا شهر دوستدار زنان و یا شهر دوستدار کودکان و معلولان چگونه شکل گرفت و موضوعیت پیدا کرد، باید بگوییم که این موارد موضوعاتی هستند که در برنامه‌ریزی شهری، از مبحث محرومیت اجتماعی شهرها وام گرفته‌اند و آنجا آبشخور تمام این دغدغه‌ها است.
به علاوه، با توجه به اینکه این موضوع، موضوع جدی و مهمی بود، بنابراین، در سال ۱۳۹۷ برای اولین بار و به شکلی منسجم در قالب کتابی تحت عنوان «شهر و محرومیت اجتماعی در ایران» و در ۵ فصل به این موضوع پرداختم تا یک کتاب آموزشی و کارآمد در اختیار جامعه دانشگاهی و مسئولان شهری قرار دهم تا بدانند مرتکب چه غفلت عظیمی شده‌اند.

وی می‌افزاید: در واقع نظام شهری که ما امروزه در آن به سر می‌بریم توسط افکار، اندیشه‌ها و ادراکات متخصصان و سیاستمدارانی طراحی و ساخته شده که بیشتر برای یک فرد مذکر، ۱۵ تا ۶۰ ساله، سالم و متمول است. به عبارتی، این خصلت‌هایی که برشمردم نشان می‌دهد که چقدر جای خالی گروه‌های طرد شده در سیاست‌گذاری‌ها، برنامه‌ریزی‌ها و نظام تصمیم‌گیری توسعه شهری خالی است.

خزایی ادامه می‌دهد: با توجه به این مقدمه باید گفت، شهری دوستدار سالمند، کودکان، زنان و معلولان است که تمام دغدغه‌ها، نیازها، خواسته‌ها و مطالبات این گروه‌های مغفول را در ابعاد فیزیکی، روانی، اجتماعی، اقتصادی و زیست محیطی را مد نظر قرار داده باشد و این افراد هم مانند شهروند ایده‌الی که کانون توجه سیاستگذاران اجتماعی بوده در حیات مدنی، اقتصادی و اجتماعی شهر فعالیتی عزت مندانه و زیستی پایدار داشته باشند.

در ادامه به شکل کاملا ریز و با جزئیات به برخی شاخص های شهر دوستدار زن، کودک، سالمند و … خواهیم پرداخت:

شهر ما دوستدار کیست؟

شهر ما دوستدار کیست؟

شهر ما دوستدار کیست؟

کشورهای پیرامون و تجربه شهر دوستدار شهروندان

شورچه پیرامون این سوال که آیا در کشورهای همسایه ، شهر دوستدار سالمند، کودک و معلولان وجود دارد، می‌گوید: به طور قطع نمی‌توان در جهان شهری یافت که بتوان گفت مناسب و دوستدار همه اقشار جامعه است، مگر در آرمانشهرهای تخیلی.
اما می‌توان گفت که شهرهای مختلف جهان با توجه به شرایط و سطح کلیِ توسعه‌یافتگی‌شان، سطحی از مناسبت و دوستداریت را دارند.
برای نمونه در شهر کپنهاک (طبق آمار سال ۲۰۱۰) ۳۶ درصد از مردم با دوچرخه و تنها ۲۷ درصد با خودرو سر کار می‌روند. این قبیل شهرها در مقیاس جهانی، از نظر «شاخص حمل و نقل پاک و هوشمند» بیشتر رتبه‌های بالایی دارند. معنای چنین رتبه‌ای این است که توانسته است شهرهای با آلودگی کمتر، تحرک جسمی، سلامت بدنی، روحی و نشاط بیشتر، دسترس‌پذیری بیشتر، مصرف انرژی و منابع سرزمینی کمتر و… داشته باشد.

در شهر کپنهاک (طبق آمار سال ۲۰۱۰) ۳۶ درصد از مردم با دوچرخه و تنها ۲۷ درصد با خودرو سر کار می‌روند. این قبیل شهرها در مقیاس جهانی، از نظر «شاخص حمل و نقل پاک و هوشمند» اغلب رتبه‌های بالایی دارندوی می‌افزاید: در میان کشورهای همسایه مانند عراق، افغانستان، پاکستان، کشورهای عربی حاشیه خلیج فارس، آنها نیز مانند کشور خود ما، در سطح ساختاری و کلان بیشتر درگیر مسائل، موانع و مشکلات خاصی هستند و در حوزه شهرسازی و برنامه‌ریزی نیز در بیشتر موارد همان اصول و الگوهای مدرن توسعه شهری را دنبال می‌کنند؛ همان الگوهایی که دوستدار شهروندان خاصی از شهر است،
یعنی مردان، دارندگان خودروی شخصی، مالکان و… . قابل انکار نیست که در این کشورها در برخی زمینه‌ها سعی شده است به شکل موضعی، پروژه‌های ترمیمی‌ای جدیدی به اجرا گذاشته شود(در قالب دست به دست کردن تجربه یک شهر برای شهر دیگر)، اما از آنجایی که این دسته از اقدامات مقطعی و جزئی همچنان تا تحول عمیق ساختاری در آنها فاصله دارد، بیشتر با شکست مواجه شده و یا اثرات آن بسیار محدود بوده است.
برای نمونه، بخش عمده‌ای از فعالیت‌های برنامه‌ریزی به منظور بازآفرینی بخش مرکزی شهرهای این دسته از کشورها، تنها تلاشی برای جا دادن خودروهای بیشتر در آن و طرد گروه‌های فرودست جامعه از محله‌های آن بوده است. به هر روی، باوجود تلاش‌هایی که برای حرکت به سمت بهتر شدن انجام شده، این دسته از کشورها همواره باید این سؤال را از خود بپرسند که به میزان درآمدها و سرمایه‌هایی که در دهه‌ها در اختیار داشته‌اند، چقدر توانسته‌اند در کشور خود توسعه ایجاد کنند و شهرهای بهتر، مناسب‌تر و پایداری داشته باشند؟

خزایی نیز در این باره می‌گوید: به فراخور توسعه‌یافتگی کشورها، شهرها در نظام‌های کشورها این مسایل را رعایت کرده‌اند. هم در کنوانسیون‌ها و اساسنامه‌ها و هم در تغییرات کورونولوژیکال. برای مثال از سال ۱۹۲۰ رگه‌هایی از این مسایل مطرح و تا بعد از جنگ جهانی دوم، به شدت و با قدرت تمام درابعاد مختلف و در قالب شهر دوستدار سالمند، شهر دوستدار کودک و شهر دوستدار زنان و معلولان در کانون توجه سیاست‌گذاران و برنامه‌ریزان کشورهای توسعه یافته قرار گرفته و با یک تاخیر ۱۰ ساله و یا ۲۰ ساله و یا بعضا ۳۰ ساله به کشورهای پیرامونی و کشورهای جهان سوم هم سرایت کرده و مسایل را حتی با تاخیر در دستور کار خود قرار داده‌اند.
در واقع، اگر بخواهیم به طور مشخص به چند مورد اشاره کنیم باید بگوییم که در سال ۲۰۱۷ «مندی پور» استرالیا شهر دوستدار کودک لقب گرفت و شاید تنها شهری بود که به شکلی رسمی، فعالیت خود را در این چارچوب شروع کرد.
در سال ۱۹۸۱ سازمان ملل آن سال را به عنوان سال جهانی معلولان نامگذاری کرد و این نشان می‌دهد که این تاریخ ها موید آن بحث نظری هستند.

وضعیت ایران در استانداردهای شهر دوستدار شهروندان

شورچه به این سوال که ما در کجای این نرم‌ها و استانداردها قرار داریم، اینطور پاسخ می‌دهد: به جرأت می‌توان گفت که بخش زیادی از اصول و ابزارهای امروز برنامه‌ریزی شهری در کشور ما مربوط به دوره‌ای است که دیگر وجود ندارد. در گفتمان برنامه‌ریزی شهری امروز، درست‌های کمتر دقیق، بهتر از اشتباه‌های بسیار دقیق است. برای نمونه، با آنکه دوران ساخت آزادراه‌ها و بزرگراه‌های درون‌شهری، با همه محاسبات (به‌ظاهر) دقیق مهندسی که ارائه می‌دهد، به پایان خود رسیده است(مگر در موارد نادر و استثنائی)، اما ما همچنان به ساخت آنها و در پی آن، الزام پارکینگ ادامه می‌دهیم.

وی ادامه می‌دهد: نمونه دیگر مربوط به “مسکن” است. در سیاست‌های کلی نظام، بر تقویت نظام خانواده بسیار تأکید شده است. نظام خانواده در زبان برنامه‌ریزی شهری معنایش می‌شود نظام خانه، مدرسه، محله و خیابان. اینها می‌توانند همزمان پرورش‌دهنده و یا فرساینده نظام خانواده باشند. اما خانه سطح زنده، زیسته و معنادارتری از مسکن است، به این معنا که ممکن است مسکن و سکونت داشته باشیم، اما به هر دلیلی، تجربه در خانه‌بودن و درخانواده ‎بودن نداشته باشیم.
همه ما می‌دانیم که مسکن، فراتر از سرمایه اقتصادی صرف، یک دارایی تاریخی برای هر جامعه‌ای است؛ تجربه خانه در مسکن، به معنای اراده به ماندن و میل به شکل‌گیری روابط اجتماعی پایدار است؛ تجربه در خانه‌بودن، چالشی جمعی برای حفظ همبستگی در یک جامعه است. تجربه خانه در مسکن، قوام‌بخش حس تعلق به یک اجتماع است.
رشد کودکان در شرایط بد خانه و مسکن، کیفیت نسل‌های آینده‌ جامعه ما را رقم خواهد زد. معنای دیگر نبود یا کمبود خانه و مسکن شایسته، فروپاشی تدریجی همه آن روابط سالم خانوادگی و اجتماعی است که انتظار داریم در جامعه ما شکل بگیرد. ضمن آنکه بی‌ثباتی و مسکن/ خانه نامناسب نیز به احساس طرد شدن از جامعه کمک می‌کند. از این رو، بدون سیاست‌های درست و مؤثر مسکن نمی‌توان به شهری دوستدار خانه، خانواده و اجتماع دست یافت. شایان ذکر است که البته معنای سخن این نیست که خانواده تنها با مسکن دوام و قوام می‌یابد (بی شک ابعاد بیشتری دارد که در حوزه فعالیت سایر رشته‌های تخصصی در این زمینه است) اما برگردان خانواده در زبان برنامه‌ریزان شهر می‌شود خانه(با همه ابعاد، کارکردها و مؤلفه‌های آن).

شورچه ادامه می‌دهد: مثال دیگر مربوط به نظام منطقه‌بندی شهری رایج در شهرهای ماست. نظام منطقه‌بندی با همه دلایلی که برمی‌شمارد، اما متأسفانه (دست کم تاکنون) روح حاکم بر آن در عمل، در جهت تثبیت تفکیک‌های اجتماعی در مکان، تنظیم بی‌عدالتی‌ها در فضا و سرکوب میل به یکپارچگی در شهر حرکت کرده است؛ چه زمانی که قطعات زمین و تراکم در بالا و مرکز شهرها ، مسکن خودساخته یا اجتماعی در پایین و پیرامون شهرها، اسکان فرودستان در محیط زیست آلوده شهرها را می‌بینیم و یا زمانی که سفرهای پرهزینه خودرو در سطح شهرها را به یک الزام تبدیل کرده است و چه وقتی می‌بینیم طبیعت را برمی‌چیدند تا جای آن، «شهر دوستدار طبیعت» بنشانند!
آوردۀ این شیوه از برنامه‌ریزی شهری، هر چه باشد، شهر دوستدار همه شهروندان نیست. اگر ما به دنبال ساخت شهرهایی فراگیرنده، پذیرنده و دوستدار همه شهروندان هستیم، لازم است همواره به یاد داشته باشیم که تغییر در وضع شهرهای موجود نیازمند پذیرش سیاست‌های خوب و البته “رد سیاست‌های بد” است.

اگر ما به دنبال ساخت شهرهایی فراگیرنده، پذیرنده و دوستدار همه شهروندان هستیم، لازم است همواره به یاد داشته باشیم که تغییر در وضع شهرهای موجود نیازمند پذیرش سیاست‌های خوب و البته “رد سیاست‌های بد” استخزایی نیز در این باره می‌گوید: ما بتازگی شاید کمتر از ۱ دهه است که به مباحث شهر دوستدار سالمند، کودک و معلولین توجه کرده‌ایم و اخیرا هم این موضوعات در قالب حوزه نرم افزاری اندیشه‌ای و گفتمانی گروه‌های تخصصی و دانشگاهی مطرح شده است و به همین دلیل، تجلی این مسایل را در حوزه زندگی عینی مردم کمتر می‌بینیم، زیرا شکاف و گسلی که بین درک این موضوعات توسط اندیشمندان متخصص در این زمینه و کارگذاران و مدیران اجرایی است، به نظر من بسیار زیاد است.
از طرفی این مسایل هزینه‌بر هم هستند و مدیران خیلی رغبتی نمی‌کنند تا به سراغ این پروژه‌ها بروند و از این رو ما با توجه به ظرفیت‌های تمدنی و ارزشی که داریم بسیار جای کار داریم تا هم به لحاظ کمی و هم به لحاظ کیفی این مسایل را کانون توجه سیاستگذاران و برنامه‌ریزان شهری قرار دهیم،زیرا سالمندان و ریش سفیدان همیشه در این کشور و فرهنگ مورد تکریم بوده‌اند و اصلا مقبول نیست که هیچ جایگاهی برای این افراد در فضای عمومی شهرها طراحی نشود و در قالب مشارکت اجتماعی به رسمیت شناخته نشوند؛ برای بانوان، معلولان و کودکان هم همین طور.
بنابراین، این رویه شبه مدرنی که بر سیاست‌گذاری‌های شهری حاکم است باید به سرعت اصلاح شود تا بتوانیم به جایگاه درست و واقعی خود برسیم.

شهر ما دوستدار کیست؟

جای خالی شهرهای دوستدار شهروند در سند توسعه شهرها

شورچه در پاسخ به این سوال که آیا در سند توسعه شهرها به این مسایل توجه شده است، می‌گوید: بله اشاراتی وجود دارد، همان طور که بیان شد، پرداختن به مساله ساخت شهرهای دوستدار شهروند، در کشور چندان به شکل یکپارچه دنبال نمی‌شود.
تلاش‌هایی در این زمینه انجام شده، نظیر ابلاغ سند راهبردی طرح محیط دوستدار سالمند(شورای ملی سالمندان، ۱۴۰۲)، مصوبه شورای عالی شهرسازی و معماری ایران پیرامون الزامات و ضوابط عام شهر دوستدار کودک(۱۴۰۰)، دستورالعمل شهرهای دوستدار کودک(سازمان شهرداری‌ها و دهیاری‌های کشور، ۱۳۹۷) و نظایر آن، اما نکته‌ای که نباید از نظر دور داشت، وضع نامناسب کلی حاکم بر شهرها و زیست شهروندان از لحاظ تورم و قدرت خرید، اشتغال و درآمد، کمبود آب، کاهش انسجام اجتماعی، نابرابری و رکود اقتصادی است که سبب می‌شود چنین مسائل به ظاهر کم اهمیتی به حاشیه رانده شوند.

خزایی نیز در پاسخ به این سوال می‌گوید: در سند توسعه شهری هم به این مباحث توجه نشده است. در واقع ما تازه در ابتدای کار هستیم. اگر چه اهمیت این موضوعات به خورد محتوایی برنامه‌ها و اسناد می‌رود اما هنوز عزم جدی و یکپارچه در نظام تصمیم‌سازی و نظام اجرا شکل نگرفته و ما باید به صورت جدی این خلاها را آسیب‌شناسی کنیم و هر چه سریع تر بتوانیم این موضوعات را غنی سازیم.

شهر مطلوبی که امروزه در منظر شهرسازان دوره پست مدرن مورد توجه است، شهری است که به جای اتومبیل محوری، انسان محور است و تاکید بر دربرگیرندگی تمام طیف‌ها، اقشار و ذینفعان نظام اجتماعی و اقتصادی شهر داردخلاها و نواقص در نیل به شهرهای دوستدار شهروندان

شورچه به خلاها و نواقص موجود در این زمینه اشاره کرده و می‌گوید: از منظر تئوریک به مسأله می‌توان گفت که هیچ دلیل قانع‌کننده‌ای وجود ندارد که نتوان به شهرهای دوستدار شهروندان دست یافت. اما مشکل کار کجاست؟ همه ما دوست داریم که شهرهای دوستدار شهروندان داشته باشیم، اما چرا این اتفاق نمی‌افتد؟ به نظر می‌رسد مساله درست در حد فاصل میان نظر و عمل قرار دارد. وقتی نگاهی به انواع برنامه‌های توسعه شهری می‌اندازیم، بیشتر برنامه‌های آمالی(بیان آمال و آرزو و خواسته‌هایمان) را می‌بینیم تا برنامه‌های عملی. ما باید قدری رئالیستی‌تر به مسائل شهرهایمان بنگریم و مسائلی که داریم را آنگونه که هستند ببینیم، ما باید پیش از هر چیز بپذیریم که در این زمینه خلاء و نقصان داریم.
مشکل اصلی ما کمبود منابع(سرزمینی، زیستی، انسانی و فناوری) نیست، بلکه توزیع نابرابر و ناکارآمد آن است. ثروت و دارایی(بر مبنای میزان مطلق و سهم جمعیت از آن) به اندازه کافی در کشور وجود دارد، اما در دستان عده‌ای معدود است. ساخت شهرهای فراگیرنده، پاسخده و دوستدار همه آحاد و اقشار جامعه می‌تواند اولویت بالایی در تصمیم‌سازی‌های طراحی و برنامه‌ریزی شهری داشته باشد، اگر امید، شهامت و اراده‌ای برای چنین انتخابی وجود داشته باشد.

خزایی نیز به خلاها و نواقص موجود در این زمینه اشاره کرده و می‌گوید: خلاها و مشکلات موجود در این زمینه به این برمی‌گردند که متاسفانه ادبیات برنامه‌ریزی توسعه اجتماعی و کالبدی شهرها هیچ گونه غرابتی با ظرفیت‌های اجتماعی فرهنگی و تمدنی ما ندارد و به دور از نظام‌های ارزشی این کشور و جامعه است و این برنامه‌ها به شدت به شکل تک بعدی و تک ساحتی سیر می‌کنند و فضاهایی را در سطح شهرها می‌سازند که بیشتر در اختیار گروه‌های قدرت و افراد متول است و بازندگان، محرومان و طردشدگان اجتماعی که احتیاج به توجه جدی‌تر و بودجه‌ی بیشتری هستند، مغفول مانده‌اند.
بنابراین با توجه به این مسائل، باید بگوییم که در دو سطح برنامه‌ها و سیاست‌ها و فقدان تخصیص بودجه و نیروهای فنی و تخصصی در لایه‌های اجرایی دچار خلاهای جدی هستیم.

بایدها و راهکارها چیست؟

شورچه در پاسخ به این سوال که برای رسیدن به شهر دوستدار همه شهروندان چه باید کرد، می‌گوید: در سال‌های اخیر، شهرشناسان و برنامه‌ریزان شهر از مفهوم «حق به شهر»(The Right to the City) زیاد صحبت کرده‌اند. از نظر دیوید هاروی(۲۰۰۴) جغرافی‌دان برجسته جهان، «حق به شهر» فقط حق دسترسی به آنچه از قبل وجود دارد نیست، بلکه همچنین حق تغییر آن بر اساس خواسته قلبی ماست.
«حق به شهر» این نیست که آیا شهر به آنهایی که دارند چیزی اضافه می‌کند یا خیر، بلکه این است که آیا به آنهایی که ندارند چیزی اضافه می‌کند یا خیر؟ برای حرکت در مسیر تحقق شهر دوستدار همه شهروندان نیز، پیش از هر چیز نیازمند اصلاح طرز نگاهمان به شهر هستیم؛ شهر فقط ظرفی برای تولید، تخصیص و مصرف منابع و کالاهای مختلف در آن نیست، بلکه خودش منبع، دارایی، سرمایه و کالاست که باید به درستی و به شکل عادلانه‌ای ساخته، توزیع و تخصیص داده شود، به گونه‌ای که همه کسانی که در آن زندگی می‌کنند حقی از آن داشته باشند.
تا جایی که به بحث شهر دوستدار شهروندان مرتبط است ، چنین شهری باید مفید، زیبا؛ انعکاس دهنده علم و هنر، بیانگر واقعیت و نیز تغییردهنده‌ واقعیت؛ هم چشم باشد و هم بدن ، یعنی باید دید و فهمید زیرا شهر چنین است.
وی می‌افزاید: شهرها کانون‌های اصلی کنش، واکنش، بازیابی و تاب‌آوری در برابر بحران‌ها، تهدیدها، تحریم‌ها، آسیب‌پذیری‌ها و مخاطرات هستند. شهرها همچنین گره‌های اصلی منابع، استعدادها، دانش و نوآوری برای حل چالش‌های ما در زمینه‌های مختلف به شمار می‌روند. محیط‌های شهری سرزنده، پذیرنده، فراگیرنده و سالم، شهروندان را پذیرنده و سالم می‌سازد و شهروندان پذیرنده و سالم نیز نشاط اجتماعی، اقتصادی و محیطی را به شهر بازمی‌گردانند.
یادآوری این نکته ضرورت دارد که وقتی گزینه‌های دیگری برای افراد وجود نداشته باشد، شکل‌گیری شهرهایی که دوستدار همه اقشار جامعه نیست را نمی‌توان انتخاب افراد دانست. با توجه به وجود ساختارهای شهری ناکارآمد، اتلاف‌گر، نابرابرساز و محروم‌ساز، ایجاد شهرهای دوستدار همه شهروندان نیازمند کنش‌های آگاهانه، مسئولانه، عادلانه و هوشمندانه در چهارچوب یک حکمروایی شهری با ظرفیت، شفاف، سالم و پذیرنده است. ساخت شهر مناسب و دوستدار شهروندان اعم از کودکان، سالمندان، جوانان، معلولان و حتی دوستدار طبیعت، مساله‌ای جمعی و ارتباطی(relational) است و وضع همه ما در این خصوص، در گرو نوع شهرهایی است که برای همدیگر، با همدیگر، برای مراقبت از همدیگر و دوست داشتن همدیگر می‌سازیم.

خزایی نیز در این باره به راهکارهایی اشاره کرده و می‌گوید: شهر مطلوبی که امروزه در منظر شهرسازان دوره پست مدرن مورد توجه است، شهری است که به جای اتومبیل محوری، انسان محور است و تاکید بر دربرگیرندگی تمام طیف‌ها، اقشار و ذینفعان نظام اجتماعی و اقتصادی شهر دارد. از ین رو، باید سیاست‌ها و رویکردهای برنامه‌ریزانمان معطوف به این باشد که بتوانیم با مشارکت تام از ظرفیت تمامی اقشار موجود در جامعه از کودکان گرفته تا سالمندان و از زنان گرفته تا مردان استفاده کنیم و سهم و حس تعلق به بودن و تعلق به فضای شهری را در آنها برانگیزیم.

Check Also

افزایش ظرفیت دانشجوی پزشکی؛ سودمند یا آسیب رسان به سلامت جامعه؟

افزایش ظرفیت دانشجوی پزشکی؛ سودمند یا آسیب رسان به سلامت جامعه؟

اواخر دی ماه ۱۴۰۰ بود که شهید سید ابراهیم رئیسی به عنوان رئیس شورای عالی …

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *