به گزارش خبرنگار سینمایی آباجان به نقل از ایرنا، چندوقتی میشود که برخی، از اختلال در سینمای اجتماعی سخن میگویند. این عده معتقدند «فرآیند دریافت پروانه ساخت و نمایش، تخصیص سالن و دیگر موارد حول این گونه، با نارساییهای گسترده مواجه است» که سبب میشود انگشت اتهام را به سوی مدیریت سینمایی کشور نشانه روند، حال آنکه با بررسی دادههای موجود میتوان فهمید پاشنه آشیل تولید و اکران این گونه سینمایی در جای دیگری است.
یکی از چالشهای ظاهری این سالهای سینمای ایران، کمبود آثار اجتماعی در سبد تولیدات سالیانه کشور است. این مهم سبب شده تا منتقدان این وضعیت، مواردی چون «ممیزی» و «محدودیتهای سازمان سینمایی و البته مدیران سینمایی» را مطرح کنند، اما در تمام این سالها، دادههایی موجود است که سبب میشود تا ما این آسیبشناسیها را چندان موجه ندانیم.
برای سینمای ۱۴۰۳ که اکنون ۷ماهونیم از آن میگذرد، ۴۵ فیلم به روی پرده رفته که ۲۰ فیلم از این تعداد، متعلق به سینمای اجتماعی و شاخههای مرتبط با آن است. درصد این فراوانی، حتی بیشتر از آثار کمدی اکرانشده است. این روند، در اکرانهای سال گذشته نیزبهعینه قابل مشاهده است. در روند تولیدات نیز، هم آمارها و هم گفته مسئولان حکایت از آن دارد که کثرت تولیدات اجتماعی سینمای ایران بهمراتب بیشتر از گونه کمدی و دیگر ژانرها است.
وقتی پای تسویهحسابهای سیاسی در میان است
بنابراین با این داده آماری مسجل، گمانههایی چون وجود ممیزی فراوان در مسیر سینمای اجتماعی یا عدم رغبت مدیران سینمایی برای تولیدات اجتماعی عملا رنگ میبازد. درواقع آنچه سبب میشود تا ما گمان ببریم تولیدات اجتماعی سینمای ایران دچار فقر کمیتی شده، عدمجریانسازی این آثار در اکرانهای عمومی است. حالا اما این پرسش پیش میآید که چرا فضا به این سمت پیش رفته که دغدغه سینمادوستان به سمت سینمای اجتماعی معطوف شده و دستهایی تلاش میکنند تا دو گونه کمدی و اجتماعی را مقابل هم قرار دهند.
برای سینمای ۱۴۰۳ که اکنون ۷ماهونیم از آن میگذرد، ۴۵ فیلم به روی پرده رفته که ۲۰ فیلم از این تعداد، متعلق به سینمای اجتماعی و شاخههای مرتبط با آن است
این اتفاق اگرچه همواره به لقلقه زبان عدهای تبدیل شده اما از سال گذشته که موضوع فروش خیرهکننده «فسیل» رقم خورد و این اتفاق در ادامه، دامن چند کمدی پرمخاطب را گرفت، پررنگتر شد و عدهای که تا پیش از آن، از ورشکستگی و رکود سینمای ایران سخن میگفتند، بعد از آنکه دیدند گیشه سالانه سینما، با بیش از ۲۸ میلیون مخاطب، به ۱۲۰۰ میلیارد تومان رسید، کفه انتقادات را به سمت کیفیت فیلمها بردند و از اینکه این استقبال در نتیجه اکران آثار کمدی رقم خورده، ایراداتی را مطرح کردند. آنها سینمای اجتماعی را به سیبل استدلالهای خود متصل کرده و با این تغییر فاز، روندی را در پیش گرفتند تا طی آن، مدیریت سینمایی کشور را محکوم کرده و نارساییهای موجود در سینمای اجتماعی را به تصمیمگیریهای مدیریتی ارجاع دهند.
در اینکه سینمای اجتماعی، در شکل تولید و عرضه، دچار اشکالات عدیدهای است، جای هیچ شکی نیست اما ایراد آنجایی است که چنین اظهاراتی، بیش از آنکه جنبه حرفهای و دلسوزانه داشته باشد، به محلی برای تسویهحساب تبدیل شده است. درواقع تسویهحسابهای سینمایی با محوریت سیاست، به سمتی رفته که به جای طرح انتقاداتی کلانتر همچون فقر گونهای در سینمای ایران، تنها ژانر اجتماعی که میتواند برآیند مناسبی از وضعیت زندگی، معیشت و تصمیمات سیاسی در کشور باشد، به بهانه این دوستان تبدیل شده و طبیعی است که در چنین اتمسفری، کسی سراغی از نبود ژانرهای پرمخاطبی چون اکشن، وحشت و… نمیگیرد.
آدرس اشتباهی ندهیم
اگر هم بخواهیم ریشهیابی کنیم که چرا سینمای اجتماعی نتوانسته همردیف آثار کمدی دیده شود که این، دیگر نیازی به توضیح و تفسیر ندارد. ضمن اینکه اشکال بزرگ در این زمینه، متوجه سینماگران فعال گونه اجتماعی است که بسیاری از آنها، با کوچ به شبکه نمایش خانگی، سبب شدهاند تا عرصه سینما، خالی از تولیدات آنها باشد. بهعنوان مثال تنها طی یک سال اخیر کارگردانهایی چون حسن فتحی، فریدون جیرانی، کمال تبریزی، سامان مقدم، نرگس آبیار، محمدحسین مهدویان، هومن سیدی، منوچهر هادی، تینا پاکروان، سامان سالور، آیدا پناهنده، حامد عنقا، کیارش اسدیزاده، جمشید و نوید محمودی، امیر پورکیان، برزو نیکنژاد و… مشغلههایی در شبکه نمایش خانگی داشتهاند. اینها تنها کارگردانان منتسب به سینمای اجتماعی کشور هستند که در طول یکسال گذشته فرصت حضور در سینما را پیدا نکردند که اگر دایره این جستجو را منوط به ۳ سال اخیر کنیم، قطعا این اسامی به بیش از ۳۰ نفر افزایش پیدا خواهد کرد.
در اینکه سینمای اجتماعی، در شکل تولید و عرضه، دچار اشکالات عدیدهای است، جای هیچ شکی نیست اما ایراد آنجایی است که چنین اظهاراتی، بیش از آنکه جنبه حرفهای و دلسوزانه داشته باشد، به محلی برای تسویهحساب تبدیل شده است
بنابراین اشکال اصلی در سینمای اجتماعی را باید متوجه کارگردانان و فعالان این گونه سینمایی بدانیم که به هر دلیلی به سمت شبکه نمایش خانگی گسیل داشته شدند. جالب است که با این وضعیت نیز آمار تولیدات اجتماعی، بهکرات مطلوبتر از هر گونه دیگری است. طی سال گذشته، از ۵۶ فیلمی که نمایش داده شد، ۲۶ فیلم در گونه اجتماعی بود. برای امسال تا امروز، ۲۰ فیلم در این ژانر نمایش داده شده است. برخی از این فیلمها، پخشکنندههای خوبی داشتند و خوراک تبلیغاتی بسیارمطلوبی نیز برای آنها در نظر گرفته شد. این آثار حتی درصد خوبی از سالن را نیز در اختیار داشتند اما درنهایت، نتوانستند مخاطب چندانی را جذب کنند که این مهم، به دومین پارامتر حول محور سینمای اجتماعی مربوط است که چطور مهمترین آثار اجتماعی نمایشدادهشده، با وجود تخصیص سالن، سانسهای طلایی و امپراطوری رسانهای باز هم مورد اقبال مخاطب قرار نگرفتهاند.
بنابراین در آسیبشناسی گزاره احتمالی کمیت سینمای اجتماعی و بحث اقبال به این آثار، به مواردی غیر از مدیریت سینما یا ممیزیهای رایجی که بر سر راه تولید و نمایش این آثار وجود دارد، میرسیم. نباید آدرس اشتباه داد و اخلال موجود در سینمای اجتماعی را بهدلیل تسویهحسابهای سیاسی، متوجه مدیریت سینما بدانیم.
حالا که سینما با اقبال خوبی مواجه شده، یعنی اینکه مرحله نخست فرآیند صنعتی شدن که استقبال حداکثری مخاطبان از سینما بود، با موفقیت نسبی همراه شده و حالا باید در گام دوم، زمینههای دانشگرایی مخاطبان را فراهم آورد تا استقبال از تولیدات کمدی، درنتیجه نبود آثار اجتماعی قلمداد نشود. این، خود پروسهای طولانی و کارشناسیشدهای را میطلبد که با افزایش مخاطب سینمای ملی به بیش از ۳۰ میلیون نفر با گیشه فراتر از ۲۰۰۰ میلیارد تومان برای انتهای امسال، به موردی اجتنابناپذیر تبدیل شده است که باید برای ورود به عرصههای جدید، فکرهای تازهتری را به مرحله اجرا درآورد.