به گزارش خبرنگار کتاب آباجان به نقل از ایرنا، کتاب «سفر فلسفی در جستجوی معنای زندگی» سفری فلسفی است که نویسنده به امید برطرف کردن بعضی دغدغهها انجام داده، دغدغههایی که راجع به زندگی اش داشته و به شکل سردرگمیهایی در باب معنای زندگی برای وی بروز کرده است.
نویسنده کتاب که خود را در مواجهه با پرسش از معنای زندگی سرگشته یافتهاست تصمیم گرفت پاسخ پرسش خود را میان فیلسوفان پیدا کند. این حرکت کمکم به سیر و سفر دامنهداری مبدل شد و به عرصههای فکری گوناگونی گسترش یافت، سفری که طی آن نویسنده سیر کوشش فلسفی سترگی را برای حل و فصل پرسش از معنای زندگی دنبال میکند. به این اعتبار اثر حاضر سیر و سفری فلسفی است که نویسنده با بررسی آثار تنی چند از فیلسوفان و نویسندگان مدرن که کوشیده اند به بحث در باب پرسش از معنای زندگی بپردازند، انجام میدهد.
در این سفر چهار نویسنده جایگاه محوری دارند: لئو نیکولایویچ تولستوی، لودویگ ویتگنشتاین، ژان پل سارتر و آلبر کامو. درباره هر چهار نفر میتوان گفت که جزوِ اعضای معمولی باشگاه فلسفه نیستند، بلکه به خاطر اهتمامشان به پاسخگویی به پرسش ازمعنای زندگی به این محفل نیز سرکی کشیدهاند.
کتاب در چهار بخش، چهار خط فکری فلسفی متفاوت در جستوجوی معنای زندگی را معرفی میکند و با پساگفتار پایان مییابد. چهار بخش مذکور که قسمت عمده کتاب را شکل میدهند به بررسی ماهیت عقاید راجع به معنای زندگی، آنگونه که در چارچوب آثار این نویسنده بیان شده است، میپردازد.
این کتاب با عنوان Tracking the Meaning of Life: A Philosophical Journey در ۳۶۸ صفحه در سال ۲۰۰۶ منتشر شده است.
قسمتی از متن کتاب
اعتراف سارتر به اینکه از هویتی شخصی و اصیل و ذاتی بیبهره است بُعدی طنزآمیز هم دارد. او شاید بیش از تمام فیلسوفان همعصرش در طرز فکر و سبک زندگی و فعالیتهای فلسفی و ادبی و سیاسی نمونۀ متداول تصور قالبیای بود که در اذهان مردم از جماعت روشنفکران پاریسیِ فرانسه وجود داشت. اگر بپذیریم که وی هیچ هویت شخصیِ ذاتیای ندارد، به این معناست که شناخت عموم ما از او به عنوان روشنفکری فرانسوی فقط نشان دهندۀ هویتی است که نزد ما، ماموران وارسی بلیت، اختیار میکرده است.
این هویتْ ماهیت واقعی او را آشکار نمیکند. پس او واقعاً چیست؟ انسانی است مثل همه، نمونهای از هستیِ بشری، درازای خودآگاهی اما بیبهره از یک هویت شخصیِ حقیقی و ذاتی. به این اعتبار، ناگزیر است هویت شخصی موهومی ابداع یا اقتباس کند تا به زندگیاش معنا دهد. معضل زندگی از نظر تولستوی این بود که معنای شخصیای که ما به زندگیمان نسبت میدهیم وقتی در سیاق ابدیت و واقعیت عینی لحاظ میشود معنایی پوچ است.
حال که چنین است پس چرا باید همچنان به زیستن ادامه دهیم؟ از نگاه سارتر معضل زندگی این است که معنای شخصیای که ما به زندگیمان نسبت میدهیم بر هویت شخصیِ موهومی مبتنی است. راه حل او برای معضل مورد بحث این است که با آگاهی کامل از اینکه کل ماجرا فقط بر ساختۀ تخیل است هویت شخصیمان را اقتباس کنیم. اما این راه هم دشواری تازهای پیش میآوردکه او متوجه آن هست. از نگاه سارتر مشکل عمدۀ راه حل وجودیِ پیشنهادی او برای معضل زندگی این است که هویت شخصی تخیلی، هویتی که مبدع آن به ساختگی بودنش اذعان دارد، آنچه را هویتی اصیل و واقعی نصیب شخص میکند به وی نمیبخشد.
برخلاف هویتی شخصی که با فریفتن خویش حاصل میشود، هویتی که ما را با معنایی که از خلل آن به زندگی نسبت میدهیم میفریبد، هویت شخصیِ دروغین فقط دیگران را فریب میدهد نه ابداع کننده را. با این حال چنین توهمی از همان نیرو و توانی از خود فریبی به زندگی میبخشد برخوردار نیست. هویت شخصیای که سارتر برای خویش ابداع میکند، آنچنانکه هویتهای شخصیِ موهومْ زندگی دیگران را شورانگیز میکند و بدان معنی شخصی میبخشد، در زندگانی خود او جنبوجوشی پدید نمیآورد و معنای شخصی ژرف و حقیقی بدان نمیبخشد.
در حقیقت او چهبسا خوشتر میداشت سیر زندگیاش را شاید با همان شور و اشتیاق دیگرانی که زندگی را در توهم میگذرانند دنبال کند، اما نمیداند چرا باید طالب چنین چیزی باشد، زیرا متوجه است در زندگی اش به هرچه معنایی شخصی نسبت دهد صرفاً حاصل ابداعی دلبخواهانه از جانب خودش است. (صفحه ۳۲۱ و ۳۲۲)
کتاب «سفر فلسفی در جستجوی معنای زندگی» نوشته یووال لوری و ترجمه سعید عابدی در ۵۳۶ صفحه، قطع رقعی، کاغذ تحریر و جلد سخت(سلفون)، با شمارگان هزار و ۱۰۰ نسخه در سال ۱۴۰۳ منتشر شد.