کورالی فارگیت آنچنانکه در مصاحبهای هم برآن اصرار دارد سینما را بیان نمادینِ سادهترین مسائل پیرامون میداند. نکتهای که شیوه بیانی فیلم جدیدش «ماده» را در برمیگیرد و با همین لحن نمادین معناهای داستان را میکاود و مورد آنالیز، تجزیه و تحلیل قرار میدهد.
فیلم «ماده» به زندگی یک مجری معروف برنامههای تلویزیونی بهنام دمی مور میپردازد. دمی که حالا پا در برهه میانسالی زندگیاش میگذارد؛ با دنیایی متفاوتتر از سالیان گذشته (دوران شهرت و محبوبیت) روبهرو میشود. بهویژه اینکه یک روز دنیس کواید (مدیر برنامههای تلویزیونی) او را به خاطر بالا رفتن سن تحقیر میکند.
این اتفاق سرآغاز کنشی دراماتیک در روال قصهپردازی فیلم است. بنابراین دمی مور تصمیم میگیرد زندگی خود را تغییر دهد و همواره خود را در مسیر اوج، قرار دهد. کورالی فارگیت از این دستمایه دراماتیک بهترین خط پیرنگ (جدال شخص با خود) را دنبال میکند.
ما عمدتاً سه جهتگیری را در پیرنگ جهان داستانی داریم: نخست جدال شخص با دنیای پیرامون است، دوم جدال شخص با شخص دیگری و سومین مورد جدال شخص با خودش، است. بنابراین قصه فیلم، میتوانست هر کدام از اینها باشد، میتوانست درگیری «دمی» با افراد فیلم و دنیای پیرامونش باشد، آنهایی که اجراهای بدِ او را مسخره میکنند، یا اینکه، خط پیرنگ فرعیِ درگیری با دنیس کواید (مدیر تلویزیونی) را در پیش گیرد. اما فیلمنامهنویس سومین گزاره را برگزیده است. چراکه به راستی باورهای فیلمسازی کارگردان متفاوت (بیان نمادین مسائل) است.
از سوی دیگر او، به تم اثر خود: ابعادِ روانشناختی، فلسفی و جامعه شناختی میبخشد. چنانکه اصطلاح «بحران میانسالی» چه در مباحث اجتماعی و چه روانشناسی از سوژههای بسیار داغ جوامع کنونی بشر است. به تعبیری، کارگردان یک کار اساسی انجام داده و شاید همین رویکرد برگ برنده او در کسب جایزه بهترین فیلمنامهنویسی فستیوال کن بوده است. درخششِ فیلمنامه او در نکتهای اساسی نهفته است در نقطه دید قراردادن سوژه!.
ذات درام نیز بر همین محور استوار است. از یک زاویه دید هنر کارگردانی دیدنی کردن متن است. همچنین افشای لایههایی از متن که خود فیلمنامه، فیالنفسه آن را نمیگوید. نگریستن به درام از این زاویه دید برای تحسین تماشاگر نیست، بلکه جرقهای برای اندیشیدن و به فکر واداشتن اوست. چنانکه که خود کورالی فارگیت داستان فیلمش را با لحنی سرشار از تحسین و ستایش اینطور معرفی میکند: «آیا تاکنون رویای نمونه بهتری از خودتان را مشاهده کردهاید؟ خودِ خودتان در نمونهای بهتر از هر نظر! باید این محصول جدید را آزمایش کنید، آن را «ماده» مینامند. زندگی من را دگرگون کرد. شما با ماده میتوانید یک نمونه دیگر از خودتان بیافرینید؛ جوانتر، زیباتر، کاملتر. تنها باید زمان را به اشتراک بگذارید…»
در واقع این ارجاعی درون متنی است. اشاره کارگردان به فیلمِ خودش (ماده) است. نوعی معرفی ستایشی از فیلم خود و در عین حال نسخهای از یک «درمان دراماتیک» برای انسانهایی که به بحران میانسالی دچار شدهاند و با دیدن این فیلم جسورانه میتوانند بر این چالش پیروز شوند. چنانکه دمی مور (مجری تلویزیونی) سعی در پیروزی بر این چالش دارد.
بنابراین فیلم «ماده» به صورت تک بعدی درخشش متن را مد نظر قرار نمیدهد؛ کارگردان ایدهپرداز (فارگیت) صرفاً به دنبال آن نیست که متنی تحسینبرانگیز را با ستایش مخاطب روبهرو کند. زیرا بیش از هر چیزی نمادها از لابهلای سطور متن فیلمنامه مبنای ژرفساخت فیلم «ماده» قرار میگیرند. نکتهای که در بسیاری از فیلمنامهها کمتر به آن بر میخوریم!
از اینرو گفتمان نهایی و بیان نمادین کارگردان در یک حقیقت نهفته است؛ اینکه ذهنِ انسان نمادِ زمان است. زمانهایی که او در لابلای رویدادها، خاطراتِ ریز و درشت، شکستها، پیروزیها، غمها و شادیها، ساخته و شکل داده است. کارگردان با این نگرش به قرائتی اگزیستانسیالیستی (اصالت وجودی) یا هستیگرایی نزدیک میشود.
فیلم «ماده» میتوانست شانس خود را در کسب جایزه بهترین فیلمنامهنویسی اسکار امسال هم امتحان کند. چنانکه سال گذشته ژوستین تریه دیگر فیلمساز زن فرانسوی اسکارِ بهترین فیلمنامه را برد. اما ظاهراً فرانسویها «امیلیا پرز» ساخته ژاک اودیار کارگردان کهنهکار را بهعنوان نماینده خود در اسکار، انتخاب کردهاند. فیلم اودیار نیز امسال در کن حضور داشت و برنده جایزه ویژه هیات داوران شد.