از نبرد آسترلیتز تا قصرهای پاریس؛ «ناپلئون» داستانی میان جنگ و احساس

از نبرد آسترلیتز تا قصرهای پاریس؛ «ناپلئون» داستانی میان جنگ و احساس

فیلم «ناپلئون» اثر ریدلی اسکات (۲۰۲۳) به شکلی بلندپروازانه به زندگی یکی از مشهورترین و بحث‌برانگیزترین شخصیت‌های تاریخ، ناپلئون بناپارت، می‌پردازد. اسکات که به دلیل رویکرد بزرگ و باشکوهش در ساخت آثار حماسی تاریخی شناخته می‌شود، در این فیلم به زندگی این شخصیت بزرگ می‌پردازد و به‌ویژه بر فتوحات نظامی و روابط شخصی پرآشوب او تمرکز دارد. با این حال، اگرچه «ناپلئون» در زمینه‌هایی مانند فیلم‌برداری، طراحی لباس و ساخت صحنه‌های چشمگیر، دستاوردهای فنی قابل توجهی دارد، اما از نظر انسجام روایی و توسعه شخصیت‌ها دچار کاستی‌هایی است.

ریدلی اسکات به‌خاطر توانایی‌اش در ساخت درام‌های تاریخی چشم‌نواز و روایت‌محور، همانند آثار قبلی‌اش نظیر «گلادیاتور» و «قلمرو بهشت» شهرت دارد. در «ناپلئون»، او از سبک حماسی خاص خود بهره می‌برد و بر عظمت فتوحات نظامی ناپلئون تأکید می‌کند.

صحنه‌های نبرد بی‌نظیر هستند، به‌ویژه بازسازی نبرد آسترلیتز که با کارگردانی استادانه اسکات، مخاطب را به دنیای هرج‌ومرج و استراتژی جنگ‌های اوایل قرن نوزدهم می‌برد. زاویه‌های وسیع فیلم‌برداری، رقص‌آرایی دقیق سربازان، و طراحی صدای پرطنین این صحنه‌ها، احساس حضور در میدان نبرد را به مخاطب منتقل می‌کنند.

یکی از نقدهای اصلی فیلم این است که بیش از حد بر رابطه ناپلئون با ژوزفین تمرکز دارد و در نتیجه به بررسی کامل نبوغ سیاسی و نظامی او نمی‌پردازدبا این حال، انتخاب‌های کارگردانی اسکات نیز مورد انتقاد قرار گرفته‌اند. ریتم فیلم گاه نامنظم است و بین صحنه‌های نبرد وسیع و لحظات آرام و شخصی که رابطه ناپلئون با همسر اولش، ژوزفین، را کاوش می‌کند، جابه‌جا می‌شود. این تقابل، اگرچه برای نمایش تفاوت بین ناپلئون به‌عنوان فرمانده و ناپلئون به‌عنوان یک انسان طراحی شده، اما گاه به جریان نامنسجم داستان منجر می‌شود. به نظر می‌رسد فیلم از نظر تمرکز اصلی خود مردد است؛ آیا قصد دارد یک حماسه جنگی باشد یا یک مطالعه شخصیتی، و این عدم وضوح به تأثیر کلی آن لطمه می‌زند.

فیلمنامه که توسط دیوید اسکارپا نوشته شده، سعی دارد زندگی ناپلئون را در تمام پیچیدگی‌هایش به تصویر بکشد، اما نتیجه یک پرتره نسبتاً پراکنده است. یکی از نقدهای اصلی فیلم این است که بیش از حد بر رابطه ناپلئون با ژوزفین تمرکز دارد و در نتیجه به بررسی کامل نبوغ سیاسی و نظامی او نمی‌پردازد. در حالی که زیرپلات عاشقانه به فیلم عمق احساسی می‌بخشد، اما از دیگر جنبه‌های شخصیت ناپلئون، به‌ویژه جاه‌طلبی و نبوغ استراتژیک او، غافل می‌ماند. فیلمنامه برخی آزادی‌های تاریخی را به خود می‌دهد و ناپلئون را تا حدی به‌عنوان شخصیتی تراژیک و حتی کمدی به تصویر می‌کشد که این موضوع به‌ویژه در میان مخاطبان فرانسوی جنجال‌برانگیز شده است، زیرا آن‌ها این تصویر را کاهنده و ناقص می‌دانند.

از نبرد آسترلیتز تا قصرهای پاریس؛ «ناپلئون» داستانی میان جنگ و احساس

یکی دیگر از مشکلات فیلمنامه، پرداختن به شخصیت‌های فرعی است. در حالی که ناپلئون با بازی خواکین فینیکس و ژوزفین با بازی ونسا کربی زمان کافی برای حضور روی پرده دارند، دیگر شخصیت‌های تاریخی چندان توسعه نمی‌یابند. برای مثال، پل باراس که توسط طاهر رحیم بازی می‌شود، به‌عنوان یکی از بازیگران کلیدی در صعود ناپلئون به قدرت معرفی می‌شود، اما شخصیت او به طور کامل پرداخته نمی‌شود. این فقدان عمق در شخصیت‌های فرعی، فیلم را نامتعادل می‌کند، چرا که بیش از حد به رابطه مرکزی ناپلئون و ژوزفین متکی است تا روایت را پیش ببرد.

واکین فینیکس بازی قدرتمندی در نقش ناپلئون ارائه می‌دهد و شدت و ظرافت خاصی به این نقش می‌بخشد. فینیکس با پرتره چندبعدی خود از امپراتور فرانسه، نبوغ استراتژیک، جاه‌طلبی و آسیب‌پذیری او را به تصویر می‌کشد، به‌ویژه در تعاملاتش با ژوزفین. توانایی فینیکس در نوسان بین لحظات فرماندهی بی‌رحمانه و شکنندگی عاطفی، به شخصیت پیچیدگی می‌بخشد و او را فراتر از یک شخصیت نظامی صرف می‌برد. بازی او به خاطر عمقش تحسین شده است، اگرچه برخی منتقدان معتقدند که فیلمنامه به او فرصت کافی برای کشف زندگی درونی ناپلئون نمی‌دهد.

یکی از قوی‌ترین عناصر «ناپلئون»، طراحی صحنه و فیلم‌برداری آن است. طراحی تولید فیلم که توسط آرتور مکس نظارت می‌شود، چشمان تماشاگر را به ضیافتی از جزئیات دقیق دعوت می‌کند و فرانسه اوایل قرن نوزدهم و دنیای پرزرق و برق دربارهای ناپلئون را به شکلی دقیق بازآفرینی می‌کندونسا کربی نیز به همان اندازه در نقش ژوزفین تأثیرگذار است و انرژی قوی اما آسیب‌پذیری به این نقش می‌بخشد. شیمی او با فینیکس ملموس است و صحنه‌های مشترک آن‌ها پر از تنش است. شخصیت ژوزفین به‌عنوان هم یک دارایی سیاسی و هم یک وسواس شخصی برای ناپلئون به تصویر کشیده می‌شود و کربی به‌خوبی این دوگانگی را مدیریت می‌کند. با این حال، تمرکز بیش از حد بر رابطه آن‌ها گاه نامتناسب به نظر می‌رسد، به‌ویژه با توجه به زمینه تاریخی گسترده‌تر زندگی ناپلئون.

یکی از قوی‌ترین عناصر «ناپلئون»، طراحی صحنه و فیلم‌برداری آن است. طراحی تولید فیلم که توسط آرتور مکس نظارت می‌شود، چشمان تماشاگر را به ضیافتی از جزئیات دقیق دعوت می‌کند و فرانسه اوایل قرن نوزدهم و دنیای پرزرق و برق دربارهای ناپلئون را به شکلی دقیق بازآفرینی می‌کند. از کاخ‌های باشکوه پاریس تا میدان‌های نبرد متروکه اروپا، صحنه‌ها با جزئیات دقیق طراحی شده‌اند و این دقت باعث می‌شود دنیای ناپلئون هم واقعی و هم اصیل به نظر برسد.

فیلم‌برداری داریوش وولسکی مکمل چشم‌انداز حماسی اسکات است و با استفاده از نماهای وسیع از میدان‌های نبرد و نماهای نزدیک از آشفتگی‌های عاطفی شخصیت‌ها، هماهنگ با سبک بصری فیلم حرکت می‌کند. استفاده از نور طبیعی در بسیاری از صحنه‌ها، به‌ویژه در طول صحنه‌های نبرد، حس واقع‌گرایی را به فیلم می‌بخشد، در حالی که پالت رنگ‌های خنثی، بازتابی از فضای سنگین و جدی فیلم است. تضاد بصری بین عظمت فتوحات نظامی ناپلئون و صحنه‌های شخصی و تاریک‌تر زندگی خصوصی‌اش، دوگانگی شخصیت او را به تصویر می‌کشد.

از نظر مخاطبان، «ناپلئون» عملکرد خوبی داشته است، هرچند که با برخی نقدهای متفاوت نیز روبه‌رو شده است. در حالی که تماشاگران عموماً فیلم را به‌خاطر جلوه‌های بصری و بازی‌های قدرتمند ستایش کرده‌اند، اما فیلم به‌خاطر نواقص تاریخی و کمبودهای روایی نیز مورد انتقاد قرار گرفته است. به‌ویژه تماشاگران فرانسوی نسبت به تصویر ناپلئون در فیلم انتقادی بوده‌اند و معتقدند که این فیلم او را به یک کاریکاتور تقلیل می‌دهد و به جای تجلیل از دستاوردهایش به‌عنوان یکی از بزرگ‌ترین رهبران نظامی تاریخ، او را ساده‌سازی می‌کند.

از نظر فروش، «ناپلئون» از پیوندش با ریدلی اسکات، کارگردانی با سابقه موفق در ژانر حماسه‌های تاریخی، سود برده است. با این حال، استقبال دوگانه از فیلم ممکن است جذابیت آن را برای مخاطب گسترده‌تر محدود کند، به‌ویژه برای کسانی که به دنبال تصویری دقیق‌تر یا متعادل‌تر از زندگی ناپلئون هستند.

در نهایت، «ناپلئون» فیلمی بصری خیره‌کننده اما از نظر روایتی نامنظم است. کارگردانی ریدلی اسکات، عظمت و شکوه را به پرده سینما می‌آورد، به‌ویژه در صحنه‌های نبرد، در حالی که خواکین فینیکس و ونسا کربی بازی‌های قابل توجهی ارائه می‌دهند. با این حال، تمرکز فیلم بر زندگی شخصی ناپلئون و پرداخت ناکافی به میراث سیاسی و نظامی او، باعث می‌شود فیلم تا حدی نامتعادل به نظر برسد. ریتم ناهماهنگ فیلمنامه و شخصیت‌های فرعی کم‌توسعه یافته نیز از عواملی هستند که به کیفیت کلی فیلم لطمه زده‌اند. با وجود این نقص‌ها، «ناپلئون» همچنان یک تجربه سینمایی ارزشمند است، به‌ویژه برای طرفداران آثار قبلی اسکات و آن‌هایی که از حماسه‌های تاریخی با زیبایی‌شناسی قوی لذت می‌برند.

Check Also

کارگردان پیشکسوت: سینمای طنز ما اثر فاخری ندارد

کارگردان پیشکسوت: سینمای طنز ما اثر فاخری ندارد

علی شوقیان کارگردان مجموعه‌هایی چون گرگ‌ها (۱۳۶۶ کارگردانی مشترک با سیدداودمیرباقری) در گفت وگو با …

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *