به گزارش گروه بینالملل خبرگزاری آباجان به نقل از تسنیم، تبدیل شدن مجموعهای از منازعات سیاسی به یک پازل جهانی واحد، یکی از مهمترین و پیچیدهترین عناصر روندهای ژئوپلیتیک قرن بیست و یکم است.
این امر نشان میدهد که درگیریهای کنونی که بسیاری از کشورهای جهان، بهویژه قدرتهای بزرگ در آن دخیل هستند، نهتنها در سطح منطقهای باقی نمیمانند، بلکه باهم آمیخته شده و به رقابت جهانی تبدیل میشوند. درگیریهای اخیر بین چین و آمریکا این روند را آشکارتر میکند. بهویژه، اتهامات آمریکا مبنی بر حمایت چین از روسیه در جنگ اوکراین، در واقع نمادی از مرحله جدید رقابت جهانی دو ابرقدرت است.
جنگ روسیه و اوکراین بیش از دو سال و نیم است که ادامه دارد. در طول این مدت، ما عادت کردهایم که هر هفته خبری بشنویم مبنی بر اینکه کشوری ثالث متهم به حمایت از یکی از طرفین درگیری شده است.
این بار هدف آمریکا چین است. با این حال، پکن این ادعاها را قاطعانه رد کرده و اعلام میکند که هیچ کمک نظامی نمیکند و حتی آمریکا را به دامن زدن به این درگیری متهم میکند. چین اعلام میکند که گسترش دامنه جنگ به دلیل اقدامات کشورهای غربی بوده است. علاوه بر این، پکن بر لزوم توقف کمکهای نظامی کشورهای ثالث برای پایان دادن به جنگ و آغاز مذاکرات صلح تأکید میکند.
به جای بررسی صحت اتهامات مطرح شده، باید به یک تصویر کلیتر نگاه کنیم. زیرا این اتهامات متقابل تنها به جنگ روسیه و اوکراین محدود نمیشود. آنها در واقع بخشی از بازسازی نظام روابط بینالملل هستند و نشاندهنده مرحله جدیدی از رقابت بین دو قدرت بزرگ جهان یعنی آمریکا و چین است.
در دنیای چندقطبی کنونی، برتری آمریکا بیش از پیش به چالش کشیده شده است. به همین دلیل، تمایل به دخالت آمریکا، چین و سایر قدرتهای بزرگ در درگیریهای منطقهای افزایش یافته است. این درگیریها مانند قطعات یک پازل به هم مرتبط هستند و تأثیر متقابل آنها بر یکدیگر به طور فزایندهای آشکار میشود.
سؤال اصلی این است که نتیجه این روند چه خواهد بود؟ وقتی درگیریهای منطقهای به عرصه رقابت بینالمللی تبدیل میشوند، تأثیر آنها چگونه تغییر میکند؟ واضح است که هر درگیری به عوامل منطقهای و محلی خاص خود مرتبط است. اما رقابت فزاینده بین قدرتهای بزرگ، چشمانداز حل این درگیریها را پیچیدهتر میکند. درگیریهای منطقهای به نوعی بازتابی از درگیریهای جهانی میشوند و در نتیجه حل آنها دشوارتر شده و چشمانداز صلح طولانیمدت تضعیف میشود.
به عنوان مثال، اتهام آمریکا مبنی بر حمایت نظامی چین در واقع نشانهای از رقابت استراتژیک بین دو کشور است. اگرچه جنگ روسیه و اوکراین به عنوان دلیل اصلی این اتهامات مطرح میشود، اما نگرانی اصلی واشنگتن همکاری نظامی گستردهتر بین چین و روسیه است. به باور مقامات آمریکایی، همکاری فناوری و نظامی بین چین و روسیه در حال افزایش است و این امر موقعیت جهانی آمریکا را بیشتر تضعیف میکند.
نکته جالب توجه این است که این اتهامات تنها دو هفته پس از سفر جیک سالیوان، مشاور امنیت ملی آمریکا به چین مطرح شد. این نشان میدهد که واشنگتن و پکن هنوز راهکار مشخصی برای حل اختلافات استراتژیک خود پیدا نکردهاند. البته، هیچ یک از این دو قدرت تمایلی به درگیری نظامی آشکار ندارند و نگرانی جدی در مورد وقوع سناریویی مشابه جنگ پلوپونزی نیز وجود ندارد. بنابراین، رقابت آنها بیشتر به سمت جنگهای نیابتی و درگیریهای منطقهای سوق پیدا میکند.
در قفقاز جنوبی، رقابت ژئوپلیتیکی و اقتصادی بین غرب (آمریکا، فرانسه و اتحادیه اروپا) و روسیه در سالهای اخیر شدت گرفته است. این منطقه از نظر تاریخی، سیاسی و اقتصادی همواره مورد توجه بوده است، اما جنگ قرهباغ در سال ۲۰۲۰ دینامیک قفقاز جنوبی را به سرعت تغییر داد. جنگ بین جمهوری آذربایجان و ارمنستان باعث شد رقابت دیرینه بین غرب و روسیه آشکارتر شود.
جمهوری آذربایجان و ارمنستان به عنوان مراکز قدرت این منطقه، در نقطهای قرار گرفتهاند که منافع بینالمللی در آن تلاقی میکند. تلاشهای غرب برای حمایت از دولت ارمنستان نتایج متناقضی با منافع استراتژیک آنها داشته است.
قفقاز جنوبی نهتنها از نظر ژئوپلیتیکی، بلکه از نظر انرژی و حملونقل نیز برای آمریکا، فرانسه و اتحادیه اروپا اهمیت استراتژیک دارد. جمهوری آذربایجان بهویژه از نظر تأمین انرژی برای اروپا اهمیت حیاتی دارد. پروژههایی مانند TAP و TANAP به افزایش امنیت انرژی اروپا کمک میکنند.
کوششهای غرب برای دور کردن ارمنستان از روسیه، نهتنها به این هدف نرسیده، بلکه موجب وابستگی بیشتر این کشور به روسیه شده است. روسیه هم در عرصه سیاسی و هم نظامی نفوذ قابلتوجهی در ارمنستان دارد. آمارهای سال ۲۰۲۴ نشان میدهد که ارمنستان از نظر اقتصادی نیز به شدت به روسیه وابسته است و عمده واردات این کشور از روسیه و ایران تأمین میشود.
وابستگی ارمنستان در حوزههای انرژی، مالی و امنیت نیز همچنان پابرجاست و تلاشهای غرب برای نفوذ در ارمنستان تاکنون نتیجهای در بر نداشته است.
ارمنستان برای روسیه از اهمیت استراتژیک در قفقاز جنوبی برخوردار است. روسیه با استقرار پایگاههای نظامی و تضمین امنیت ارمنستان، نفوذ خود را در این منطقه تقویت کرده است.
با توجه به نقش محوری روسیه در تأمین امنیت ارمنستان، تلاشهای غرب برای جدا کردن این کشور از روسیه، به جای تضعیف نفوذ مسکو، آن را تقویت کرده است. آمارهای سالهای ۲۰۲۳ و ۲۰۲۴ نیز نشان میدهد که روسیه همچنان به ارسال تجهیزات نظامی به ارمنستان ادامه میدهد و این امر وابستگی ارمنستان به روسیه را بیش از پیش تحکیم کرده است.
در سالهای اخیر، امضای توافقنامههای استراتژیک متعدد بین روسیه و ارمنستان، به تقویت روابط این دو کشور کمک شایانی کرده است. در سال ۲۰۲۳ نیز چندین توافقنامه جدید در حوزههای انرژی، صنعت و همکاریهای نظامی- فنی بین دو کشور به امضا رسید. ارمنستان همچنان بزرگترین مشتری گاز روسیه است و این وابستگی انرژی، دست ارمنستان را برای اتخاذ تصمیمات مستقل در سیاست خارجی بسته است.
آمریکا و اتحادیه اروپا امیدوار بودند با نفوذ در ارمنستان، این کشور را از روسیه دور کرده و به سمت اتحادیه اروپا سوق دهند. اما این استراتژی نتیجه عکس داد. ارمنستان همچنان روابط قوی خود با روسیه را حفظ کرده است و کمکهای غرب نتوانسته این وضعیت را تغییر دهد.
اگرچه اتحادیه اروپا در سالهای اخیر کمکهای مالی قابل توجهی به ارمنستان کرده، اما به وضوح مشخص است که این کمکها نتوانستهاند وضعیت استراتژیک منطقه را تغییر دهند. طبق آمار سال ۲۰۲۳، اتحادیه اروپا حدود ۲ میلیارد یورو به ارمنستان کمک کرده است. اما این منابع مالی برای تغییر مسیر ژئوپلیتیکی ارمنستان به سمت غرب کافی نبوده است.
فرانسه در تلاشهای خود برای حمایت از ارمنستان، مرتکب اشتباهات استراتژیک شده است. برنامه فرانسه برای ارسال کمکهای نظامی به ارمنستان در اوایل سال ۲۰۲۴، این کشور را بیشتر درگیر مناقشات منطقهای کرده و روسیه، متحد ارمنستان، را نگران ساخته است. رویکرد یکجانبه رئیسجمهور فرانسه در قبال مسئله قرهباغ و حمایت آشکار از ارمنستان، بر روابط فرانسه با جمهوری آذربایجان نیز تأثیر منفی گذاشته است.
فرانسه و آمریکا با حمایت از ارمنستان، موقعیت جمهوری آذربایجان را نادیده گرفتهاند و این امر باعث کاهش نفوذ آنها در قفقاز جنوبی شده است. در حالی که جمهوری آذربایجان، بهویژه در حوزه انرژی و کریدورهای حملونقل، نقش مهمی دارد و به عنوان یک شریک پایدار منطقهای برای غرب اهمیت دارد.
موقعیت بینالمللی آذربایجان در سالهای اخیر به طور قابل توجهی تقویت شده است. در سالهای ۲۰۲۳ و ۲۰۲۴، آذربایجان به شریک قابل اعتماد انرژی اروپا تبدیل شده است. پروژههای TAP و TANAP صادرات گاز طبیعی آذربایجان به اروپا را افزایش داده و این امر به تقویت امنیت انرژی اروپا کمک شایانی کرده است. علاوه بر این، عوامل دیگری نیز وجود دارد که موقعیت جمهوری آذربایجان در قفقاز جنوبی را تقویت کرده است. توان نظامی آذربایجان در منطقه قفقاز جنوبی پس از جنگ ۲۰۲۰ به طور قابلتوجهی افزایش یافته و این امر به عنوان یک عنصر مهم در این منطقه مطرح شده است.
آمارهای پایان سال ۲۰۲۳ نشان میدهد که حجم مبادلات تجاری جمهوری آذربایجان با اتحادیه اروپا به ۱۵ میلیارد دلار رسیده است. این امر اهمیت استراتژیک منطقه را بیشتر کرده و زمینه را برای توسعه بیشتر روابط آذربایجان با اروپا فراهم میکند. جمهوری آذربایجان همچنین نقش مهمی در پروژههای حملونقل، به ویژه کریدور حملونقل شرق-غرب ایفا میکند و این امر همکاری گستردهتر آن با اروپا را تضمین میکند.
ارمنستان علیرغم حمایت غرب، همچنان در انزوای اقتصادی قرار دارد. آمارهای پایان سال ۲۰۲۳ نشان میدهد که اقتصاد ارمنستان به شدت به روسیه و ایران وابسته است. بخش عمدهای از تجارت خارجی ارمنستان با این دو کشور انجام میشود و این نشان میدهد که ارمنستان نمیتواند به طور کامل از روسیه فاصله بگیرد.
در نتیجه، تلاشهای غرب برای نفوذ در ارمنستان با شکست مواجه شده است. ارمنستان همچنان از نظر اقتصادی و نظامی تحت تأثیر روسیه و ایران قرار دارد. این امر به شدت به منافع استراتژیک غرب در قفقاز جنوبی ضربه زده و موقعیت آنها را در منطقه تضعیف کرده است.
پدیده جنگهای نیابتی به قدمت تاریخ بشریت است. اما با توجه به تأثیر آن بر نظام بینالمللی کنونی، باید درک کنیم که این پدیده چقدر خطرناک است. در دوران جنگ سرد، اجتناب آمریکا و اتحاد جماهیر شوروی از درگیری مستقیم، منجر به افزایش جنگهای نیابتی شد.
در آن زمان، این جنگها به عنوان ابزاری برای کاهش تنشهای جهانی تلقی میشد. این ایده به عنوان «پارادوکس ثبات-نابسامانی» شناخته میشود و گلن اسنایدر، دانشمند سیاسی آمریکایی، آن را اینگونه توضیح میدهد: زمانی که در سطح استراتژیک ثبات وجود دارد (به عنوان مثال، تعادل ایجاد شده توسط تسلیحات هستهای)، بیثباتی در سطح پایینتر درگیریها افزایش مییابد.
برای درک میزان اهمیت این پارادوکس در شرایط کنونی، کافی است به ساختار روابط بینالملل معاصر نگاه کنیم. امروزه جهان دو قطبی نیست و ایجاد تعادل در سطح جهانی بین قدرتهای ژئوپلیتیکی بهطور فزایندهای دشوارتر میشود. در نتیجه، درگیریهای منطقهای تهدیدی جدی برای ثبات جهانی محسوب میشوند. اگر به این روند محدودیتی وارد نشود، احتمال دارد درگیریهای منطقهای مختلف بههمپیوسته و زنجیرهای از بیثباتی جهانی را ایجاد کنند.
با این حال، نظریه اسنایدر بر نکته مهمی تأکید دارد: زمانی که قدرتهای بزرگ نگران تبدیل شدن جنگهای نیابتی به یک درگیری جهانی شوند، ممکن است حضور خود را در این درگیریها محدود کنند. این درس برای دنیای امروز نیز بسیار مهم است. اگرچه هنوز احتمال درگیری مستقیم بین چین و آمریکا بر سر تایوان وجود دارد، اما مناطق درگیری دیگر ممکن است با خطرات بیشتری مواجه باشند.
بنابراین، جنگهای نیابتی به بخش جداییناپذیر چشمانداز ژئوپلیتیک امروز تبدیل شدهاند و تأثیر آنها فراتر از سطح منطقهای است. در واقع، آنها میتوانند به عنوان بازتابی از رقابت بین قدرتهای بزرگ، در سطح جهانی نتایج جدی داشته باشند. این امر، مسئله حفظ ثبات در نظام بینالملل را بیش از پیش مطرح میکند.
با در نظر گرفتن اهداف جهانی قدرتهای پشت پرده هر درگیری منطقهای، حفظ ثبات فرآیندی پیچیده و دشوار میشود. اگر محدودیتی برای این روند اعمال نشود، در نهایت جهان ممکن است به ورطه جنگهای نیابتی فرو رود.
انتهای پیام/