به گزارش خبرنگار سینمایی آباجان به نقل از ایرنا، در روزگاری که رئالیتیشوها و برنامههای شبکه نمایش خانگی، کپی دستهچندم یک برنامه آن طرف آبی هستند، گل یا پوچ، بدیع و خلاقانه است. نکته مثبتی که این روزها در میان انتقادات به این برنامه از قلم نمیافتد و گاهی حتی به عنوان بارزترین صفت این رئالیتیشو از آن یاد میشود.
این در حالی است که گل یا پوچ نه فقط نان تازهبودن ایده خود، که نان یک ساختار منسجم و با کیفیت را میخورد. ساختاری که بهطور مشخص دست به ریسک زده و همین هم به جذابیت چند برابری این اثر افزوده است.
گل یا پوچ؛ بازی بومی با ضربالمثلهای ساده
دستگذاشتن روی چنین ایدهای، طبیعتا ریسک زیادی داشته است. در بین مسابقههایی که یا با ساز و آواز و خندههای بلند، تزئین شدهاند یا اطلاعات عمومی مخاطب را به چالش میکشند، گل یا پوچ هم ساده و آشناست و هم متمرکز. مسابقهای که نیاز به توانایی و مهارت عجیبی ندارد و مبتنی بر تجربه، تمرکز و هوش است. از آنجایی این بازی را همه حداقل یک بار در دوران بچگی انجام دادهاند، احساس همذاتپنداری و اینهمانی برای مخاطب بسیار بیشتر میشود.
«گل یا پوچ» حتی برای نام قوانین نیز به سراغ ضربالمثلها رفته(سنگ مفت، گنجشک مفت) تا حق مطلب را درباره بومیبودن و ایرانیبودن بازی ادا کند
گل یا پوچ با آنکه روی یک بازی بومی و آشنا دست گذاشته اما قوانینی را به بازی اضافه کرده تا آن را مهیجتر کند. قوانینی ساده که نه فرم بازی را از حالت بومی خود خارج میکند و نه آنقدر آنها را پیچیده میکند که مخاطب نتواند به خاطر بسپارد. حتی برای نام قوانین نیز به سراغ ضربالمثلها رفته «سنگ مفت، گنجشک مفت» تا حق مطلب را درباره بومیبودن و ایرانیبودن بازی ادا کند.
توجه به مهارتهای ارتباطی، ارتباط چشمی و خلاقیت در استفاده از دستها، نکات دیگری هستند که گل یا پوچ بیش از محتوا در فرم به آنها توجه زیادی کرده است. زوم دوربین روی حرکات دست شرکتکننده ها، کاتهای بهجا و توجه به حرکات چشم آنها برای پیداکردن گل میان دستان رقیب از نکات قابلتوجهی هستند که باز روی ایرانی و اصیلبودن بازی تاکید میکنند؛ خصوصا برای ما ایرانیان که خون گرمیم و ارتباطات غیرکلامی جزو لاینکف توجه ما در روابط انسانیست.
هوشآزمایی مخاطب و کار تیمی
شاید این طور به نظر برسد که پس از دو قسمت علاقه مخاطب به تماشای مسابقه برای یافتن گل از بین میرود و نسبت به بازی سرد میشود اما تیم گل یا پوچ این مهم را با انتخاب درست شرکتکنندهها جبران کردهاند. شرکتکنندهها با دوربین آشنا هستند، هوش کلامی و هیجانی خوبی دارند و برای هر دست یک استراتژی خاص پیاده میکنند. این باعث میشود بازی در هر دور، بهرغم ثابتبودن همه چیز، شکل متفاوتی به خود بگیرد و مخاطب را با هوش خود آزمایش کند. آرامش «گل یا پوچ» برعکس باقی برنامهها که به دستزدن و تشویق کردن مهمانان وابسته است، این برنامه را خاصتر میکند.
مخاطب رفته رفته احساس میکند که بازی گل یا پوچ از یک بازی مبتنی بر حدس و گمان و شانس برای او تبدیل به یک بازی نیازمند تمرکز تجربه و هوش میشود. کار تیمی اهمیت پیدا میکند و تقلای هر دو تیم برای یافتن گل، مخاطب را نیز با خود همراه میکند.
تاکید رئالیتیشوها به حضور سلبریتیها که تاکید بیجایی هم نیست، در گل یا پوچ کاملا شکل دیگری به خود میگیرد. رفتهرفته مخاطب با بازیکنان آشنا میشود و از آنجاکه انتخاب بازی گل یا پوچ نیز درست بوده، این همذاتپنداری باعث میشود بهرغم ناشناخته بودن بازیکنان، نسبت به رفتار و واکنش آنها حساسیت شکل بگیرد و مخاطب با آنها همراه شود.
فضای قهوهخانههای قدیمی به میزبانی مدیری
آرامش گل یا پوچ برعکس باقی برنامهها که به تهییج مهمانان یا دستزدن و تشویق کردن آنها وابسته بود، این برنامه را خاصتر میکند. آرامشی که باعث میشود مدیری چندین بار از حاضران درخواست سکوت کند و همین برای مخاطب امروزی که مدام در معرض صدا و شلوغی است، آرامش و تمرکز به همراه میآورد.
دکور و طراحی صحنه نیز وام گرفته از قهوهخانههای قدیمی است. طراح لباس نیز هوشمندانه عمل کرده و به جز شرکتکننده های خاصی که در هر قسمت روی آنها تمرکز وجود دارد (همچون آقای ادیبزاده) باقی شرکتکنندهها تیپی امروزی دارند و سعی نکرده با دستکاری پوشش آنها شکست پدرخوانده را تکرار کند. با این حال بخشی از مخاطبان به نور کم صحنه و تاریکبودن فضای مسابقه انتقاد داشتند.
در نهایت بارزترین ویژگی گل یا پوچ، حضور درست و در چارچوب مهران مدیری به عنوان میزبان است. مدیری در اینجا برخلاف دورهمی که تهیهکننده و اسکار که کارگردان بود، هیچ کدام از این دو نقش اصلی را برعهده ندارد و تنها میزبان است. همین نشانگر این است که کنترلکردن او به عنوان میزبان، تا چه میزان از ورود بیمهابای او به مسابقه جلوگیری میکند و همین نکته به پیشبرد بهتر این مسابقه نسبت به باقی برنامههای مدیری کمک کرده است.