در بخش نخست میزگرد تخصصی اداره کل پژوهشهای آباجان به نقل از ایرنا با عنوان «نقش مراکز دادهکاوی در پیشبینی انتخابات ریاست جمهوری»، درباره اینکه اصولا میتوان فضای مجازی را آینه جامعه واقعی دانست یا نه و همچنین ظرفیت دادهکاوی در پیشبینی انتخابات، بحث شد. و در بخش دوم، به طور مفصل نسبت دادهکاوی با نظرسنجی در رصد و تحلیل افکار عمومی مورد بحث قرار گرفت.
مهمانهای برنامه که از ۲ شرکت دادهکاوی کشور دعوت شده بودند، درباره فعالیتهای باتها در فضای مجازی و همچنین مهمترین چالشهای دادهکاوی در ایران و بحث ضریب پراکندگی اینترنت به عنوان یکی از مشکلات کشور در حوزه دادهکاوی اظهار نظر کردند. نبود اطلاعات کافی و جامعه نرمال از دیگر مشکلات دادهکاوی در مقایسه با نظرسنجی عنوان شد و از اجتماعی نبودن شبکههای اجتماعی در سالهای اخیر، استدلالها و نمونههایی ارائه شد.
در ادامه، سخنان «حمیدرضا کشاورز» مدیرعامل شرکت لایف وب و «امیرحسین عسگری» مدیرعامل شرکت دیتاک درباره مرجعیت مجازی در انتخابات و همچنین چگونگی تحلیل و رصد بسترهای مختلف داخلی و خارجی برای تحلیل نهایی افکارعمومی ارائه شده است:
آباجان به نقل از ایرنا: یکی از سوالات متداول و پرتکرار در بررسی شبکههای اجتماعی در انتخابات این است که اصولا آیا مرجعیت مجازی در بسترهای مختلف مجازی وجود دارد؟ و هر یک از طیفهای سیاسی در این فضا چه افرادی را مورد حمایت قرار میدهند؟ در صورت امکان مصداقی توضیح دهید.
عسگری: نکته نخست این است که اکنون مرجعیت توزیع یافتهای وجود دارد که به دلیل ساختار شبکههای اجتماعی که تنوع گستردهای را پوشش میدهند و الگوریتمهای آن، وقتی که کاربری وارد میشود به او کمک میکند، محتوایی که بیشتر دوست دارد را ببیند و در آن فضا غوطهور شود. در این حالت، به طور طبیعی پیش مرجعی میرود که از نظر فکری به آن نزدیک است.
پدیده اینفلوئنسرهای مجازی که در این ۸ سال اخیر، توانستند یک بخشی از تبلیغات را انجام دهند ناشی از همین فضای حامی و پیروی است که یک فردی که نه سطح تحصیلات بالایی دارد، نه قدرت بالایی در ارکان سیاسی دارد، نه مرجعیت دینی یا مذهبی دارد، نه جایگاه اجتماعی خیلی بالایی دارد فقط به دلیل این که میتواند نمایندگی یک بخشی از جامعه را برعهده بگیرد (حتی بخش کوچکی از جامعه مثلا ۲ یا ۳درصد از جامعه) توانسته در این فضا موثر واقع شود.
در فضای رسانهای، عصر ضد قهرمانها است
نکته جالب در مورد حضور مرجعیت در فضای مجازی این است که به طور کلی، در این فضای رسانهای، عصر، عصر ضد قهرمانها است و قهرمانی دیگر باقی نمانده است، زیرا همه قهرمانها توسط رقبا و حریفها تخریب میشوند و عملا دیگر قهرمانی باقی نمیماند. شما هرکسی را که اسم ببرید درست یا نادرست، جامعه اشکالاتی از او پیدا میکند و تخریب میشود. پس آن مرجعیتی که بگوییم این فرد اگر چیزی بگوید به واسطه فضای مجازی اتفاق عجیب و غریبی میافتد و جریانسازی میکند، محقق نمیشود اما این طور هم نیست که تصور کنیم مرگ مرجعیت رسیده و آنها دیگر هیچ اثری ندارند.
آباجان به نقل از ایرنا: مصداقیتر اگر بحث کنیم، در سال ۱۴۰۱ و همزمان با ناآرامیهای پس از فوت مهسا امینی، برخی اکانتهایی بالا آمدند که قبل از آن هیچ اعتبار خاصی نداشتند (مثلا علی کریمی در توئیتر فارسی و اشکان خطیبی در اینستاگرام) فعالیت این کاربران نه چندان معتبر را که اصلا مشخص نیست این حسابها واقعی هستند یا اجارهای، چگونه تحلیل میکنید؟
عسگری:مرجعیت این افراد به طور قطع، مقطعی بوده است، چرا که تجربه نشان داده نتوانستند این حضور را تداوم دهند. برای نمونه در مقطع ناآرامیهای سال ۱۴۰۱، در آن فضای اقتضائات و متغیرها و مولفههایی وجود داشت، که این افراد میتوانستند بیایند و کار کنند. این بدان معنی نیست که آن فرد مرجعیت بالایی داشته و در آن موضوع توانسته کارکند.
تحلیل درست این است که اگر فضا عوض شود و موضوع دیگری رقم بخورد که اکنون شاهد آن هستیم؛ به طور مثال در موضوع انتخابات ۱۴۰۳ این اکانتها چه کنشگری جریانسازی توانستند انجام دهند؟ آنهایی که در ۱۴۰۱ تاثیرگذار بودند، در زمان انتخابات نتوانستند کنشگری تاثیرگذاری داشته باشند.
برای نمونه، در دور دوم آنها همچنان سیاستشان عدم مشارکت بود اما میبینیم که ۱۰ درصد هم به میزان مشارکت اضافه شد این یعنی آن اتفاق عجیب که قرار است توسط سلبریتیهای مجازی، رقم بخورد، رخ نمیدهد.
اکوسیستم رسانهای را با اثر واقعی تفاوت دارد
نکته دیگری درباره مرجعیت مجازی که باید نسبت به آن آگاهی داشته باشیم این است که اکوسیستم رسانهای را با اثر واقعی جدا کنیم. به طور معمول ما این ۲ را با هم اشتباه میگیریم؛ میگوید نگاه کنید کسی مثل علی کریمی حرفی میزند اینمقدار برد رسانهای دارد و کاربران در بسترهای مختلف در موردش صحبت میکنند، این اکوسیستم رسانهای میشود، این که چقدر این محتوا در دنیای واقعی اثر میگذارد و مورد پذیرش قرار میگیرد، بحث دیگری است که همواره مغفول یا اشتباه گرفته میشود.
عامل دوقطبی جوامع معاصر، شبکههای اجتماعی است
نکته مهم دیگر، این است که شبکههای اجتماعی اتفاقی را رقم میزند آن هم بحث قطبی کردن جوامع است. این قطبی شدن جامعه مختص به ایران نیست. شما هر روز دهها و صدها بار خود را در شبکههای اجتماعی تایید میکنید چون در آنجا تفکری که در حال دنبال کردن آن هستید، آنقدر از همفکران خود تایید میگیرید که با خود میگویید من قطعا درست میگویم و جای اشتباهی وجود ندارد؛ اصلا تفکر انتقادی خاموش میشود و کنار میرود. این موضوع به سرعت در حال پررنگ شدن است و هنگامیکه به اتفاقات بزرگ اجتماعی نگاه میکنید در دنیا میبینید که این دو قطبی در حال شکل گیری است.
نسبیگرایی از دیگر اثرات مهم شبکههای اجتماعی در جهان
دکتر کشاورز به نکته خوبی اشاره کردند؛ به طور کلی، در انتخاباتها برد قطعی که بگوییم یک نفر توانست ۸۰ درصد آرا را بگیرد و به طور قاطع میتوان گفت پیروز میشود، اتفاق نمیافتد. میتوان گفت یک دلیلش همین داستان قطبی شدن جامعه است. در زمان کرونا در چین بحث مهمی که برای حزب کمونیست وجود داشت و البته رسانههای ایران زیاد پوشش نمیدادند این بود که تقریبا در دنیا در پایان کرونا همه پروتکلها را باز کرده بودند و فقط واکسن و ماسک زدن مانده بود، در چین همچنان مانند روزهای ابتدایی برخورد میشد به همین دلیل در آن جامعه بخشی به شدت ناراضی بودند، یعنی رفتار میانه نه صفر و نه صد آنجا کم پیدا میشد.
وقتی انتخابات آمریکا را بررسی میکنیم و نظرسنجیهای مختلف در سالهای ۲۰۰۸ و ۲۰۱۰ و ۲۰۱۲ را میبینیم قبل از آنکه فضای انتخابات داغ شود وقتی در یک فضای عادی از جامعه میپرسند که دموکرات هستی یا جمهوریخواه، عمده نمودار وسط است یعنی به طور مثال میگوید من ۶۰ درصد دموکراتم ۴۰ درصد جمهوریخواه.
اماکنون این پاسخها به صفر و صد نزدیک میشود و روند عمده این نسبیگرایی در کل جهان در ۵ سال اخیر اتفاق افتاده است علت این نسبیگرایی، فراگیری ضریب نفوذ اینترنت و توزیعیافتگی شبکههای اجتماعی است. زیرا این تاییدهای روزانه برای آدمها بینش میسازد.
آباجان به نقل از ایرنا: آیا یک جور بینش پرسپولیسی – استقلالی در همه مسائل در جامعه حکمفرما شده که یک طرف را بالا میبرد و یک طرف را تا مرز واژگونی پایین میکشد؟
دقیقا، یک سر آن اکوسیستم رسانه است که میگوید اگر وسط باشی حرفت خریدار ندارد. یعنی شما باید یا این طرفی باشی یا آن طرفی تا حرفت خریدار داشته باشد. این اکوسیستم مدام در حال تقویت خودش است یعنی هرچقدر که شما حرف تندتر بزنید بیشتر خریدار دارید.
مدیرعامل دیتاک: در ناآرامیهای ۱۴۰۱، تاثیر قطبیزدگی در شبکههای اجتماعی به بدترین شکل خود نمود پیدا کرد
این مساله چالش دولتهای بزرگ هم هست یعنی فقط مختص ایران و کشورهای غیرپیشرفته نیست. در کل دنیا این چالش به شمار میآید و تبعات منفی زیادی هم دارد. چون هرچقدر این قطبیت بیشتر میشود عقلانیت در جامعه کمتر میشود.
به جایی میرسد که ما نمونههایی از آن را در ۱۴۰۱ دیدیم. فرقی نمیکند کدام طرف معترضان یا طرف دیگر. شما در ۱۴۰۱ شمههایی از آن را به عنوان مضرات قطبی شدن جامعه میدیدید که آن آدم اصلا برایش مهم نبود که این گزاره درست است یا نادرست است، اگر حزب و طرف قطب خودش را تایید میکرد، میگفت این درست است، میگفتیم شما اصلا درباره این اتفاق تحقیق کردید که درست است (فرقی نمیکند کدام طرف) فقط سریع منتشر میکرد که این اتفاق افتاده است و اگر از او میخواستی که تناقضات را ببیند و بیشتر تحقیق کند به «وسطبازی» متهم میشدید.
آباجان به نقل از ایرنا: نقطه نظر شما درخصوص مرجعیت مجازی در انتخابات ۱۴۰۳ و نوع کنشگری و رفتارشناسی آنها چیست؟
کشاورز: یک گزاره متکثر و جنجالی که در روز انتخابات وجود داشت، این بود که همه تلاش میکردند، بگویند اگر جلیلی کنار بکشد، قالیباف چه میشود، اگر قالیباف کنار بکشد جلیلی چه میشود؟ در فضای نظرسنجی یک حالت وجود دارد که میگوییم ما الان مصاحبهای با شخصی انجام دادیم حالا هویت او چیست؟ عقبه او چیست؟ ما در تحلیلی که با کلان دادهها انجام میدهیم این امکان را داریم که این موارد را بررسی کنیم اما در نظرسنجی این امکان وجود ندارد.
نیمی از منتقدان قالیباف در انتخابات از طیف اصولگرا و انقلابی بودند
مدیرعامل لایف وب: ۵.۸ درصد از یوزرها و ۴۰ درصد از محتواهایی که به نقد و تخریب قالیباف پرداختهاند، تگ انقلابی یا اصولگرایی داشتند. یعنی کاربر برانداز یا اصلاحطلب یا اعتدالی نبود.اساسا این شکل رابطه سلسلهمراتبی و حامیپیروی دیگر خیلی کارایی ندارد.
اکنون ما بخش قابل توجهی از کاربرهای ایرانی توئیتر را هویتشناسی کردیم. ۵.۸ درصد از یوزرها و ۴۰ درصد از محتواهایی که به نقد و تخریب قالیباف پرداختهاند، تگ انقلابی یا اصولگرایی داشتند یعنی کاربر برانداز یا اصلاحطلب یا اعتدالی نبودند. این نشان میدهد که انتقال رای با انصراف به کاندیدای دیگر انجام نمیشود. اساسا این شکل رابطه سلسلهمراتبی و «حامیپیروی» دیگر خیلی کارایی ندارد.
به طور مثال،آقای قالیباف در جریان رقابتهای انتخابات ریاست جمهوری، بیانیهای منتشر کردند که از آقای جلیلی حمایت میکنند، اما جامعه اصولگرا و انقلابی فعال در شبکههای مجازی به سمت تجویزی که بزرگانشان داشتند، نرفتند. بنابراین از مرجعیتی که صحبت میکنیم، میبینیم که بخش زیادی از آن به دلایل مختلف کار نمیکند.
نسل زِد ویژگیهای جهانشمول دارد و فقط به ایران مربوط نمیشود
نکته بعدی این است که یک بخش زیادی از کنشگرهای رسانههای آنلاین نسل زِد هستند.این نسل ویژگیهایی دارد که جهانشمول است و فقط به ایران مربوط نمیشود. نسل زد، انگارهها و ارزشهای پدر و مادر خودش را هم تا حد زیادی به رسمیت نمیشناسد، چه این که لیدر اجتماعی- سیاسی برایش نسخهای بپیچد و به احترام و ارزشی که برای او قائل است به سمتی حرکت کند.
نکته مهم این است که سوال اساسی وجود دارد که آیا آن مراجع سنتی اجتماعی-سیاسی – فرهنگی جایگاهشان را به کلی از دست دادهاند؟ یک لیدر، یک مرجع سیاسی ممکن است که در شبکه اجتماعی هم اکانتی داشته باشد و فعالیت بیواسطهای با مردم در آنجا داشته باشد. موضوع جالبی که وجود دارد این است که در گذشته چگونه بود؟ درواقع مراجع قدرت و ثروت، رسانهای داشتند و با مردم ارتباط مونولوگ برقرار میکردند این در حالی است که اکنون، به واسطه شبکههای اجتماعی به عدد آدمها، سکوی انتشار برای اظهار نظر وجود دارد.
مراجع ناشناس در آفلاین همپای مراجع سیاسی در آنلاین نقشآفرینی میکنند
چند اتفاق اینجا میافتد اولا مثل گذشته اینگونه نیست که یک نظریه یکطرفه به جامعه و تودههای مردم منتقل شود و یک ادراک فراگیر به مردم مانتقال یابد . به این معنا که که همه به این سمت بیایید. یعنی ما شاهد این هستیم که یک کاربر ممکن است فقط فعال رسانهای باشد و اصلا چهره سیاسی هم نباشد، اما در این فضا هم یک ظهور و بروزی دارد.
اصلا بعضی از یوزرهایی که جریانسازی میکنند ربات نیستند، اما هویت واقعیشان هم در فضای آفلاین ناشناس است. او اکنون به طور مثال فعال توئیتری و در حال جریانسازی است.
حداقل باید این را بپذیریم که اکنون، در فضای مجازی، مراجعی ایجاد شدهاند که پیشتر در فضای آفلاین مرجعیتی نداشتهاند.اما در مجازی پا به پای مراجع سیاسی سنتی واکنش داشته و کنشگری میکنند. به طور مثال در ماجرای «امینی» این سبک از کنشگری، خیلی خود را نشان داد اما موضوعی که وجود دارد این است که ما در قضیه امینی هم دیدیم جبهه معارضان جمهوری اسلامی، نخستین مرتبهای بود که تشکیلاتی به این شکل ساختند و حول میزی جمع شدند و یک گزاره یکپارچه شکل دادند.
ادامه دارد….