به گزارش آباجان به نقل از ایرنا– خبرنگار صحرانوردی سرخ روی و زارعی زخم خورده است که قرائت تار و پود وجودش بسیار سخت و سهل است و برای آشنایی با کُنه کرامت و دامنه دوّار شخصیت او باید سرزمین جان و رایحه روحم را به ساحت صبرش بسپاریم و گوشِ دل را به مزرعه مهرش تقدیم کنیم تا با ضمیر زهد و زوایای زیبای یک خبرنگار نیک گفتار آشنا شویم.
آری؛: لازم است که از او بپرسیم که به راستی “خبرنگار کیست و درپی چیست؟ “
یقینا او به ما میگوید که من خبرنگارم، عزت را خریدار با ذلت در ستیز و از ظلم و بیعدالتی جهان بیزارم، قلم را مقدس دانسته و پاسدار حرمت ایران و خار چشم اشرارم، خبرنگارم و بر پیمان سرخی که با شهید “محمود صارمی” بستم، هستم.
سلاح ریزنگارم حافظ لالههای واژگون زاگرس و صداقت مینگارم، خدای مهربان، ناظر نگارشم و یاری مردمم امیدبخش کارم، آلام همنوعانم را احصاء کرده و امید مینگارم. ملول و ناخوش میهمان شهید کشورم ( فرمانده سربلند جبهه مقاومت، شهید اسماعیل هنیه) و برای انتقامش لحظه میشمارم، سرو عشق و آزادگی بر صحیفه سبز تاریخ مینشانم.
من خبرنگارم، رد پایم در دل طوفانهای سخت تاریخ پیداست و زخمهای جاری بر روحم گواه من است، پاسدار انقلابم، نقشم معلوم است و سهمم مجهول، صدایم در سنگرهای دفاع مقدس به گوش میرسد و با شهیدان پیمان پایداری بسته و اکنون پیجوی نام بی نشان آنانم.
جامه جُهد بر تن دارم و قلم صدق در دست، زبانم با لُکنت نا آشناست و دیدگانم تاریکیها را میبینند، گامهایم با تهدید نمیلرزند و صدایم رساست.
من خبرنگارم و در غم مرگ عدالت و انسانیت در غزه، فلسطین، لبنان و یمن عزادار و فریادم اسیر انگشتان آهنین نیست و تاریخ گواه دردهای بیشمارم.
من خبرنگارم؛ وجودم به فرمان عقل خود است و طعمه هیچ تلهای نمی شوم، نگاهم ندای مظلومان است و هر اشارهام یک آرمان، به عدالت فکر میکنم و برایش مینگارم.
در مسیر حقیقت حرکت کرده و راهی ساحل سخت نجاتم، به تساوی حقوق بندگان معتقدم و به خطر این مسیر مطلع، اهل خانهام و شاید بیگانهام بپندارند، در مزرعه ملک خود بیل میزنم و نصیبم را منکرند، پروانه شمع ایرانم و در سایه سیاه سهم خواهان پنهان، با چنگ خویش چتری ساختهام و در زیر باران بلای تجاوز گرفتارم، صدایم آشنا، خطم در مسیر خدمت و نبشتهام در رثای عدالت جهان اشک می ریزد.
خدایا من فقط خبرنگارم، سرّ مگو میدانم، نادیدهها را میبینم، ناشنیدهها را می شنوم، ناگفتهها را میگویم و همه آنها را مینویسم و از برای این کارم مزدی نمیستانم و در پاسداشت واقعیت، حلاج جان را مهیای دار مکافات کردهام.
به جان انسانها و خون کودکان مظلوم غزه فکر میکنم، به حاشیه میروم چون متن مینگارم.
من خبرنگارم؛ به ظالمان دنیا میتازم و بر عزم خویش پای میفشارم، دستم را به جنگ شمشیر شیطان میفرستم، اشک قلم را به میدان بیدادگران روانه میکنم و نائره نادانی را به تاراجش میدهم، فواره فکرم را به جنگ جهالت میبرم و تجاوز، تعدی و تفاخر بیدادگران خون آشام زمانهام را فریاد میکشم.
درد و داغ و دشنه دوران را به درگاه دادار میرسانم تا بین من و آدم کُشان صهیون، متقدمان و متأخرانشان داوری کند.
من خبرنگارم؛ وارث ایثارِ تن و حارث قلم و قداست شهید “محمود صارمیام”، مظلومیت شهیدان را به رخ میکشم، آه سرد مادران مفقودالاثر دفاع مقدس را گواه میگیرم، خاک خوردگان خاکی پوش را میستایم، یاد سنگرسازان بیسنگر را گرامی می دارم، دلهای بیدار و قلبهای بیقرار بسیجیان را به یاد میآورم و این آتشفشانان گمنام دشت دیانت را با متجاوزان کودککش مقایسه کرده و خیانت متجاوزان، منافقان را به خدای شهیدان و نامداران گمنام میسپارم تا بنیان بد یُمن آنان را از ملک جهان بَر کند.
من خبرنگارم؛ به خدا امیدوار، به شرف انسانیم پایدار، به رسالت حرفهایم معتقد، قلم را مقدس میدانم، امانت را عطیه خدا، خدمت به خلق را توفیق، پاسداری از انقلاب اسلامی را یک تعهد و میرات آزادگان را یک آرمان بزرگ و افتخار ماندگار میدانم.
من خبرنگارم؛ عزت را خریدار و از دو رنگی بیزارم، قلم را نمیفروشم و بر امانتداری پای میفشارم، پاسدار فخر ایران و خار چشم اشرارم، مِداد به مزد نیستم و صداقت می نگارم، سرود آزادگی میسرایم و بر آن استوارم.
۱۷ مرداد سالروز شهادت شهید محمود صارمی و روز خبرنگار گرامی باد.