به گزارش گروه جامعه آباجان به نقل از ایرنا؛ باز هم محرم و ماه عزای اهل بیت است؛ شیفتگان اهل بیت و تشنگان مکتب اهل بیت (ع) این روزها رخت عزا بر تن کرده اند و باز هم به یاد دلاوری ها و منش امام حسین (ع) و یاران باوفای ایشان، عزاداری میکنند؛ در میان یاران باوفای امام علیه السلام؛ به یاد زینب کبری هستیم، بانویی که تنها یک نام نبود، مکتبی بود که بزرگان در تبیین و تفسیر آن درمانده اند و هنوز هم ناگفته های بسیاری از عقیله بنی هاشم باقیست.
مکتب زینب؛ مکتبی که با حیات زینب آغاز و تا پایان تاریخ بشریت ادامه خواهد داشت؛ او که طاقت دوری از برادر را نداشت، در حالی با برادر به معرکه کارزار حق و باطل آمد که قرار بود به حج و زیارت خانه خدا بروند، فرزندان و زنان و أصحاب امام یک به یک سوار مرکب شدند، پسران و خانواده بنیهاشم کمک کردند تا زینب نیز با احترام، آرامش و راحتی سوار بر ناقه شود و حرکت آغاز شد؛ حرکت به سمت انتهای تاریخ.
او که عقیله بنی هاشم بود گویا ماموریتی پایان ناپذیر داشت؛ ماموریت احیای دین رسول الله، جد بزرگوارش؛ در مدینه کلاس درس داشت و زنان و بانوان مدینه از او تعلیم علم و دین می گرفتند؛ دختر علی را همه می شناختند ، به فصاحت و بلاغت کلام معروف بود؛ همان چیزی که در مردانِ مردِ عرب، مباهات تلقی میشد اما این بار یک زن این بلاغت و فصاحت را به رخ تاریخ میکشید.
این بار در کربلا باید خود را برای آزمونی تکرار نشدنی آماده میکرد؛ آزمونی که بدترین خلق خداوند و شیاطین انس در آن حاضر بودند و زینب باید در بین شیاطین، یکه و تنها به یاری دین خدا را می شتافت.
معرکه کربلا که بالا گرفت؛ یک به یک عزیزان خود را از دست داد؛ برادرش را تنها یافت؛ دریای عشق طوفانی شده بود و او جز زیبایی چیزی نمیدید؛ گل های خانواده اش هر یک به نحوی به دیدار رسول الله در بهشت شتافته بودند و او بود که باید حراست از دین جدش را بر عهده میگرفت و دفاع می کرد چه دفاع کردنی…
او که تعلیم دیده مکتب زهرا و علی بود و عمر گرامی را در دوران تاریخی سه امام معصوم گذرانده بود و عمر مبارک را در راه دین صرف کرده بود؛ پس از معرکه و آتش زدن خیمه هایِ خون خدا، زنان و دختران را جمع کرد و تلاش کرد آسیبی به مخدرات نرسد؛ زنان عزتمندی که یاغیان و حرامیان به گمانشان میتوانستند احترام آنان را بر باد دهند؛ غافل از اینکه زینب در قامت کاروانسالار، هرگز به آنان اجازه اجرای افکار خبیثی که در ذهن دارند را نخواهد داد.
در مسیر کوفه تا شام؛ همراه سرهای بریده بر نیزه آمد، تا شاهد قرآن خواندن سر برادر بر نیزه باشد و با کلامی خدایی افشاگر ظلم ظالمان و احیاگر دین الهی رسول الله باشد؛ قدمهایش لرزه بر بیابانهای کوفه تا شام می انداخت و صلابتشبا وجود غم و اندوه فراوان، الگویی شد برای مظلومان و دردکشیدگان عالم، آنها که جوانان و فرزندانشان را تیغِ ظلم سر می برد و خونشان درخت دین را آبیاری میکند.
او آمد تا در شامِ بلا پرده از جنایات دستهای شیطان بردارد؛ درکاخ ظلم یزید خطبه خوانی کند و بگوید آنچه باید بگوید و کاخ طاغوت را در هم بکوبد.
یزید که گمان می کرد انتقام جنگ بدر را از خانواده امام گرفته است؛ مجلس جشن و شادی برپا کرده بود و امام سجاد و زنان عفیفه خاندان رسول خدا را به کنیزی گرفته است؛ هرگز گمان نمی بُرد که زنی نحیف و درد کشیده بنیان حکومتش را بر باد دهد و ظلم او را علنی کند.
در مجلس یزید بود که امام زین العابدین خطبه خوانی و زینب حمایت می کرد؛ یزید که می دانست خطبه امام بنیان او و خاندانش را بر باد خواهد داد؛ دستور داد اذان بگویند؛ در حالیکه موذن اذان میگفت؛ زینب پرسید محمد؛ پدربزرگ توست یا جد بزرگوار حسین علیهالسلام؛ حاضران شرمنده شدند؛ زینب ادامه داد سری که در مقابل توست ، سر نوه رسول الله است؛ او خطاب به یزید گفت: «به دین خدا و دین پدر و برادر من، تو و پدر و جدت هدایت یافتند؛ اگر مسلمان باشی.»
زینب مکتبی است که در طول تاریخ دانش آموختگان بسیاری دارد؛ مادران شهدای دفاع مقدس و مدافع حرم درس آموختگان این مکتب بودند و مادران، کودکان و جوانان شهید غزه، با صبر و استقامت ادامه دهندگان مکتب زینب اند و این مکتب تا پایان تاریخ می ماند.