جالب است که این روزها جوانان چنان اعتمادی به گل دارند که اگر زمین و زمان جمع شوند و قسم و آیه بخورند که گل یک ماده اعتیادزا و توهمزا است، اعتنا نمیکنند و عجب آنکه با دیدن عوارض آن، اصطلاحات خاصی هم درست کردهاند و با این اصطلاحات روی عوارض سرپوش میگذارند. مثلا اگر در اثر کشیدن گل به هر اراجیفی بخندند و خنده آنها الکی و زیاد باشد به همدیگر میگویند باز چِت کردهای. اگر توهم بزنند میگویند های یا فلای شدی یا اینکه «باز هم فاز گرفتی یا پنیک میزنی» و اینچنین قلب واقعیت میکنند.
تعجب برانگیز است که مصرفکنندگان گل تا این حد نظر مثبتی به یک ماده توهمزا دارند. بسیاری، کنجکاو هستند تا با توجه به تعریفهایی که از این ماده شنیدهاند حتی برای یک بار هم شده، آن را امتحان کنند درحالیکه برخی با مصرف گل، کارشان به تیمارستان هم کشیده شده است.
گذشته از دعوت دیگران به مصرف گل، گاهی مصرفکنندگان حتی در گلدانها، ماده گل میکارند تا دیگر نیازی به ساقی نداشته باشند یا از فروش آن کسب درآمد کنند. چنانکه دختری جوان تعریف میکرد «در دوران نامزدی، گلدانهای خانه نامزدم را آبیاری میکردم و بعد از ۹ ماه متوجه شدم، در آنها ماده گل کاشته شده است»! و ماجرا به همینجا ختم نمیشود، گل چنان صاعقهوار فراگیر شده که متاسفانه در برخی تورهای مسافرتی، لیدرها روی قلیان مسافران، گل میگذارند.
اگر تا دیروز ماده شیشه سر زبانها بود امروز گل جای آن را گرفته است و این روزها جوانان به بیراهه و ترکستان میروند و این جماعت بسان برخی گمراهان قدیم میمانند که کورکورانه به صحرای مرگ ترکستان که گرمای سوزان و کشندهای دارد، میرفتند و راه برگشت نداشتند و داستان این گمراهان قدیمی با جماعت مصرفکنندگان چه شباهت نزدیکی دارد چنانکه اکنون عدهای از دانشجویان پزشکی مصرفکننده گل، میخواهند ترک کنند اما راهشان سخت است.
حال مصرفکنندگان گل و دلالان این بازار با شعارهای فریبنده و به بهانه تفریح یا حتی درمان افسردگی و استرس قصد دارند اَنگ اجتماعی گل را از بین ببرند. اگر نهادهای مربوطه و رسانهها به درستی به نقش خود در زمینه عوارض گل، عمل میکردند، امروز مصرف گل به مرز نگرانکننده نمیرسید و سن مصرف اینطور پایین نمیآمد چنانکه هنگام نصیحت یک دانشآموز درباره سیگار، با خنده جواب داد: «سیگار دیگه چیه، الان همکلاسیهایم گل میکشند!»
با این اوصاف برخی سازمانهای مربوطه حاضر نیستند آمار رسمی جدیدی از مصرف گل منتشر شود و تلاش در پنهانکاری دارند و آمارها مربوط به سالهای پیشین است.
متاسفانه به خاطر نبود آمار بروز، مطالبهگری و برنامهریزی فراگیر در زمینه عوارض گل وجود ندارد و عملا فقط تعریفهای اغواکننده گل به گوش میرسد! مثلا زنی جوان میگوید «خیلی کنجکاو هستم گل را امتحان کنم البته چون احتمال اُوردوز یا عارضهای را میدهم، میخواهم در حضور همسرم اینکار را بکنم تا او مراقبم باشد!»
بنابراین مسئولان باید در مقابل این وضعیت، سکوت نکنند و با اطلاعرسانی گیرا، کنشی درخور داشته باشند وگرنه خیلی زود، دیر میشود و آمار مصرف گل، انفجاری خواهد شد.
غیبت پزشکان و روانپزشکان و حتی خود بلازدگان مصرفکننده گل در عرصه اطلاعرسانی، نپرداختن به شواهد علمی عوارض مصرف گل و جولان مافیای پنهان، مصرف گل را از کنترل خارج کرده و دود آن به چشم فرزندان همین مرز و بوم خواهد رفت. چراکه مکانیزمی شفاف و مشخص برای مقابله با تبلیغات گمراهکننده گل تعریف نشده و گاها شاهد هستیم برخی دستاندرکاران موثر، خود تبدیل به منتقد این وضعیت میشوند.
همکاری بینبخشی میتواند به گونهای عمل کند تا با فضاسازی و چینش برنامههای آگاهسازی و تفریحی و درمانی، جامعه جوان را از بسترهای زمینهساز مصرف گل از جمله فشارهای اجتماعی، اقتصادی و سیاسی دور کند.
البته نباید با شعور جوانان بازی کرد و آنها را از تفریحات اقتضاکننده سنشان دور ساخت، آنها را لای منگنه گذاشت و انتظار داشت آنها از راهحلهای فریبنده و پرعارضه برای دور شدن از واقعیت استفاده نکنند. ضمن آنکه باید مهارتها و راهحلهای جایگزین مبارزه با فشارهای زندگی را به آنها آموخت و بایدکه شواهد عینی عوارض مصرف گل را با زبان منطق به آنها بازنمایاند تا مصرف گل تبدیل به یک انگ اجتماعی شود.