دریافت
۳۴ MB
به گزارش گروه سیاست خارجی آباجان به نقل از ایرنا، این روزها بحث درباره مذاکرات هسته ای و رابطه با آمریکا داغ است و به این واسطه، به سراغ «کارین کنایسل» وزیر خارجه سابق اتریش رفته ایم تا نظراتش را درباره مداخله کشورهای غربی در امور داخلی کشورمان جویا شویم. پیشتر، بخش اول این مصاحبه با موضوع مذاکرات هسته ای منتشر شده بود.
پیش تر بخش اول مصاحبه با وزیر خارجه سابق اتریش منتشر شده است.
بخش دوم این مصاحبه در ادامه آمده است.
عدهای براندازی نرم و انقلاب رنگی را، زاییده اندیشه برخی از مسئولان میدانند. آیا چیزی به نام انقلاب رنگی وجود دارد؟ آمریکا و اروپا، تا کجا در سرنگونی دولت ایران با هم متحد هستند؟
همیشه ترکیبی از عوامل متعدد وجود دارد. فکر نمیکنم بتوان تغییر رژیم را به کشوری تحمیل کرد که در آن، مردم با این هدف همکاری نمی کنند. برای وقوع انقلاب های رنگی، باید ابتدا مردم را تغییر داد. البته در این میان سفارتخانهها و سازمانهای مردم نهاد هم نقش مهمی دارند که این موضوع را در فروپاشی صربستان در نوامبر سال ۲۰۰۰ شاهد بودیم. هیچ چیز تک علتی نیست و این واقعیت که هنوز هم عده زیادی فکر میکنند توان تغییر ایران را دارند، وجود دارد.
هنوز افرادی وجود دارند که تصور میکنند با بازگشت پسر محمدرضا پهلوی که از سال ۱۹۷۹ در واشنگتن حضور دارد، میتوانند این تغییر را رقم بزنند.
غربیها نتوانستند تغییر رژیم را به عراق یا کشورهای دیگر تحمیل کنند. اما مطمئنم که در یوگسلاوی موفق شدند و ما اتفاق سال ۲۰۱۱ را شاهد بودیم. همیشه باید دید که با یک جامعه منسجم مواجه هستیم یا خیر.
همانطور که گفتید، این مسئله ترکیبی از چیزهای مختلف است. من فکر میکنم تحریم کشورهای غربی علیه ایران، روی وضعیت اقتصادی کشور تاثیر میگذارد و همچنین عامل فشارهایی بر مردم ایران است تا به سرنگونی کمک کند. بنابراین، سؤال این است که آیا آنها در تلاش برای تغییر حکومت در ایران هستند، یا این فقط ساخته ذهن برخی از مسئولان است؟
این همان اتفاقی است که برای رئیس جمهور «حسنی مبارک» افتاد و میتواند برای هر شخص دیگری تکرار شود.
پس غربیها واقعا در تلاش برای سرنگونی دولت ایران هستند.
از آنجا که من دیگر مانند گذشته سیاستهای ایالات متحده را دنبال نمیکنم، نمیتوانم با قطعیت در این باره صحبت کنم و فقط در جایگاه ناظر هستم.
ما انقلاب رنگی را در اوکراین، مصر و بلگراد دیدهایم. عامل به خصوصی در دیپلماسی ایالات متحده وجود دارد که من برای اولین بار از طریق خواندن خاطرات «توماس جفرسون»، دومین رئیس جمهور ایالات متحده با آن آشنا شدم. در آن خاطرات، جفرسون با اشاره به انقلاب پاریس نوشته بود، باید مردم را تغییر دهید.
آمریکاییها این را، دیپلماسی تحول آفرین مینامند. من در کتابم درباره دیپلماسی، از آن صحبت میکنم. «کاندولیزا رایس»، وزیر خارجه اسبق ایالات متحده هم زیاد به آن میپردازد.
هرچند؛ این ربطی به دیپلماسی ندارد، چون دیپلماسی در ارتباط با احترام متقابل است. در دیپلماسی شما به عنوان سفیر کشور خود یا کنسولگری سفارت در کشور دیگری منصوب شده و متعهد میشوید که در امور داخلی دخالت نکنید. دیپلماسی تحول آفرین برای مردم، القا کننده این مفهوم است که تغییر وضعیت، باعث خوشحالی آنها میشود.
ما در دیپلماسی وظیفه داریم تا روابط متقابل در تجارت و تبادل فرهنگی را برقرار کنیم، در صورتی که دیپلماسی تحول آفرین ارتباطی با دیپلماسی ندارد. من همیشه میگویم که این طرز فکر مداخله جویانه، مختص به ایالات متحده نیست و آن را در اتحادیه اروپا هم خواهید یافت.
در مورد ایران، به مردم فشار میآورند تا بتوانند به نتیجهای که از دولت میخواهند دست پیدا کنند.
وقتی صحبت از دیپلماسی به میان میآید، بسیار محافظهکار میشوم. من عبارتهایی مانند دیپلماسی پیشگیرانه، دیپلماسی فرهنگی یا دیپلماسی عمومی را دوست ندارم. دیپلماسی برای من، احترام متقابل است. یعنی شما در کار طرف مقابل دخالت نمیکنید.
دیپلماسی تحول آفرین، در ایران یا حتی روسیه انجام میشود. برای مثال، وقتی آقای «آلکسی ناوالنی» به احتمال زیاد به صورت طبیعی فوت کرد؛ حداقل بیاید بگوییم که کشته نشد، سفیران اتحادیه اروپا به تشییع جنازه او آمدند و بیاناتی ایراد کردند. رئیس جمهور «پوتین» برای ریاست جمهوری جدید سوگند یاد کرد. سفرا هم دعوتنامه دریافت کرده بودند، اما تنها سفیری که با تیم خود در این مراسم حاضر شد، فرانسویها بودند.
تا جایی که به یاد دارم، مجارستانیها، اسلواکیها و بقیه اروپاییها، تنها دیپلماتهای خود را فرستادند. هرچند به نظر من، این مراسم به دیپلماتها ربطی ندارد. هنگامی که رئیس جمهور جدید به کاخ ریاست جمهوری میآید، آنها باید آنجا حضور داشته باشند.