اکبرنژاد که برآمده از عرصه تئاتر است، قطعا شکسپیر و جهان او را به خوبی می شناسد و با تسلطی که بر متن این نمایشنامه انگلیسی دارد، می داند که کدام متن، می تواند منظومه زخم کاری را به پیش ببرد و آن را، سالم و سرحال به سرمنزل برساند.
راستش، فکر می کردیم که فصل سوم این سریال، براساس نمایشنامه «اتلوو»، یا مثلا «تاجر ونیزی» تنظیم شود یا برداشت آزادی از آن باشد. بنابراین، با تلفیقی که در برداشت از دو نمایشنامه، صورت گرفته، دیگر نمی شود به راحتی پیش بینی کرد که قرار است در فصل جدید «زخم کاری»، چه اتفاقاتی رخ داد؛ امری که دست کم در فصل قبل، می شد انجام داد.
با این حال، همین حرکت گروه نویسندگان زخم کاری، در استفاده از دو متن مهم شکسپیر، خودش یک نوع نوآوری به حساب می آید و البته جذاب هم خواهد بود. زیرعنوان این فصل سریال مهدویان، «انتقام» است و این مفهوم البته در اغلب نمایشنامه های شکسپیر، نمود بارزی دارد؛ حتی در کمدی هایش. اما نکته ای که بعد از انتشار نخستین و بعد، دومین قسمت فصل سوم زخم کاری، نمایان تر از قبل شده، پیشتازی حضور زنان و بازی سازی های آنان در داستان است.
به نظر می رسد که نویسندگان، با بهره مندی از حضور چشمگیر و تعیین کننده زنان در نمایشنامه «شاه لیر» داشته است، تلاش کرده اند که در این فصل، قدرت زنان را بیش از فصل های قبلی، به نمایش بگذارند. در واقع، می توان پیش بینی کرد که زنان در فصل سوم زخم کاری، بخش عمده ای از ماجرا را بسازند و روابط و مفاهیم را در تسخیر دنیای زنانه خود در آورند. شاید بد نبود که مهدویان و با کمک اکبرنژاد، سراغ آثار کمدی شکسپیر هم می رفتند و از آنهایی که محور داستان شان، زن بود هم استفاده می کردند. مثلا رام کردن زن سرکش یا حتی رویا شب نیمه تابستان متن هایی بودند که فکر می کنم می توانست سویه دیگر نبوغ گروه سازنده «زخم کاری» را به چالش بکشد و آنها را از جهان تراژدی و جدیتی برگرفته از عصبیت، به جهانی طنز و شاداب، منتقل کند و در این جابه جایی بزرگ و تغییر پاردایم، مخاطب را بیش از پیش غافل گیر کنند. با شناختی از این گروه وجود دارد، مواجهه با چنین شرایطی، نمی تواند دور از دسترس باشد.
قبل تر می خواستم برای فصل دوم زخم کاری، می خواستم پیش بینی کنم که سمیرا (رعنا آزادی ور)، طلوعی را در پایان فصل، خواهد کشت که البته این اتفاق نیفتد. استدلالم این بود که انتخاب نام «سمیرا» برای این شخصیت، کاملا حساب شده و برگرفته از یک نگاه تاریخی باشد. سمیرا، افسانه ای است که در روزگاران قدیم به عنوان یک شاه دخت ایرانی زندگی می کرده است. او، جنجگو و قدرت طلب بوده و برای رسیدن به خواسته هایش، در برخی منابع، همسر خود را که پادشاه بوده، می کشد و خود بر جایگاه او تکیه می زند. این تعریف، به آن چیزی که ما از نقش سمیرا در زخم کاری دیده ایم، بسیار شبیه است. اما، حدس من در انتهای فصل دوم، درست از آب در نیامد، اما همچنان این پیش بینی وجود دارد که او، با طلوعی (کامبیز دیرباز) ازدواج کند و بعد، جانش را بگیرد. یا شاید هم جان همسر قبلی خود مالک (جواد عزتی) را بگیرد. هر یک از اینها که باشد، ما با ماجراهای جذابی روبه رو خواهیم بود.
از آن رو، من «زخم کاری» را یک منظومه و نه یک مجموعه خواندم که اساس این اثر، قدرتمند و پایدار است، بنابراین می تواند به مرور، سازه های متعددی را بر خود تحمل کند. یعنی این امیدواری وجود دارد که «زخم کاری» صاحب فصل های متعددی باشد که برگرفته از متون نمایشی شکسپیر و حتی متن های کلاسیک و درخشان دیگر، نوشته و ساخته شود.
اما جدای از قرص و محکم بودن متن «زخم کاری» که آن را جذاب و دیدنی کرده، بازی بازیگران آن است که بی شک می توان گفت هر یک از بازیگران شناخته شده آن، دارند بهترین بازی های عمرشان را در این اثر به نمایش می گذارند. این دستاورد، حاصل هوش و جسارت مهدویان در قامت یک کارگردان است که می تواند برای بسیاری از کارگردانان جوان، رشک برانگیز و البته الگو باشد.
در فصل سوم «زخم کاری» ما همچنان شاهد کنش ها و تنش های بسیار در هر قسمت هستیم که سبب می شود، مخاطب، دائما درگیر ماجرا باشد و از ملال و خستگی دور بماند. من به شخصه، انتظار دارم که «زخم کاری»، اثری باشد که همچنان ادامه یابد و در آینده نزدیک، تبدیل به یک برند سریال سازی کشورمان، در دنیا مطرح شود؛ چرا که این زخم هایی که در زخم کاری نمایان می شود، همیشگی و همگانی است.