به گزارش خبرنگار سینمایی آباجان به نقل از ایرنا، فیلم «عطرآلود» داستان زندگی علی (با بازی مصطفی زمانی)، یک عطرساز بااستعداد است که تصمیم میگیرد عطر جدید و خاصی بسازد، غافل از اینکه این تصمیم، او را در مسیری پر از چالشهای جدید قرار میدهد.
این فیلم برای نخستین بار در چهل و یکمین جشنواره بین المللی فیلم فجر به نمایش درآمد که در ۶ رشته نامزد دریافت سیمرغ بلورین شد و سیمرغ بلورین بهترین موسیقی متن این جشنواره را دریافت کرد.
به بهانه اکران «عطرآلود»، با هادی مقدمدوست، کارگردان این اثر به گفتوگو پرداختیم که در ادامه نظر شما را به مطالعه آن جلب میکنیم.
یک فیلم می تواند سندی از یک مقطع زمانی و تاریخی باشد. مثلا شما در دوران اوج وبلاگنویسی، فیلم اولتان یعنی «سر به مهر» را ساختید که تصویر دختری بود که وبلاگ نویسی می کرد و برای عمل چشم خواهرش کمک می گرفت. «عطرآلود» هم این تصویر را دارد. به این معنا که یک ملودرام، با ترکیبی از رنج، طمع و وجدان است که در زیرلایههایش میتوان جنبه های اجتماعی را دید. این بعد اجتماعی آگاهانه از کجا به آثارتان رسوخ می کند؟
آدمها میبینند و حس میکنند، افراد مشغول در کار هنری هم همینطور، اما این طایفه به طور مخصوص جز از تماشا و احساس، به دنبال نمایش و انعکاس هم هستند، طبعا اهل خیال و خلق هم هستند. اما آنچه خمیرمایه خلق و خیال است نیز باز همان احساس و تماشا است. آدمها میبینند و افراد اهل هنر هم همینطور اما کار دیدنشان را به نشان دادن میکشاند. یعنی میبینند تا نشان دهند. این خصلتی مثل آیینه است. شما میفرمایید بنده در این مختصر کارهایی که انجام دادهام، چیزهایی را نشان دادهام. این حتما حاصل تماشاست. یعنی قاعدتا و منطقا مشاهدهای رخ داده که چیزی منعکس شده. این تصاویر حتما محصول تماشا است، البته انسان سعی میکند که صاف و صادق نمایش دهد، بدون غرض و با سعی برای راستی. یعنی یک تماشای کامل و جامع. وگرنه اسم بردن از موضوعات بدون فهمیدن ابعاد و داشتن زاویه نگاه صحیح به موضوعات فقط نوعی گزارشگری و ثبت است. امیدوارم کاری که میکنم جدا از ثبت و سند کردن، نگاه درست و همهجانبه هم داشته باشد.
بنا بر چه ضرورتی، محور فیلمتان را خانواده و مسائل خانوادگی قرار دادید؟
خانواده نتیجه رسیدن به نقطه عهد و عقد در یک رابطه است و نتیجه آن تولد و رشد انسانها. خانواده یک سازه اجتماعی است که در آن افراد بدون تردید به هم یاری میرسانند و همدیگر را دوست دارند و در عین حال زندگی متمدنانه دارند. ارتباط در خانواده (علیرغم تمام آفاتی که میتواند به آن صدمه بزند) از هر جهت و از هر گونه دیگر محکمتر و معتبرتر است.
محیطهای دیگر ارتباط با اینکه شاید بتوانند تا مدتی پایدار باقی بمانند اما هیچگاه نه اعتبار خانواده را دارند و نه شان آن را و نه دستاوردهای آن را. اینجا نقطه ترجیح است؛ در فیلممان و در کار هنری خانواده را انتخاب کنیم؟ جواب بنده بله است. پرداختن به خانواده از یک سو امتیازات نمایشی خاص خود را هم دارد. همین موقعیت «عهد و عقد» خودش یک موقعیت نمایشی ممتاز است. مرد و زن در خانواده قرار نیست هر لحظه از هم فرار کنند، آنها عهد بستهاند به پای هم بمانند و مدیون و ممنون هم هستند. این اختیار شخصی آنها بوده که این تصمیم را بگیرند.
برای همین خانواده از نظر نمایشی، موقعیت دراماتیک عهد و وفا را با هم دارد. در اینجا است که فداکاری تبدیل به یک وضعیت نمایشی میشود و زن یا مرد تبدیل به قهرمان فداکاری میشوند یا حتی اگر شکست هم بخورند یک تأسف واقعی و عمیق ایجاد میکنند نه تاسفی که هزار تا تبصره دارد. جدا از همه اینها که عرض کردم، در خانواده است که مفاهیم ارزشمندی مانند مادری و پدر شدن رخ میدهد. مادر و پدر شدن مخصوص محیط خانواده است و این دو عبارت بدون هیچ معطلی اولین چیزی که به ذهن تداعی میکند، مهربانی و فداکاری است. همه چیز مهیاست که ترجیح بر این باشد که قصه صبر و فداکاری در خانواده تعریف شود.
در فیلمنامه «عطرآلود» رابطه علت و معلولی به خوبی لحاظ شده است. یعنی هر اتفاقی یک بستر داستانی در پسزمینه دارد. مثلا سکانس درخشان و کامل دختر نابینا و بسیار ظرائف دیگر از جمله مواردی است که باعث می شود «عطرآلود» یک اثر سینمایی قابلستایش شود. به نظر میرسد قوس شخصیتها و نمایش حال درونی انسانها و تغییراتشان از دغدغه های تان در ساخت این فیلم است؟ کمااینکه علی و عاطفه هم در پایان فیلم همان آدم اول نیستند و تغییر کرده اند!
قصهها اگر تغییرات را ترسیم کنند، کار مهمی کردهاند. آدمها در زندگی، تغییرات را به چشم میبینند. رشد و عقبگرد آدمها را میبینند. این در زندگی فراوانی بسیار دارد. حال آدمها و خلق و خوهایشان عوض میشود. آدمها هر لحظه در یک حالی هستند که عنوانش همان تعبیر شما است؛ «حال درونی» و خودشان ممکن است از ته و توی این حال و یا عنوان آن خبر نداشته باشند.
اما روایتها میتوانند این احوالات را به تماشاچیها نشان دهند. اگر یک فیلمی در داستان خود، این حالات را بهواسطه هر تمهید واقعی نشان دهد، شبیه به اصل واقعیت عمل کرده است. کاری کرده که برای مخاطب سخت ملموس است. این موضوع تغییر شخصیت یک اصل دراماتیک هم است. قصههای شخصیتمحور، کارشان در اصل همین است و البته قصههای موقعیتمحور، کمتر این کار را میکنند. توازن بین این دو هم کار سخت و جالبی است.
«عطرآلود» فیلم یکدستی است، حتی این یکدستی را می توان در بازیها هم دید. انتخاب و هدایت بازیگرانی مانند مصطفی زمانی و هدی زین العابدین که تماشاگر از آنها ذهنیتی دارد و محبوب هم هستند، یک دست بوده. ترکیب بازیگران از ابتدا همین بود یا تغییر کرد؟
کمتر پیش میآید که بازیگران فیلمها از ابتدای نگارش، افراد معینی باشند. انتخاب بازیگران در فرآیند پیشتولید اتفاق میافتد اما مواظبتهایی باید انجام شود که انتخاب و تصمیم نهایی تبدیل به یک انتخاب درست شود. نقش و بازیگر به هر حال باید با هم جفت باشند.
می توان گفت مصطفی زمانی و هدی زین العابدین نمونه واقعی دارند؟ البته نه به این شکل و شمایل که در فیلم هست اما به هر حال از الگویی واقعی وام گرفته شده اند؟
به نظرم بله. این موقعیتها برای زوجها آشنا است، اما از الگوی واقعی وام گرفته نشده.
چگونه به این تصویر واقعی از روابط اخلاقی – انسانی و ارتباط بین یک زوج رسیدید؟
با حسین حسنی، نویسنده فیلمنامه درباره موقعیت های اصلی و موقعیتهای مختلفی که این زن و مرد در آن قرار میگیرند، صحبت میکردیم. قرارمان با خودمان این بود که هر موقعیت، واقعا موقعیت باشد. موقعیت هایی که آدمها در آن باید واکنش داشته باشند. این یک ملاک را داشتیم که موقعیت اصلی و موقعیتهای مختلف قابل فهم و حس کردن باشد.
با توجه به اقبالی که از «عطرآلود» در جشنواره فیلم فجر شد، خودتان دلیل موفقیت این فیلم را در چه میدانید؟
لطف دارید که میگویید موفق بوده. البته واقعا باید دید موفقیت چیست؟ رضایت تماشاگر؟ فروش در گیشه؟ گرفتن جایزه؟ تأثیرگذاری؟ یا… با اینکه در مورد تعریفمان از موفقیت هنوز با هم صحبت نکردهایم و حرفم شاید قدری حالا مبهم به نظر برسد اما؛ امیدوارم فیلم موفق باشد.