ساعاتی به اذان صبح روز پانزدهم مانده است، در تاریکی شب دستور حرکت میدهند. حضرت تا کنار خانه خدا میآیند و وارد مسجدالحرام میشوند، طواف وداع به جای میآورند. دو رکعت نماز طواف میخوانند. سپس بین حجرالاسود و درب کعبه رو به بیت الله میایستند و سینه و پیشانی و ذراع و کف دستانش را بر دیوار کعبه میگذارند، در حالی که دستها را باز کردهاند، برای آخرین بار کعبه را زیارت میکنند و با خانه خدا وداع میگویند.
پیامبر از مسجدالحرام بیرون میآیند و نگاهشان را به کعبه میدوزند و از شدت حُزن اشک از چشمان مبارکشان جاری است. در هنگام این مواجهه با شکوه؛ خداوند برای دلجویی از پیامبر، آیه سوره محمد را نازل میکنند: «وَکَأَیِّنْ مِنْ قَرْیَةٍ هِیَ أَشَدُّ قُوَّةً مِنْ قَرْیَتِکَ الَّتِی أَخْرَجَتْکَ أَهْلَکْنَاهُمْ فَلَا نَاصِرَ لَهُمْ۱؛ چه بسیار آبادی که از آبادی تو ـ که تو را از آن بیرون کردند ـ قویتر و ما آنان را هلاک کردیم و هیچ کمکی نیافتند.»
پیامبر خدا بعد از وداع با خانه خدا به حاجیان که منتظر او ایستادهاند، میپیوندند و به سمت پایین مکه حرکت میکنند و قبل از نماز صبح از کوه ذیطوی از مکه خارج میشوند و از کُدی به مُحصَّب باز میگردند و جاده منتهی به مدینه را در پیش میگیرند.۲ در مسیر اصلی با شتاب و سرعتی حتی تندتر از زمان آمدن، در حال بازگشت هستند.
سعد بنابی وقاص در مکه به بیماری شدیدی مبتلا میشود. پیامبر خدا وقتی از منا به مکه برگشتند، در ابطح به ملاقات وی میروند و از او عیادت میکنند. پیامبر متوجه نگرانی سعد میشود که از شدت بیماریاش نگران است.
پیامبر ضمن دلداری و دعا برای سلامتی وی؛ به پرسشهای او درباره وصیت کردن؛ پاسخ میدهند و به حارث بن کلاه طبیب؛ دستور دادند تا از او رسیدگی و به درمان او بپردازد و توصیه کردند که به او خرمای عجوه مدینه بخوراند. فردی را مأمور میکند تا در صورت فوت، او را در مکه دفن کند۳.
قافله به «کُراع الغُمَیم» میرسند.۵
منازل یکی بعد دیگر، طی میشوند و در برخی از آنها برای استراحت کوتاه و اقامه نماز یا صرف غذا توقف میکنند. به ترتیب بعد کراع الغمیم به «عسفان» و بعد آن به «خلیص» و از آن جا به «قدید» میرسند.۶
روز سوم کاروان در یکی از منازل میان صحرای داغ که قدید نام دارد و قبل از جحفه واقع شده، اتراق میکنند و شب را در این منزل استراحت میکنند.۷
—————-
۱- صحیح مسلم، باب بیان وجوه الاحرام، ص۱۷۰ الکافی، ج، ص۵۳۱
۲- سوره محمد، آیه ۱۳منابع:
۳ ـ ترجمه تاریخ یعقوبی، ج ۱، ص ۵۰۸.
۴- الکافی، همان.
۵ ـ بحارالانوار، ج ۳۷، ص ۱۴۰.
۶و ۷ ـ احسن التقاسیم، مقدسی، ترجمه منزوی، ج ۱، ص ۱۵۰.